ّ
لوکس بلاگ
موضوعات آخرین نظرات بچه ها آخرین نطرات![]() پاسخ:سلام عزیزم عاشقان ماه، ملکه هفت روزه، ملکه کی ، نقاشی مهتاب روی ابرها. ملکه اهنین - 1400/6/2 ![]() پاسخ:ممنون از شما - 1400/6/2 ![]() حتما ی خبر از خودت بهم بده عزیزم پاسخ:سلام عزیزم قربون خانمی خوبم زیاد دیگه به وبلاگ سر نمی زنم مثل خونۀ ارواج شده فدات خانمی هستم سرم شلوغه کتابامه - 1400/5/17 ![]() به نظر منم این سریال دوست داشتنی خیلی خوبه من همه ی قسمت هاش رو در شبکه ی ۵ نگاه میکنم حتی شده تا نصفه شب بیدار میمونم تا ببینم و هر شب لحظه شماری میکنم ساعت ۱۱ بشه (یعنی در این حد فیلمش رو دوست دارم) ممنون ازکارگردان و بازیگران و تهیه کننده ی این فیلم. بهراد ایمانی ۱۲ ساله از تهران پاسخ:سلام اقا بهراد خوشحالم دوستش داری و ممنون از نظرت - 1400/5/4 ![]() من به تازگی دوباره زایمان کردم این یکی هم پسره مشغول اینم خخخخخ پاسخ:سلام نرگس جان ای جانم مبارک باشه به سلامتی. من که کلا از فاز سریال فعلا بیرون اومدم . یه مدت رفتم سراغ کتاب و یه مدت سراغ سریال باقی ملل. خوشحال شدم عزیزم. قدمش با روزی و با برکت - 1400/3/25 ![]() پاسخ: دقیقا همینه. داستان پررنگی که نداشت همین دو تا پسر بچه داستان رو کشوندن تا پایان. من که تا بهم رسیدن ذوقم پرید. اما بازم به عشق شخصیت اصلی ادامه دادم. ممنون از نظرت - 1400/3/10 ![]() سریال موشو دیدی؟رکورد لایک رو در پرومویز شکونده من که بشدت خوشم اومد عالی بودو کلا پشم ریزان حتما ببینش اگه ندیدی منظر نقدت هستم پاسخ:سلام نرگس گلی کجایی دختر دلم برات تنگ شده بود. نه ندیدم خیلی وقته اصلا سراغ سریال نیومدم. اخرین سریالی که دیدم بریجرتون ها بود که دوست داشتم حالا دارم کتاب می خونم. باشه دیدم حتما ممنون از محبتت . - 1400/3/8 ![]() تمام و کمال موافقم...در کل برای اوقات فراقت خوبه ولی با توجه ب نمرش انتظار بیشتری داشتم پاسخ:وای اقا سید شمایید؟ چقدر خوشحال شدم از نظرتون. کجایید ؟ چه می کنید؟ خیلی وقته خبری ازتون نداشتیم. خوشحالم هنوز تو این حیطه هستید. من که خیلی وقته از کره اومدم بیرون رفتم سراغ کشورهای دیگه. تو این مدت کلی اتفاق افتاد و همه چی تغیر کرد. وای یه لحظه پیغامتون رو دیدم یاد گذشته ها افتادم. بله سریال خوبی بود. من با پایانش مشکل داشتم و مقدمه چینی زیادش. ممنون از نظرتون - 1400/2/25 ![]() پاسخ: من خودم ندیدم اما از من میشنوی اگه مطرح نیست و کمتر کسی سریال رو دیده ریسک نکن. اگر هم میخوای ببینی دو سه قسمت اول باید اگه راضی بودی بقیه اش رو بگیر من اولین سریالی که از بوگوم یادمه یه سریال جنگی بود که به عنوان برادر شخصیت اصلی بازی کرده بود فکر کنم ماسک بود - 1399/12/27![]() پاسخ: بذار یه تیتر می زنم اضافه می کنم کاری نداره - 1399/12/25 |
Just Between Lovers 2017 – 그냥 사랑하는 사이 – Just Lovers – Rain or Shine
ژانر : رمانتیک – ملودرام
کارگردان : Kim Jin Won
نویسنده : Yoo Bo Ra
شبکه : JTBC
تعداد قسمت ها : ۱۶
تاریخ پخش : Dec 11, 2017
روزهای پخش : دوشنبه و سه شنبه
زبان : کره ای
محصول : کره جنوبی
زیرنویس : فارسی
بازیگران :Lee Joon-Ho
Won Jin-A
Lee Ki-Woo
Kang Han-Na
Kim Hye-Jun
Yoon Se-Ah
تعداد بازدید از این مطلب: 199
Just Between Lovers 2017 – 그냥 사랑하는 사이 – Just Lovers – Rain or Shine
ژانر : رمانتیک – ملودرام
کارگردان : Kim Jin Won
نویسنده : Yoo Bo Ra
شبکه : JTBC
تعداد قسمت ها : ۱۶
تاریخ پخش : Dec 11, 2017
روزهای پخش : دوشنبه و سه شنبه
زبان : کره ای
محصول : کره جنوبی
زیرنویس : فارسی
بازیگران :Lee Joon-Ho
Won Jin-A
Lee Ki-Woo
Kang Han-Na
Kim Hye-Jun
Yoon Se-Ah
تعداد بازدید از این مطلب: 1198
مشخصات عنوان:وزش باد زمستانی / That Winter, The Wind Blows عنوان کره ای:그 겨울, 바람이 분다 ژانر:عاشقانه / ملودرام کارگردان:Kim Kyu-Tae نویسنده:No Hee-Kyung شبکه پخش:SBS تعداد قسمت ها:۱۶ تاریخ شروع پخش:۱۳ فوریه ۲۰۱۳ کیفیت:متوسط ۳۶۰p حجم هر قسمت:۲۳۰ مگابایت خلاصه داستان سریالوزش باد زمستانی ملودرامیهکه زندگی یه زن نا بینا و یه مرد رو نشون میده که به دلیل سختی هایی که تو زندگی کشیدن دیگه اعتمادشون رو نسبت به عشق و محبت از دست دادن. اوه سو مرد یتیمیه که بعد مُردن عشق اولش، زندگی براش بی معنی میشه و به قمار و قمار بازی پناه میبره. اوه یونگ هم زن نابیناست که پدر و مادرش از هم طلاق گرفتن و بعد اون تنها شده و احساس میکنه کسی رو نداره. این دو نفر بعد از سالها تنهایی، همدیگرو می بینن و معنای واقعیعشق رو درک میکنن…
مترجم متن: آرام تعداد بازدید از این مطلب: 221
مشخصات عنوان:وزش باد زمستانی / That Winter, The Wind Blows عنوان کره ای:그 겨울, 바람이 분다 ژانر:عاشقانه / ملودرام کارگردان:Kim Kyu-Tae نویسنده:No Hee-Kyung شبکه پخش:SBS تعداد قسمت ها:۱۶ تاریخ شروع پخش:۱۳ فوریه ۲۰۱۳ کیفیت:متوسط ۳۶۰p حجم هر قسمت:۲۳۰ مگابایت خلاصه داستان سریالوزش باد زمستانی ملودرامیهکه زندگی یه زن نا بینا و یه مرد رو نشون میده که به دلیل سختی هایی که تو زندگی کشیدن دیگه اعتمادشون رو نسبت به عشق و محبت از دست دادن. اوه سو مرد یتیمیه که بعد مُردن عشق اولش، زندگی براش بی معنی میشه و به قمار و قمار بازی پناه میبره. اوه یونگ هم زن نابیناست که پدر و مادرش از هم طلاق گرفتن و بعد اون تنها شده و احساس میکنه کسی رو نداره. این دو نفر بعد از سالها تنهایی، همدیگرو می بینن و معنای واقعیعشق رو درک میکنن…
مترجم متن: آرام تعداد بازدید از این مطلب: 245
نام انگلیسی : The Princess Wei Young
|
تاریخ : دو شنبه 13 فروردين 1397
ساعت : 21:10
|
|
تاریخ : دو شنبه 13 فروردين 1397
ساعت : 21:10
|
|
تاریخ : دو شنبه 13 فروردين 1397
ساعت : 21:9
|
|
تاریخ : دو شنبه 13 فروردين 1397
ساعت : 21:9
|
|
تاریخ : دو شنبه 13 فروردين 1397
ساعت : 21:8
|
|
تاریخ : دو شنبه 13 فروردين 1397
ساعت : 21:8
|
|
عنوان:قلب تلخ ، My First Love ، Longing Heart
کارگردان: Min Yeon-Hong
نویسنده: Kim Hee-Ran (webcomic), Kim Byung-Gwan (webcomic)
شبکه پخش: OCN
تعداد قسمت : ۸
زمان پخش : January 8 2018 – (دوشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۶ )
روزهای پخش : ۲شنبه و ۳ شنبه ها
ژانر: رمانتیک ، فانتزی
جایگزین : Meloholic
بازیگران
درباره سریال
کانگ شین وو (لی جونگ شین) یه معلم ریاضیه خوش تیپه . ده ساله اولین عشقش هان جی سو (لی یئول ایوم) رو فراموش نکرده. با یه تصادف به زمانی که دانش آموز دبیرستانی بود برمی گرده . خوده جوونترش (سئو جی هون ) رو می بینه . کانگ شین وو تلاش می کنه تا عشقِ کانگ شین ووی جوان به حقیقت بدل شه.
تاریخ : دو شنبه 13 فروردين 1397
ساعت : 21:7
|
|
عنوان:قلب تلخ ، My First Love ، Longing Heart
کارگردان: Min Yeon-Hong
نویسنده: Kim Hee-Ran (webcomic), Kim Byung-Gwan (webcomic)
شبکه پخش: OCN
تعداد قسمت : ۸
زمان پخش : January 8 2018 – (دوشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۶ )
روزهای پخش : ۲شنبه و ۳ شنبه ها
ژانر: رمانتیک ، فانتزی
جایگزین : Meloholic
بازیگران
درباره سریال
کانگ شین وو (لی جونگ شین) یه معلم ریاضیه خوش تیپه . ده ساله اولین عشقش هان جی سو (لی یئول ایوم) رو فراموش نکرده. با یه تصادف به زمانی که دانش آموز دبیرستانی بود برمی گرده . خوده جوونترش (سئو جی هون ) رو می بینه . کانگ شین وو تلاش می کنه تا عشقِ کانگ شین ووی جوان به حقیقت بدل شه.
تاریخ : دو شنبه 13 فروردين 1397
ساعت : 21:7
|
|
تاریخ : دو شنبه 13 فروردين 1397
ساعت : 21:6
|
|
تاریخ : دو شنبه 13 فروردين 1397
ساعت : 21:6
|
|
تاریخ : دو شنبه 13 فروردين 1397
ساعت : 21:4
|
|
تاریخ : دو شنبه 13 فروردين 1397
ساعت : 21:4
|
|
عناوین انگلیسی:Strongest Deliveryman| Best Delivery Person
عناوین فارسی: قوی ترین پیک | بهترین فرد تحویل دهنده
هانگول: 최강배달꾼
ژانر:درام|عاشقانه|جوانان
تعداد قسمت ها: ۱۶
شبکه پخش: KBS2
تاریخ انتشار: ۲۸ جولای ۲۰۱۷
روزهای پخش :جمعه ها و شنبه ها ۲۳:۰۰ (به وقت کره)
جایگزین سریال: بهترین ضربه
نویسنده: Lee Jung Woo
کارگردان: Jun Woo Sung
محصول کشور: کره جنوبی
زبان: کره ای
بازیگران :
Go Kyung Pyo as Choi Kang Soo
Chae Soo Bin as Lee Dan Ah
Kim Sun Ho (김선호) as Oh Jin Gyoo
Go Won Hee as Lee Jin Yoon
Nam Ji Hyun as Choi Yun Ji
Kim Hye Ri
تاریخ : دو شنبه 13 فروردين 1397
ساعت : 21:2
|
|
سلام سلام ..صبح روز یکشنبه اتون بخیر باشه ..کم کم بوی عید میاد نه ..مامان های نقد کره ای با خونه تکونی چه میکنید ؟
بریم سر گزارش ؟
بفرمایید ..امروزراجع به سریالهای زندان هوشمند ...رادیو عاشقانه ..قهقه وایکیکی وفیلم سینمایی ترکی فقط تو صحبت میکنیم ..فقط عزیزان... من بازهم میگم اینها اسما نقد هستن ..وگرنه نه من نقد نویسم نه شما حوصله اتون میکشه کلمات قلمبه سلمبه ی یه نقاد رو بخونید ..والا من هنوز که هنوزه حوصله ام نمیکشه نقد وبررسی های خیلی شاخ رو بخونم ..پس نیاید با لحن بد بگید که اینها نظر شخصیته واسم نقد روش گذاشتی وبه خودت میگی نقاد؟؟ ..شما هراسمی خواستی روش بذار .اینها فقط تحلیل های ذهن یه زن خونه دار ومادر پرمشغله است که تفریحش دیدن سریال های اسیای شرقه ..شما لطفا بهتون برنخوره
خب اول ازهمهزندگی دفترچه زندان
داستان به روند زندگی بیسبالیست مشهور اما تا حدی خنگ، به اسم لی جون هو میپردازه که به خاطر صدمه زدن به متجاوز خواهرش تو زندان میوفته وبا یه مشت خل وچل شروع به زندگی میکنه
لی جون هو اگر چه در ظاهر مرد بسیار موفقیه اما ادم درون گرا وتاحدی ساده ایه که یه دفعه ای همه چیز زندگیش عوض میشه وسر از بازداشگاه وبعد هم زندان درمیاره
با انواع واقسام ادمهای جدید اشنا میشه که بعضی ها رو حساب بدشانسی تو زندان افتادن بعضی به خاطر جرائیم کوچیک وبعضی هم به خاطر قتل ...وجالب تر اینه که همه ی این مجرمین مثل ادم های اطرافمون هستن .گاهی خوبن گاهی خبیث ..گاهی احمق وساده وگاهی مهربون .
خب قطعا دیگه همه میدونید نویسنده ی سریال پاسخ 88 این کارو نوشته وباید بگم ازهمون لحظه ی اول شماردپای این نویسنده رو میبیند و قدم به قدم همون روند حلزون وار سریال پاسخ رو اینجا هم مشاهده میکنید
نمیدونم این کار نویسنده چه دلیلی داشته ..شاید خواسته به همون موفقیت پاسخ برسه واین سریال رو یه جورهایی تداعی گر اون سریال بسازه یا شاید هم سبکشه ودست خودش نیست
اما به هرحال باید بگم اگه میخواید این سریال رو شروع کنید خودتون رو برای روندی اروم وبی سروصدا که گاه گاهی دست مایه های طنز وغم وعشق هم قاطیش شده اماده کنید ..شما قرار نیست با یه شروع طوفانی و روندی هیجان انگیز همراه شید ..قراره به شکل کسل کننده ای با جون هو جلو برید ..
با هم سلولی ها وزندانبان ها اشنا بشید ..اخلاق ورفتارش رو ببینید ..دل نگرانی هاش سادگیش ..حتی عشقش ..که ممکنه همین تو قسمت های اول تا سوم کمی ازارتون بده وحتی ممکنه باعث دراپ کردن سریال بشه ..اما صبر کنید ..با اینکه هرقسمت یک ساعت ونیمه وعملا گاهی واقعا خسته کننده میشه اما بهتره صبر کنید چرا که همین پولتیک نویسنده باعث میشه شما با تک به تک هم سلولی های جی هو اخت بشید ..خونواده اش رو بشناسید ..حتی دوست صمیمی جی هو رو که الان به عنوان زندان بان کنارشه ...
سریال بیشتر از اونکه پراز شرارت وخباثت باشه پراز زندگیه ..یه مشت ادم ساده که برحسب بدشانسی وشاید هم بی عدالتی تو زندان افتادن ..اینها هم مثل ادمهای بیرون از زندان ..کار میکنن.. دعوا میکنن..از سروکول هم بالا میرن و میخندن وهمدیگه رو دست میندازن ومسابقه میدن... شما به صورت کاملا ساده قراره صبح تا شب این اشخاص رو درکنار هم ببینید
گاهی حتی نویسنده شخصیت ها وعوض میکنه یکی رو برمیداره یه کاراکتر جدید میاره ..وبه نوعی چالش جدید میسازه .
سریال گاهی واقعا طنز خوبی داره شاید به ندرت باشه اما خیلی تیکه های جالبی داره که من یه نفر یه وقتایی پهن زمین میشم ..
کاراکترهای بامزه وصمیمی ای داره که هرکدوم تو نوع خودشون یه شخصیت جالب خلق کردن ..مثلا لونی که همیشه ی خدا خماره اما یه وقتایی به شدت باهوش ونخبه میشه ..
به هرحال برخلاف اسمش که شما رو یاد جاده ی سبز و زندان های خوفناک امریکایی میندازه ..یه سریال دورهمی ملسه که کم کم شما رو با خودش میکشونه وجلو میبره ..
من تا قسمت نهم سریال رو دیدم وخیلی راضی بودم ..اگه صبور هستید ومیتونید سه قسمت یک ساعت ونیمه رو طاقت بیارید پیشنهاد میکنم شروع کنید
رادیو عاشقانه
داستان راجع به نویسنده ی درجه پایینی به اسم گوریمه که بیچاره اینقدر دنبال مهمون اوردن برای برنامه ی رادیوییش وسرویس دادن به بقیه بوده که اصلا نتونسته به رویاش که همون نویسنده بودنه برسه ..اما حالا با شکست برنامه و اشنایی با موجود مغرور و رو اعصابی به اسم جی سوهو ومشکلاتی که با این بازیگر وسوپر استار موفق داره کم کم سعی میکنه به هدف اصلیش برسه اما مشکل اینجاست که گوریم باید سوهو رو به عنوان دی جی برنامه به رادیو بیاره تا بتونه به خواسته اش برسه اما مگه به همین سادگیه؟ ..سوهو مثل تمام بازیگرها یه ماسک به صورت داره ویه زبون تند وتیز ..ایا گوریم میتونه با سماجت سوهو رو به رادیو بیاره تا بتونه به رویای دور ودرازش جامه عمل بپوشونه ونویسنده ی برنامه ی رادیویی ای بشه که مادر نا بیناش به اون گوش میده ؟؟؟
خب کیم سو هیون که باشه من به شدت پایه ی تماشای اون سریالم ..هرکی هرچی میخواد بگه بگه ..من از لپای این فنچک دختر وتن صداش خیلی خوشم میاد ..مخصوصا که هرسری بیشتر از قبل پیشرفتش تو بازی وسریالهاش میبینم اینجا هم با این استایل جدید وموهای فرفری خیلی ناز وکیوت شده
ونقش مقابلش ..اخ نگم برات ..
اقا چیه این پسر ...؟تا حالا کجا بوده ..؟چه نگاهی ..اصلا وقتی درکمال سردی به دختره نگاه میکنه دل من اب میشه ..
بریم سر روند داستان . داستان کلیشه خالصه ..یعنی اگه از کلیشه فراری هستی سراغش نیا که شرمنده ات میشم .. پسره مثل همه ی پسرهای دیگه تو یه خونواده ی از هم گسیخته وکم محبت با یه نامادری فولاد زره بزرگ شده با دختری که عین کوزت داره جون میکنه وبازهم نمیتونه موفق شه ..ادم های بدخواه ورقیب های کاری که هیچ فرصتی رو برای زمین زدن شخصیت ها از دست نمیدن ..دوستی دوران کودکی وعاشق بودن پسر داستان وکمبود محبتی که پسر تو بچگی داشته ودختره خیلی خوب اون رو درک کرده ..والا اینقدر دست رو همچین موضوعی گذاشتن کم کم دارم شک میکنم .. ایا شما هم از این عشق های کودکی داشتید؟ ..نکنه منم داشتم ..؟عشق یک طرفه ام که خودمم هم تو رو نمیشناسم دقیقا کوجایی ؟؟؟خخخ
جالب اینه دقیقا همین ادمی که تو بچگی عاشقش دختره بوده یه دفعه ای سر راه دختره سبز میشه.. حالا اگه ما بودیم از شانسمون دشمن بچگیمون که به شونصد روش مختلف شکنجه اش دادیم سر راهمون سبز میشه میخواد انتقام شونصد روش مختلف رو ازمون بگیره
اما درعین حال از مفهوم ایده خوشم اومد ..پسری که سالیان سال جلوی دوربین ها، موفق وستاره وار درخشیده حالا باید تمام اینها رو کنار بذاره وتنها با صداش بدون هیچ اکت وجذابیتی تو این برنامه ی رادیویی موفق بشه ..وقاعدتا کلی مشکل سرراهشه ..تو مرحله های اول مقاومت میکنه ..گند میزنه.. خطا میره ..تا بالاخره با پیشرفت عاشقانه داستان .پسر ما هم تاتی تاتی راه میوفته
از طرف دیگه سریال رقیب های جالبی داره ..رقیب اول مرد.. رئیس گوریمه که یه ادم به شدت دورایی ودیوونه اما درعین حال پخته وقویه درست نقطه برعکس سوهو که مردی درون گرا ،تنها وافسرده وخشکه
یکی دیگه از کلیشه هاش مرگ رفیق تو دوران کودکی وتاثیرش روی روان این بچه است ومشکل کم خوابی براش به وجود اورده ..
(ومریم دوباره فانتزی میزند: که ای کاش یه تیکه نشون بدن این ادم کم خواب با صدای کیم سوهیون به خواب میره ..)
فضا سازی خوبه ..خیلی رنگ رنگی وزمستونی طوری ..پربرف ونور ..
موسیقی سریال ...
وای این سریال پراز اهنگه ..قسمت دوم سر سکانس های تاریخی سریال موزیک متن شکارچی برده رو میکس کرده بودن ..دل من رفت ..من یه نفر واقعا فن این مدل سریال های موزیکالم
دیالوگ برتر سریال ..
هرکدوم از ما عشق اول کسی بودیم
اما دراخر یه سوال از اونهایی که سریال رو تا قسمت ششم دیدن ..پایان قسمت ششم برای همچین اتفاقی زود نبود ..اصلا توقع نداشتم ..خدا کنه داستان به گل نشینه
به هرحال اگه شرایطی رو که گفتم مثل من دوست دارید ..بسم الله شروع کنید
قهقه در وایکیکی
داستان به زندگی سه پسر جفنگ میپردازه که یه مهمون خونه رو اداره میکنن تا پول دربیارن وبتونن به رویاشون که ساختن یه فیلم خوب وفرستادنش به جشنواره ی کنه برسن اما درست تو دقیقه های اول سریال با حضور یه بچه تو مهمون خونه اشون زندگی هرسه شون تغیر میکنه وبا اومدن مادر این بچه زندگیشون منفجر میشه
***
قطعا هرکدوم از این بازیگرها برای خودشون یه وزنه ی ثابتن ودرکنار هم بودنشون واقعا دیدنیه ..
بازیگر نقش زن رو قبلا درسریال حلقه و مینی سریال اتش نشان برهنه دیده بودم.. اگه این مینی سریال رو ندیدید نقد وخلاصه اش تو وبلاگ هست وپیشنهادیه ..تو اون سریال ازش راضی بودم اینجا هم نقش یه دختر گیج ومادر مجرد رو بازی میکنه که چون جایی برای زندگی نداره تو مهمونخونه ی این سه تا مشنگ کنگر میخوره ولنگر میندازه
داستان واقعا مثل اسمش ازهمون صحنه ی نخستین با قهقه شروع میشه ..واقعا یه جاهاییش خیلییییییییی خنده دار بود با اینکه فقط تونستم دو قسمت از سریال رو ببینم اما لذت بردم ..
یه تیکه داشت که زنه جلوی هرسه شون لباسشو بالا میزنه که به بچه اش شیر بده ..وای خدا ..یعنی عکس العمل ها عالی ..قهقه اور ..
ده دفعه این صحنه رو دیدم وبازهم خندیدم ..خیلی بامزه بود ..خدا کنه تا به انتها همین روند شیرینش رو داشته باشه
جدای اون فکر کنم عاشقانه اش هم خوب باشه ..هرچند از اینکه نویسنده جنثیت بچه رو دختر انتخاب کرده یکم دلچرکینم ..هرکسی یه حساسیت هایی داره ..به نظرم درست نبود که کارگردان جنسیت بچه رو دختر انتخاب کنه ..یعنی چی که سه تا لنده هور بخوان پوشک یه دختر بچه رو عوض کنن؟؟ ..
نگید دیدگاهم منفیه ..من میگم همه چیز باید با حساب وکتاب باشه یه موقع هست که نویسنده میخواد از این دختر بودن بچه بهره برداری کنه که مثلا بعدها بزرگ میشه که قطعا تو این سریالِ ساده همچین اتفاقی نمیوفته پس نویسنده فقط برای یه شوخی چیپ ودسته پایین که درحد یه خطه خواسته این بچه رو دختر خلق کنه
به هرحال بگذریم سریال رو پیشنهاد میکنم ..دم عیدی بهتره یه سریال فان مثل این سریال رو دنبال کنید
ودراخر فیلم سینمایی ترکی فقط تو
اول یه تشکر مشتی از ساناز میکنم که ماشالله مارکوپولوی وبلاگمونه همه سریالها رو تو مشتش داره خخخ
یه خلاصه ی کوتاه محض خالی نبودن عریضه
علی یه بوکسور قدیمیه که به خاطر اشتباهات گذشته اش بیخیال بوکسوری شده وتو انزوا وعذاب وجدان به زندگیش ادامه میده ودقیقا تواولینشب نگهبانی، با دختر نابینایی به اسم هزال اشنا میشه .
هزال بی تعارف کنارش میشینه وبا گرما و محبت وهوش سرشارش دل علی رو گرفتار میکنه اونقدری که علی همه جوره خاطرخواه این دختر نا بینا میشه رفتار ساده وبی تکلف علی درمقابل هزال اینکه مثلا حتی جرات نمیکنه دستش رو با حوله ای که هزال بهش داده خشک کنه یا علارغم نابینا بودن هزال خیلی نرم وشیرین با این زن برخورد میکنه حتی بهش میگه نفس منی واقعا برام شیرین بود اما داستان از وقتی چرخش پیدا میکنه که علی متوجه راز بزرگ نابینایی هزال میشه
این فیلم یه نسخه ی بازسازی شده از فیلم سینمایی زیبای همیشه با بازی سوجی ساب هست دقیقا کپی برابر اصل ..
اما نمیدونم چرا ؟؟
شاید به خاطر اینکه بعد از چند سال من این کپی رو دیدم وتقریبا فیلم همیشه رو فراموش کرده بودم یا شاید به خاطر حس صنعت فیلم سازی ترکیه بود که اینقدر این فیلم به من چسبید
برخلاف نسخه ی کره ای که تاریک وکمی سرد بود این یکی گرم تر وشیرین تره ..یکی دو تا سکانس هم بهش اضافه کرده بودن که واقعا عاشقانه اش رو ناب کرده بود ..
هرچند با وجود کپی بدن نمیشه بازیگرها وسبک فیلم ها رو با هم مقایسه کرد .قطعا سوجی ساب وابراهیم چلیکولتفاوت هایی دارن که هرکدوم تو جای خودشون قشنگن ..
اگه همیشه رو دیدید وراضی بودید که حتما حتما این فیلم رو هم ببینید اما اگه ندیدید اول فیلم همیشه رو ببینید ..که بازی زیبای سوجی ساب از دستتون در نره ..یه مدت فرجه وسطش بندازید بعد این فیلم رو ببنید
چون به نظرم نسخه ی ترکی قوی تر از کره ای بود .این هم یکی از دلایلی که نسخه های بازسازی شده ی سریالها رو خیلی دوست دارم ..
یه مطلبی هم راجع به ادیسه بگم .فکر میکردم شونزده قسمته است اما متاسفانه بیست قسمت است واگه الان میخواستم راجع بهش صحبت کنم دیگه بحثی برای نقد وبررسیش نمیموند ..بررسی کلی سریال رو میذارم موقع تموم شدن سریال مینویسم
سرجمع هنوز براش هیجان دارم با اینکه به شدت از بازی زن سریال ناراضیم وعاشقانه اش لنگ میزنه اما عوامل دیگه عالین واین نقص رو میپوشونن ..درمورد زن داستان قبلا سریالهای خیلی خوبی بازی کرده ..بدرخش ودیوانه شو ..اجوشی برگرد ..اما متاسفانه تو این سریال انگار یه کاست ماست دادن دست لی سونگی گفتن با این رل بزن ..خخخخ ..
دلم برا لی سونگی کبابه که چه جوری این همه حس رو جلوی این شیربرنج میگیره ...
وبالاخره به پایان امد این دفتر ..این گزارش های هفتگی خیلی ازمن وقت وانرژی میگیره امیدوارم بهتون بچسبه وازتون میخوام راجع به سریالهای درحال پخشی که میبینید حتما نظر بذارید تا بقیه هم ازش استفاده کنن
ممنون که برای خوندن این گزارش وقت گذاشتید .یا حق
تاریخ : جمعه 10 فروردين 1397
ساعت : 13:37
|
سلام سلام ..صبح روز یکشنبه اتون بخیر باشه ..کم کم بوی عید میاد نه ..مامان های نقد کره ای با خونه تکونی چه میکنید ؟
بریم سر گزارش ؟
بفرمایید ..امروزراجع به سریالهای زندان هوشمند ...رادیو عاشقانه ..قهقه وایکیکی وفیلم سینمایی ترکی فقط تو صحبت میکنیم ..فقط عزیزان... من بازهم میگم اینها اسما نقد هستن ..وگرنه نه من نقد نویسم نه شما حوصله اتون میکشه کلمات قلمبه سلمبه ی یه نقاد رو بخونید ..والا من هنوز که هنوزه حوصله ام نمیکشه نقد وبررسی های خیلی شاخ رو بخونم ..پس نیاید با لحن بد بگید که اینها نظر شخصیته واسم نقد روش گذاشتی وبه خودت میگی نقاد؟؟ ..شما هراسمی خواستی روش بذار .اینها فقط تحلیل های ذهن یه زن خونه دار ومادر پرمشغله است که تفریحش دیدن سریال های اسیای شرقه ..شما لطفا بهتون برنخوره
خب اول ازهمهزندگی دفترچه زندان
داستان به روند زندگی بیسبالیست مشهور اما تا حدی خنگ، به اسم لی جون هو میپردازه که به خاطر صدمه زدن به متجاوز خواهرش تو زندان میوفته وبا یه مشت خل وچل شروع به زندگی میکنه
لی جون هو اگر چه در ظاهر مرد بسیار موفقیه اما ادم درون گرا وتاحدی ساده ایه که یه دفعه ای همه چیز زندگیش عوض میشه وسر از بازداشگاه وبعد هم زندان درمیاره
با انواع واقسام ادمهای جدید اشنا میشه که بعضی ها رو حساب بدشانسی تو زندان افتادن بعضی به خاطر جرائیم کوچیک وبعضی هم به خاطر قتل ...وجالب تر اینه که همه ی این مجرمین مثل ادم های اطرافمون هستن .گاهی خوبن گاهی خبیث ..گاهی احمق وساده وگاهی مهربون .
خب قطعا دیگه همه میدونید نویسنده ی سریال پاسخ 88 این کارو نوشته وباید بگم ازهمون لحظه ی اول شماردپای این نویسنده رو میبیند و قدم به قدم همون روند حلزون وار سریال پاسخ رو اینجا هم مشاهده میکنید
نمیدونم این کار نویسنده چه دلیلی داشته ..شاید خواسته به همون موفقیت پاسخ برسه واین سریال رو یه جورهایی تداعی گر اون سریال بسازه یا شاید هم سبکشه ودست خودش نیست
اما به هرحال باید بگم اگه میخواید این سریال رو شروع کنید خودتون رو برای روندی اروم وبی سروصدا که گاه گاهی دست مایه های طنز وغم وعشق هم قاطیش شده اماده کنید ..شما قرار نیست با یه شروع طوفانی و روندی هیجان انگیز همراه شید ..قراره به شکل کسل کننده ای با جون هو جلو برید ..
با هم سلولی ها وزندانبان ها اشنا بشید ..اخلاق ورفتارش رو ببینید ..دل نگرانی هاش سادگیش ..حتی عشقش ..که ممکنه همین تو قسمت های اول تا سوم کمی ازارتون بده وحتی ممکنه باعث دراپ کردن سریال بشه ..اما صبر کنید ..با اینکه هرقسمت یک ساعت ونیمه وعملا گاهی واقعا خسته کننده میشه اما بهتره صبر کنید چرا که همین پولتیک نویسنده باعث میشه شما با تک به تک هم سلولی های جی هو اخت بشید ..خونواده اش رو بشناسید ..حتی دوست صمیمی جی هو رو که الان به عنوان زندان بان کنارشه ...
سریال بیشتر از اونکه پراز شرارت وخباثت باشه پراز زندگیه ..یه مشت ادم ساده که برحسب بدشانسی وشاید هم بی عدالتی تو زندان افتادن ..اینها هم مثل ادمهای بیرون از زندان ..کار میکنن.. دعوا میکنن..از سروکول هم بالا میرن و میخندن وهمدیگه رو دست میندازن ومسابقه میدن... شما به صورت کاملا ساده قراره صبح تا شب این اشخاص رو درکنار هم ببینید
گاهی حتی نویسنده شخصیت ها وعوض میکنه یکی رو برمیداره یه کاراکتر جدید میاره ..وبه نوعی چالش جدید میسازه .
سریال گاهی واقعا طنز خوبی داره شاید به ندرت باشه اما خیلی تیکه های جالبی داره که من یه نفر یه وقتایی پهن زمین میشم ..
کاراکترهای بامزه وصمیمی ای داره که هرکدوم تو نوع خودشون یه شخصیت جالب خلق کردن ..مثلا لونی که همیشه ی خدا خماره اما یه وقتایی به شدت باهوش ونخبه میشه ..
به هرحال برخلاف اسمش که شما رو یاد جاده ی سبز و زندان های خوفناک امریکایی میندازه ..یه سریال دورهمی ملسه که کم کم شما رو با خودش میکشونه وجلو میبره ..
من تا قسمت نهم سریال رو دیدم وخیلی راضی بودم ..اگه صبور هستید ومیتونید سه قسمت یک ساعت ونیمه رو طاقت بیارید پیشنهاد میکنم شروع کنید
رادیو عاشقانه
داستان راجع به نویسنده ی درجه پایینی به اسم گوریمه که بیچاره اینقدر دنبال مهمون اوردن برای برنامه ی رادیوییش وسرویس دادن به بقیه بوده که اصلا نتونسته به رویاش که همون نویسنده بودنه برسه ..اما حالا با شکست برنامه و اشنایی با موجود مغرور و رو اعصابی به اسم جی سوهو ومشکلاتی که با این بازیگر وسوپر استار موفق داره کم کم سعی میکنه به هدف اصلیش برسه اما مشکل اینجاست که گوریم باید سوهو رو به عنوان دی جی برنامه به رادیو بیاره تا بتونه به خواسته اش برسه اما مگه به همین سادگیه؟ ..سوهو مثل تمام بازیگرها یه ماسک به صورت داره ویه زبون تند وتیز ..ایا گوریم میتونه با سماجت سوهو رو به رادیو بیاره تا بتونه به رویای دور ودرازش جامه عمل بپوشونه ونویسنده ی برنامه ی رادیویی ای بشه که مادر نا بیناش به اون گوش میده ؟؟؟
خب کیم سو هیون که باشه من به شدت پایه ی تماشای اون سریالم ..هرکی هرچی میخواد بگه بگه ..من از لپای این فنچک دختر وتن صداش خیلی خوشم میاد ..مخصوصا که هرسری بیشتر از قبل پیشرفتش تو بازی وسریالهاش میبینم اینجا هم با این استایل جدید وموهای فرفری خیلی ناز وکیوت شده
ونقش مقابلش ..اخ نگم برات ..
اقا چیه این پسر ...؟تا حالا کجا بوده ..؟چه نگاهی ..اصلا وقتی درکمال سردی به دختره نگاه میکنه دل من اب میشه ..
بریم سر روند داستان . داستان کلیشه خالصه ..یعنی اگه از کلیشه فراری هستی سراغش نیا که شرمنده ات میشم .. پسره مثل همه ی پسرهای دیگه تو یه خونواده ی از هم گسیخته وکم محبت با یه نامادری فولاد زره بزرگ شده با دختری که عین کوزت داره جون میکنه وبازهم نمیتونه موفق شه ..ادم های بدخواه ورقیب های کاری که هیچ فرصتی رو برای زمین زدن شخصیت ها از دست نمیدن ..دوستی دوران کودکی وعاشق بودن پسر داستان وکمبود محبتی که پسر تو بچگی داشته ودختره خیلی خوب اون رو درک کرده ..والا اینقدر دست رو همچین موضوعی گذاشتن کم کم دارم شک میکنم .. ایا شما هم از این عشق های کودکی داشتید؟ ..نکنه منم داشتم ..؟عشق یک طرفه ام که خودمم هم تو رو نمیشناسم دقیقا کوجایی ؟؟؟خخخ
جالب اینه دقیقا همین ادمی که تو بچگی عاشقش دختره بوده یه دفعه ای سر راه دختره سبز میشه.. حالا اگه ما بودیم از شانسمون دشمن بچگیمون که به شونصد روش مختلف شکنجه اش دادیم سر راهمون سبز میشه میخواد انتقام شونصد روش مختلف رو ازمون بگیره
اما درعین حال از مفهوم ایده خوشم اومد ..پسری که سالیان سال جلوی دوربین ها، موفق وستاره وار درخشیده حالا باید تمام اینها رو کنار بذاره وتنها با صداش بدون هیچ اکت وجذابیتی تو این برنامه ی رادیویی موفق بشه ..وقاعدتا کلی مشکل سرراهشه ..تو مرحله های اول مقاومت میکنه ..گند میزنه.. خطا میره ..تا بالاخره با پیشرفت عاشقانه داستان .پسر ما هم تاتی تاتی راه میوفته
از طرف دیگه سریال رقیب های جالبی داره ..رقیب اول مرد.. رئیس گوریمه که یه ادم به شدت دورایی ودیوونه اما درعین حال پخته وقویه درست نقطه برعکس سوهو که مردی درون گرا ،تنها وافسرده وخشکه
یکی دیگه از کلیشه هاش مرگ رفیق تو دوران کودکی وتاثیرش روی روان این بچه است ومشکل کم خوابی براش به وجود اورده ..
(ومریم دوباره فانتزی میزند: که ای کاش یه تیکه نشون بدن این ادم کم خواب با صدای کیم سوهیون به خواب میره ..)
فضا سازی خوبه ..خیلی رنگ رنگی وزمستونی طوری ..پربرف ونور ..
موسیقی سریال ...
وای این سریال پراز اهنگه ..قسمت دوم سر سکانس های تاریخی سریال موزیک متن شکارچی برده رو میکس کرده بودن ..دل من رفت ..من یه نفر واقعا فن این مدل سریال های موزیکالم
دیالوگ برتر سریال ..
هرکدوم از ما عشق اول کسی بودیم
اما دراخر یه سوال از اونهایی که سریال رو تا قسمت ششم دیدن ..پایان قسمت ششم برای همچین اتفاقی زود نبود ..اصلا توقع نداشتم ..خدا کنه داستان به گل نشینه
به هرحال اگه شرایطی رو که گفتم مثل من دوست دارید ..بسم الله شروع کنید
قهقه در وایکیکی
داستان به زندگی سه پسر جفنگ میپردازه که یه مهمون خونه رو اداره میکنن تا پول دربیارن وبتونن به رویاشون که ساختن یه فیلم خوب وفرستادنش به جشنواره ی کنه برسن اما درست تو دقیقه های اول سریال با حضور یه بچه تو مهمون خونه اشون زندگی هرسه شون تغیر میکنه وبا اومدن مادر این بچه زندگیشون منفجر میشه
***
قطعا هرکدوم از این بازیگرها برای خودشون یه وزنه ی ثابتن ودرکنار هم بودنشون واقعا دیدنیه ..
بازیگر نقش زن رو قبلا درسریال حلقه و مینی سریال اتش نشان برهنه دیده بودم.. اگه این مینی سریال رو ندیدید نقد وخلاصه اش تو وبلاگ هست وپیشنهادیه ..تو اون سریال ازش راضی بودم اینجا هم نقش یه دختر گیج ومادر مجرد رو بازی میکنه که چون جایی برای زندگی نداره تو مهمونخونه ی این سه تا مشنگ کنگر میخوره ولنگر میندازه
داستان واقعا مثل اسمش ازهمون صحنه ی نخستین با قهقه شروع میشه ..واقعا یه جاهاییش خیلییییییییی خنده دار بود با اینکه فقط تونستم دو قسمت از سریال رو ببینم اما لذت بردم ..
یه تیکه داشت که زنه جلوی هرسه شون لباسشو بالا میزنه که به بچه اش شیر بده ..وای خدا ..یعنی عکس العمل ها عالی ..قهقه اور ..
ده دفعه این صحنه رو دیدم وبازهم خندیدم ..خیلی بامزه بود ..خدا کنه تا به انتها همین روند شیرینش رو داشته باشه
جدای اون فکر کنم عاشقانه اش هم خوب باشه ..هرچند از اینکه نویسنده جنثیت بچه رو دختر انتخاب کرده یکم دلچرکینم ..هرکسی یه حساسیت هایی داره ..به نظرم درست نبود که کارگردان جنسیت بچه رو دختر انتخاب کنه ..یعنی چی که سه تا لنده هور بخوان پوشک یه دختر بچه رو عوض کنن؟؟ ..
نگید دیدگاهم منفیه ..من میگم همه چیز باید با حساب وکتاب باشه یه موقع هست که نویسنده میخواد از این دختر بودن بچه بهره برداری کنه که مثلا بعدها بزرگ میشه که قطعا تو این سریالِ ساده همچین اتفاقی نمیوفته پس نویسنده فقط برای یه شوخی چیپ ودسته پایین که درحد یه خطه خواسته این بچه رو دختر خلق کنه
به هرحال بگذریم سریال رو پیشنهاد میکنم ..دم عیدی بهتره یه سریال فان مثل این سریال رو دنبال کنید
ودراخر فیلم سینمایی ترکی فقط تو
اول یه تشکر مشتی از ساناز میکنم که ماشالله مارکوپولوی وبلاگمونه همه سریالها رو تو مشتش داره خخخ
یه خلاصه ی کوتاه محض خالی نبودن عریضه
علی یه بوکسور قدیمیه که به خاطر اشتباهات گذشته اش بیخیال بوکسوری شده وتو انزوا وعذاب وجدان به زندگیش ادامه میده ودقیقا تواولینشب نگهبانی، با دختر نابینایی به اسم هزال اشنا میشه .
هزال بی تعارف کنارش میشینه وبا گرما و محبت وهوش سرشارش دل علی رو گرفتار میکنه اونقدری که علی همه جوره خاطرخواه این دختر نا بینا میشه رفتار ساده وبی تکلف علی درمقابل هزال اینکه مثلا حتی جرات نمیکنه دستش رو با حوله ای که هزال بهش داده خشک کنه یا علارغم نابینا بودن هزال خیلی نرم وشیرین با این زن برخورد میکنه حتی بهش میگه نفس منی واقعا برام شیرین بود اما داستان از وقتی چرخش پیدا میکنه که علی متوجه راز بزرگ نابینایی هزال میشه
این فیلم یه نسخه ی بازسازی شده از فیلم سینمایی زیبای همیشه با بازی سوجی ساب هست دقیقا کپی برابر اصل ..
اما نمیدونم چرا ؟؟
شاید به خاطر اینکه بعد از چند سال من این کپی رو دیدم وتقریبا فیلم همیشه رو فراموش کرده بودم یا شاید به خاطر حس صنعت فیلم سازی ترکیه بود که اینقدر این فیلم به من چسبید
برخلاف نسخه ی کره ای که تاریک وکمی سرد بود این یکی گرم تر وشیرین تره ..یکی دو تا سکانس هم بهش اضافه کرده بودن که واقعا عاشقانه اش رو ناب کرده بود ..
هرچند با وجود کپی بدن نمیشه بازیگرها وسبک فیلم ها رو با هم مقایسه کرد .قطعا سوجی ساب وابراهیم چلیکولتفاوت هایی دارن که هرکدوم تو جای خودشون قشنگن ..
اگه همیشه رو دیدید وراضی بودید که حتما حتما این فیلم رو هم ببینید اما اگه ندیدید اول فیلم همیشه رو ببینید ..که بازی زیبای سوجی ساب از دستتون در نره ..یه مدت فرجه وسطش بندازید بعد این فیلم رو ببنید
چون به نظرم نسخه ی ترکی قوی تر از کره ای بود .این هم یکی از دلایلی که نسخه های بازسازی شده ی سریالها رو خیلی دوست دارم ..
یه مطلبی هم راجع به ادیسه بگم .فکر میکردم شونزده قسمته است اما متاسفانه بیست قسمت است واگه الان میخواستم راجع بهش صحبت کنم دیگه بحثی برای نقد وبررسیش نمیموند ..بررسی کلی سریال رو میذارم موقع تموم شدن سریال مینویسم
سرجمع هنوز براش هیجان دارم با اینکه به شدت از بازی زن سریال ناراضیم وعاشقانه اش لنگ میزنه اما عوامل دیگه عالین واین نقص رو میپوشونن ..درمورد زن داستان قبلا سریالهای خیلی خوبی بازی کرده ..بدرخش ودیوانه شو ..اجوشی برگرد ..اما متاسفانه تو این سریال انگار یه کاست ماست دادن دست لی سونگی گفتن با این رل بزن ..خخخخ ..
دلم برا لی سونگی کبابه که چه جوری این همه حس رو جلوی این شیربرنج میگیره ...
وبالاخره به پایان امد این دفتر ..این گزارش های هفتگی خیلی ازمن وقت وانرژی میگیره امیدوارم بهتون بچسبه وازتون میخوام راجع به سریالهای درحال پخشی که میبینید حتما نظر بذارید تا بقیه هم ازش استفاده کنن
ممنون که برای خوندن این گزارش وقت گذاشتید .یا حق
تاریخ : جمعه 10 فروردين 1397
ساعت : 13:37
|
مشخصات:
عناوین:무정도시/شهر بی رحم/Cruel City
ژانر:جنایی ، اکشن ، عاشقانه
وضعیت پخش:اتمام پخش
تعداد قسمت ها:20
شبکه پخش:jTBC
حجم:350مگابایت
سال تولید:2013
خلاصه داستان:
تاریخ : جمعه 10 فروردين 1397
ساعت : 13:31
|
|
عنوان : شورشی : دزدی که از مردم می دزدد / Rebel: Thief Who Stole the People
نام های دیگر : هونگ گیل دونگ شورشی ، Rebel Hong Gil Dong
ژانر : تاریخی
کارگردان : Kim Jin-Man
نویسنده : Hwang Jin-Young
شبکه : MBC
تعداد قسمت ها : ۳۰
تاریخ پخش : Jan 30, 2017 (دوشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۵)
روزهای پخش : دوشنبه و سه شنبه ۲۲:۰۰
جایگزین : Night Light
Yoon Kyun Sang as Hong Gil Dong
Chae Soo Bin as Song Ga Ryung
Lee Ha Nui as Jang Nok Soo
Kim Ji Suk as Lee Yung / King Yeonsangun
تاریخ : جمعه 10 فروردين 1397
ساعت : 13:29
|
|
عنوان : شورشی : دزدی که از مردم می دزدد / Rebel: Thief Who Stole the People
نام های دیگر : هونگ گیل دونگ شورشی ، Rebel Hong Gil Dong
ژانر : تاریخی
کارگردان : Kim Jin-Man
نویسنده : Hwang Jin-Young
شبکه : MBC
تعداد قسمت ها : ۳۰
تاریخ پخش : Jan 30, 2017 (دوشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۵)
روزهای پخش : دوشنبه و سه شنبه ۲۲:۰۰
جایگزین : Night Light
Yoon Kyun Sang as Hong Gil Dong
Chae Soo Bin as Song Ga Ryung
Lee Ha Nui as Jang Nok Soo
Kim Ji Suk as Lee Yung / King Yeonsangun
تاریخ : جمعه 10 فروردين 1397
ساعت : 13:29
|
|
مشخصات سریال:
عنوان : گپ دونگ –GapDong– 갑동이
ژانر : جنایی – رمز و راز – ملودرام
فیلمنامه نویس : Kwon Eun Mi
کارگردان : Jo Soo Won
تعداد قسمت ها : ۲۰
شبکه پخش : tvN
تاریخ پخش : April 11 – June 14, 2014
زمان پخش : جمعه ها و شنبه ها ساعت ۲۰:۵۰
توضیحات:
۲۰ سال پیش پدر مو یوم (Yoon Sang-Hyun) متهم به قتل های زنجیره ای میشه و وقتی میفهمه که پسرش مسئول پرونده اس خودکشی میکنه…
تاریخ : جمعه 10 فروردين 1397
ساعت : 13:28
|
|
ژانر: کمدی/ خانوادگی / عاشقانه
تعداد قسمت: ۱۲
شش جوان با شخصیت و پیشینه های متفاوت به یک خانه شبانه روزی نقل مکان می کنند .
چیزی که آنان از آن بی اطلاعند این است که این همنشینی آنچنان هم اتفاقی نیست : همه اش زیر سر صاحبخانه است .
صاحبخانه بتازگی متوجه شده است فرزندی ۲۴ ساله دارد که اواخر تابستان متولد شده است .
کنجکاوی این که او کیست ، باعث شده است او این شش جوان غریبه را دور هم جمع کند تا او را بیابد
تاریخ : جمعه 10 فروردين 1397
ساعت : 13:27
|
|
ژانر: کمدی/ خانوادگی / عاشقانه
تعداد قسمت: ۱۲
شش جوان با شخصیت و پیشینه های متفاوت به یک خانه شبانه روزی نقل مکان می کنند .
چیزی که آنان از آن بی اطلاعند این است که این همنشینی آنچنان هم اتفاقی نیست : همه اش زیر سر صاحبخانه است .
صاحبخانه بتازگی متوجه شده است فرزندی ۲۴ ساله دارد که اواخر تابستان متولد شده است .
کنجکاوی این که او کیست ، باعث شده است او این شش جوان غریبه را دور هم جمع کند تا او را بیابد
تاریخ : جمعه 10 فروردين 1397
ساعت : 13:27
|
|
عنوان فارسی : ربات نیست
عنوان انگلیسی : It’s not a Robot
روز های پخش : چهارشنبه و پنج شنبه ها
ژانر :علمی – تخیلی | عاشقانه l فانتزی
شبکه پخش کننده : MBC
تعداد قسمت ها :۳۲
سریال جایگزین : کشتی بیمارستانی
بازیگران : Yoo Seung Ho lChae Soo Bin lKang Ki Young lHwang Seung Eon lUhm Ki Joon
“کیم مین گیو”هم دارای ثروت و هم موفقیت است،اما به علت حساسیتش به مردم یک زندگی تنها دارد. اما او دختری را ملاقات میکند و عاشقش میشود که آن دختر برای دوست پسر سابقش که یک نابغه پروفسور رباتها است،وانمود میکند که یک ربات است!
تاریخ : جمعه 10 فروردين 1397
ساعت : 13:26
|
|
عنوان فارسی : ربات نیست
عنوان انگلیسی : It’s not a Robot
روز های پخش : چهارشنبه و پنج شنبه ها
ژانر :علمی – تخیلی | عاشقانه l فانتزی
شبکه پخش کننده : MBC
تعداد قسمت ها :۳۲
سریال جایگزین : کشتی بیمارستانی
بازیگران : Yoo Seung Ho lChae Soo Bin lKang Ki Young lHwang Seung Eon lUhm Ki Joon
“کیم مین گیو”هم دارای ثروت و هم موفقیت است،اما به علت حساسیتش به مردم یک زندگی تنها دارد. اما او دختری را ملاقات میکند و عاشقش میشود که آن دختر برای دوست پسر سابقش که یک نابغه پروفسور رباتها است،وانمود میکند که یک ربات است!
تاریخ : جمعه 10 فروردين 1397
ساعت : 13:26
|
|
ژانر :عاشقانه، فانتزی، کمدی
تعداد قسمت ها : ۱۶
محصول کشور : کره جنوبی
سال انتشار : ۲۰۱۷
شبکه پخش : tvN
روزهای پخش: جمعهوشنبه
کارگردان : Kim Chul Kyu
بازیگران :Yoo Ah In,Im Soo Jung,Go Kyung Pyo,Kwak Shi Yang,Yang Jin Sung
خلاصه داستان :داستان سریال درباره یک نویسنده معروفه که در سال ۱۹۳۰ تحت حکومت ژاپن زندگی میکنه،یه رمان مینویسه که به شدت پرفروش میشه و رکورد اقتصادی رو میزنه. اون از جمله نویسندگان مرموز، عجیب و مشهوره که مخالفان زیادی داره
تاریخ : جمعه 10 فروردين 1397
ساعت : 13:21
|
|
سلام ..بعد از مدتها با گزارش هفتگی یا ماهانه درخدمتتونم باهام همراه باشید
ادیسه کره ای یا هوایوگی ..
داستان به بیست وپنج سال پیش میره وقتی جین سون می دختر بچه ی منزوی ایه که به خاطر دیدن ارواح اسایش نداره که سروکارش به ماوانگِ نیمه انسان وحیوان میرسه ..
گول میخوره ودرنهایت به خاطر بچگیش خدای زندانی شده تو کوه مرمر به اسم سون او گو رو نجات میده ..سون او گو که پونصد ساله زندانیه بهش قول میده تا هروقت دختر بچه اسمشو صدا بزنه بیاد ودرمقابل ارواح کمکش کنه اما نامرد اسمش رو ازذهن جین سون می پاک میکنه ومیره .
حالا سالها گذشته وسون می بدبخت با اینکه همه چیز رو یادشه اما هنوز نمیتونه اسم اون خدای نامرد رو صدا بزنه وهمین براش یه حسرت بزرگ شده حالا بعد از بیست وپنج سال با همین قابلیت دیدن ارواح کار وکاسبی ای بهم زده که دوباره سون اوگو رو میبینه اما داستان فقط همین نیست چرا که سون می به خاطر نجات سون اواز کوه مرمر به سم جانگ بدل شده ..کسی که جن وپری همه میخوان خونشو بخورن تا قدرت ابدی پیدا کنن ..
سون می تو خطر بزرگیه که تو این بین سون اوگو ،این خدای لاابالی وسرخوش ونامرد هم مثل بقیه مست بوی خون سم جانگ میشه ومیخواد دلی از عزا دربیاره اما با پلتیک ماوانگ همون نیمه انسان وحیوان ،سون او گو گرفتار میشه .
سم جانگ دستبندی به دست سونو میبنده که با خودش عشق به همراه میاره اما نه یه عشق شیرین وگرم .سونو مجبوره به خاطر دردی که تو قلبش حس میکه همه جوره از سم جانگ حمایت کنه اما بدبختی اینجاست اون نمیخواد اینکارو انجام بده به زبون میگه عاشقتم اما از طرفی از اینکه باید دست به سینه ی فرمانبر سم جانگ باشه متنفره ...ناسلامتی عقل کله ..خداست ..مگه میشه ؟
وبی طاقت منتظر روزیه که دستبند وسم جانگ هردو از زندگیش ناپدید بشن تا بتونه دوباره خدا بشه ..
اما کم کم تو تمام این کش مکش های عاشقانه که سم جانگ رو هم عاشق میکنه سون او هم گرفتار میشه عشق سم جانگ میشه
***
اول از همه بگم: اگه حتی یه بار هم سریال درحال پخش دیدید
اگه مثل من عاشق سریالای فانتزی کره ای هستید
اگه عاشق فیلم سینمایی امریکایی توالایت هستید
اگه از مشکلات وقیافه ی ارواح وبساط سریال ارباب وخورشید خوشتون اومده
واگر دراخر عاشق شمع فوت کردن اون تاک تو سریال گابلین هستید تا اجوشی بیاد وبه داد اون تاک برسه ومثل من از احضار شدن گابلین واتفاقهای بعدیش خوشتون میاد
حتما حتما این سریال رو شروع کنید که از دستتون نپره
نویسنده انگار گابلین رو جلو دستش گذاشته وهرچیز قشنگی که تو اون بوده رو گلچین کرده البته نه دراون حدی که تو ذوقتون بزنه وبا خودتون بگید :چقدر مسخره خب میرم گابلین رو میبینم
فضا سازی سریال عالیه ..سرد وبرفی وشاد وکریسمس طوری
اما ....
سریال رو که گرفتم وبه محض پلی کردن لی سونگی با همون تیپ چند سال پیشش تو سریال کتاب خونوادگی گو جلو چشمهام نقش بست لبخند صورتم رو گرفت
-اومو اومو اورن مانیدا اوپاااااااااااااا
این اوپا مثل بقیه اوپاها نیست ..اون موقع که اوپا بودن مد نبود برای خودش اوپایی بود ..بهله تا این حد شاخه
باید بگم لی سونگی با همون بازی قشنگش وصد البته خیلی جذاب تر وگردن کلفت تر از سابق ،تو سریال دل میبره وسرنگه سرنگه بار جین سون می میکنه .خلاصه که دل بری شده برای خودش
اما دختر داستان این خانم، بازیگر یکی دو تا کارنیست از بدرخش ودیوانه شو بگیر تا برگرد اجوشی همه جا خوب بوده اما نمیدونم چرا سکانسهایی که خودش به تنهاییه رو دوست ندارم ..شاید چون سعی کرده منزوی بودن این زن رو به نمایش دربیاره اما بیشتر ماست بودن رو می تونم از حرکاتش ببینم اما در عین حال وقتایی که با لی سونگیه راضی راضیم ..لامصب کاریزمای لی سونگی رو همه تاثیر میذاره .
درکنار اینها با کلی خدا وانسان وحیوون هم اشنا میشید .یه مشت خل وچل که گاهی دوستن وگاهی دشمن وحتی گاهی مثل ماوانگ وسون او گو تشنه به خون هم ودرمرکز اینها سم جانگه بیچاره که فقط سعی داره زنده بمونه وبه نوعی همه رو دور هم جمع میکنه. همه ی اونها ،حول محور نجات سم جانگ وعشقی که سونو به سم جانگ داره واین عشق زندانیش کرده، میگردن
**
راجع به عاشقانه ی کار: اول که سم جانگ دستبند رو به دست سونو بست وسون او با انگشتهای قلبیش، مدام ومدام قلب پیش کش سون می کرد گفتم چه مسخره ..همه اش دو قسمت گذشته ..این ننر بازی ها چیه ..
اما کم کم معنیش قشنگ شد خیلی عجیب بود وجالب ..اینکه دوستش داره اما درعین حال این عشقِ عمیق واقعی نیست. سون او زجر میکشه که با این دبدبه کبکبه شده وردست یه ادم پیزوری که دم به دم گیر کشتن ارواحه وباید نجاتش بده
جالب اینجاست حرکاتش عاشقانه است حرفهاش تلخ وناجوانمردانه از این طرف به سم جانگ میگه عشقت منو زندانی کرده ومن بی نهایت از این حس مسخره متنفرم و تو برام مثل کوه مرمر میمونی اما از طرف دیگه دنبالش میره وکت روی دوشش میندازه
مثل همیشه بذارید از فانتزی هام بگم ..
اول اینکه دوست دارم یه موقعی رو ببینم که سم جانگ ، سون او رو صدا کنه اما سون او برهردلیلی نیاد ..حس ترد شدن وخالی شدن پشت سم جانگ قطعا قشنگ میشه ..ومهمتر از اون
دلم میخواد داستان به جایی برسه که سون او اونقدر عاشق سم جانگ بشه که دیگه نخواد از بند این دستبند خلاص بشه اما برعکس سم جانگ حاضر باشه به هردلیلی دستبند رو از دست سون او باز کن وازادش کنه .
وعاشقانه ترین دیالوگ این روزها
(-نمیشه بدون کت بیرون بری ،چون از چهل ونه روز کباب شدن تو کوره دردش برام بیشتره
اینکه ببینم تو سردته )
مگه عاشقانه تر از این جمله داریم ...
طنز خیلی خوبی داره فقط اونهایی که دیدن میدونن اد نشدن سونو تو گروهی که سم جانگ زده بود چقدر براش خفت بار بود
خلاصه که این سریال با فضا سازی بی نهایت رنگی رنگی وبرف ویه عالم او اس تی انگلیسی وقشنگ وحضور لی سونگی ودار ودسته ی حیوون ها وارواحش بسیار مفرح ودیدنیه ..عاشقانه ی خوبی هم داره .فقط دست به دعای پایان کارم که مثل باقی گند نزنن
.صد درصد تا اینجا توصیه میشه .
من ربات نیستم
کم کم به پایان سریال نزدیک میشیم باید بگم روز اول سریال رو با بدبینی شروع کردم اینکه نویسنده با همچین ایده ی چیپ ودسته پایینی میخواد چیکار کنه اصلا عاشقانه ی بین یه ربات وانسان مگه شدنیه...
اما بازهم نویسندهای کره ای معجزه کردن ..برخلاف سوءظنم سریال به شدت هدف دار ومرتب پیش رفت هرقسمت بیشتر از قسمت قبلی عاشقانه تو دل سریال ریخت وخیلی خوب ربات بودن جیا رودست مایه ی ساخت یه عاشقانه ی ملایم وشیرین کرد
یوسونگ هو ..
مهارت این بازیگر جون اماحرفه ای قشنگ تو سکانس های عاشقانه خودشو نشون میده .واقعا خود یوسونگ هو هم خبر نداره وقتی اونجوری چشمهاش پر اشک میشه دل بیننده هم میگیره ..اخ نگم برات چه کاری کرده
به هرحال این فنچک بچه با این حس های قشنگ خیلی خوب دل بیننده رو نرم میکنه
به حمدالله هم یکی از فانتزی هام به وقوع پیوست همون اول به سیستار گفته بودم
ملکه کی رو یادتونه ؟توگون بعد از مدتها ورژن زنونه ی سونیانگ رو مبینه حالت چشمهاش رو یادتونه؟ ..گیج شدنش ..لذتش رو ..فانتزیم همچین چیزی بود که نویسنده خیلی قشنگ بدون ذره ای تکرار وکپی برداری با جزیات بهش پرداخت
اون شوریدگی کیم مین کیو که عاشقانه دنبالِ برگشت ربات سابقشه اما دست به هرچی میزنه خراب میشه مقدمه ی خوبیه تا اینکه یه دفعه ای مثل معجزه حیرون وسرگردون جیا رو میبینه
چه سکانس قشنگی ،دل ما که اب شد .قشنگ میشد دونه به دونه قلب های که از چشم یوسونگ هو میبارید شمرد
وجالب اینکه مین کیو همه کاری کرد تا ربات قدیمیشو برگردونه ونشد وسرگردون شد اما حالا درست کنار جیا ی واقعی دوباره شوریده است مثل یه بچه پیگیر .
اون قسمتی که جیا عصبانی میشه رو دیدید ؟اینکه مین کیو با اولین طوفان جیا دست به سینه میشه وبا لبخند رضایت به تک به تک تندی های جیا گوش میده انگار بگه :کوروچی .همینه! اون واکنشی که میخواستم
تو این قسمت وبا دیدن لبخندش یاد قسمتی که تو سریال او زیبا بود شیوون سوسک رو کف دست جکسون میندازه افتادم که جکسون زهره ترک میشه وشیون از خنده غش میکنه از لذت اینکه همینه باید همچین واکنشی باشه
خلاصه که از الان بگم ربات که تموم بشه قطعا دل من برای عاشقانه ی یواشکی وزیرپوستیش تنگ میشه
سریال تایلندی شور عشق
من معمولا تایلندی ها رو جدا میکنم از اون دست سریالهاست که باید طالب باشی تا ببینی اما میخوام حتما راجع به این سریال انتقامی خوش ساخت وعالی تایلندی که درحال پخشه صحبت کنم به نظرم از اون روندهای زیبا داره که هرکسی رو درگیر خودش میکنه
***
پدر کریت تو بچگی درگیر دسیسه ی شریکش دیلوک میشه وبه جرم قتل سالهاست که تو زندان اب خنک میخوره درحالی که دیلوک تو تمام این سالها خوش وخندان وموفق با سه بچه اش زندگی راحتی دارن
کریت که ازهمون بچگی سری پرسودا وانتقام جو داشته حالا بعد از سالها به هیولای دو سر خطرناکی بدل شده که به قصد ویرونی امپراطوری دیلوک برگشته
اول ازهمه به دختر کوچیک دیلوک ،کیم نزدیک میشه واونو عاشق خودش میکنه ودرنهایت تو روز عروسی رهاش میکنه تا جایی که دیلوک تا پای سکته پیش بره.
اما این کمترین ضربه ی کریته .اون تا دندان مسلح میخواد کل خاندان وبچه های دیلوک رو به خاک وخون بکشونه
با دسیسه کل سهام دیلوک روبالا میکشه وصاحب زندگی دیلوک میشه ..این درحالیه که هیچ کس از جریان پشت پرده خبر نداره ..تو این بین یادا دختر بزرگ دیلوک هم درگیر میشه دختر باهوش ومحکمی که به اصول اخلاقی وفادره و به عنوان فرزند ارشد میخواد هه چیز رو درست کنه وبه دنبال خواهر شکست خورده اش که حالا گم شده همه جا رو میکرده
وحالا مجبوره به خاطر بقای خونواده اش تن به تن با کریت بجنگه .
دیالوگ های بین کریت ویادا پراز هوش وحس انتقام وخشمه .کریت که یادا رو یه جنگ اور تازه نفس میبینه باهاش میجنگه ازارش میده وبه پروپاش میپیچه. اون از بازی با این دختر باهوش خوشش میاد ..
یادا برخلاف خواهرش کیم که خیلی زود فریب کریت رو خورد کوتاه نمیاد .میجنگه ومیجنگه تا بالاخره خودش تو دام کریت میوفته کریت در ازای آزادی پدر یادا ازش میخواد که باهاش ازدواج کنه
***
خب دیگه هرکی این وبلاگ رو بخونه میدونه تایلندی ها ید طولانی ای در ساخت سریال با تم انتقامی دارن گه گاهی خشونتشون ادم رو اذیت میکنه اما جاله این سریال اونقدرها خشونت فیزیکی نداره وبیشتر رو عقده ی رفتار کریت فوکوس کرده که درعین خونسردیِ زیادی که داره خیلی خوب طعنه میزنه وخونواده ی دیلوک رو ازار میده
کن بازیگر نقش کریت ..باید بگم یکی از بهترین های تایلنده اینقدر این مرد صبورانه بدون اندکی لغزش خشم وجنون رو به رخ بیننده میکشه که ادم از این کاراکتر میترسه
ایا این مرد از نظر فکری سالمه ،یا جنون سرتا به پاشو گرفته ؟واگر گرفته چرا اینقدر خونسرده ؟چطور تو چشم قربانی هاش بدون ذره ای پشیمونی لبخند میزنه ولذت میبره ؟این همه هوش ونبوغش از کجا میاد ؟ودرنهایت حسش به یادا چیه ؟
عاشقشه ؟نیست ؟جذبش شده یا فقط به خاطر اینکه یادا قلب تپنده ی دیلوک ومهمترین مهره ی زندگی دیلوکه میخواد اونو به همسری خودش دربیاره
اصلا چه طور میتونه با این هجم از خشم عاشقانه به یادا نگاه کنه؟ وهزاران سوال دیگه ای که ذهن بیننده رو درگیر میکنه
سریال دقیقا با سکانسی از عروسی کیم شروع میشه وپشت سرهم تند وبی نفس جلو میره تا اینکه داماد عروس رو رها میکنه استرس نبود داماد کیم رو داغون میکنه که تا پای خودکشی پیش میره
ونویسنده کم کم وگام به گام کریت رو به ببینده معرفی میکنه یادا وخونواده ی دیلوک، درنهایت بیننده با طیب خاطر سریال رو دنبال میکنه تا بدونه کریت چه نقشه دیگه ای دراستین داره
دیالوگ برتر
(وادا: این کارو با من نکن
چاکریت : التماسم کن،
شاید ابلیسی مثل من
به التماست گوش بده)
این خلاصه ای که گفتم مال سه قسمت اول سریاله پس نگران اسپویل نباشید درضمن این سریال درحال ترجمه وپخشه وامید به خدا هفته ی دیگه سه قسمت ابتدایی سریال رو تو وبلاگ تاهی لند میذارم میتونید از اونجا دانلود کنید
***
اما دراخر یه گریزی هم بزنیم به صنعت سریال سازی ترکیه ..
با سریال مریم
(مریم در بین سریالهای درحال پخش ترکیه ،رتبه ی هفدهم رو داشته)
به محض شروع قسمت هفدهم فلاش فورواردی از اینده نشون داد که دلمو زد .به خودم گفتم که چی ؟اون همه دزد وپلیس بازی اخرش این ...؟؟؟؟؟!!!!!
وسریال رو رها کردم اما لامصب سریالای ترکی یه چیزی داره که ادم رو وسوسه میکنه من به ندرت سریالی که رها کنم رو دوباره شروع کنم ..اصلا عینهو خسوف وکسوف میمونه ..شاید سالی یه بار اما بعد از چهار هفته فیلم یاد هندستون کرد وگرفتم وتازه فهمیدم به به ...اصل ویتامیل سریال تو این قسمت ها بوده ومن نمیدونستم ..عجب عاشقانه ای شد ..شیرین ودل پذیر
اما جالب تر روند سریاله ...برخلاف عشق مخفی ،مریم که تو تمام این مدت با سکوتش از دادستان محافظت کرده ودادستان هم هرجور گربه رقصونی ای کرده ، حالا دادستان نیست وعواقب این سکوت دامن گیر مریم وعشقش شده
وهمین داستان روقشنگ کرده ..یه جورهایی با دست پس زدن وبا پا پیش کشیدن های قشنگی شده. از این طرف مریم وساواش عاشق همدیگه ان واز طرف دیگه اونقدر اتفاقات ناجور پیش اومده که نمیتونن با دل راحت کنار هم زندگی کنن
خلاصه که ما همچنان کج دار ومریز(املای این کلمه درسته .حفظش کنید به دردتون میخوره ) مریم وساواش میبینم واز دیدن دل نگرانی های ساواش برای مریم لذت میبرم
اونهایی که ترک دراما میبینن مریم فراموش نشه .
به پایان گزارشمون رسیدیم
اگرچه بعد از چند هفته دستم خالی بود اما جای یه گزارش هفتگی خالی بود .تا هرکی هرچی تو دلشه بگه .خواهشا اونهایی که سریالهای درحال پخش میبینن حتما نظربذارید خیلی به درد بقیه میخوره ..از سریالهایی که تازه تموم شده بگید ..اگه سریال جدیدیه لطفا یه خلاصه ی کوتاه بگید ..کاری نداره، چیزی که به نظرتون میرسه رو بفرستید این جوری خیلی راحت میتونید به بقیه کمک کنید
ممنون از اینکه همراهم بودید امیدوارم این خلاصه ها به دردتون بخوره
***
برای اطلاع از اخرین اپدیت ها در کانال تلگرام نقد کره عضو شوید
تاریخ : جمعه 10 فروردين 1397
ساعت : 13:20
|
سلام ..بعد از مدتها با گزارش هفتگی یا ماهانه درخدمتتونم باهام همراه باشید
ادیسه کره ای یا هوایوگی ..
داستان به بیست وپنج سال پیش میره وقتی جین سون می دختر بچه ی منزوی ایه که به خاطر دیدن ارواح اسایش نداره که سروکارش به ماوانگِ نیمه انسان وحیوان میرسه ..
گول میخوره ودرنهایت به خاطر بچگیش خدای زندانی شده تو کوه مرمر به اسم سون او گو رو نجات میده ..سون او گو که پونصد ساله زندانیه بهش قول میده تا هروقت دختر بچه اسمشو صدا بزنه بیاد ودرمقابل ارواح کمکش کنه اما نامرد اسمش رو ازذهن جین سون می پاک میکنه ومیره .
حالا سالها گذشته وسون می بدبخت با اینکه همه چیز رو یادشه اما هنوز نمیتونه اسم اون خدای نامرد رو صدا بزنه وهمین براش یه حسرت بزرگ شده حالا بعد از بیست وپنج سال با همین قابلیت دیدن ارواح کار وکاسبی ای بهم زده که دوباره سون اوگو رو میبینه اما داستان فقط همین نیست چرا که سون می به خاطر نجات سون اواز کوه مرمر به سم جانگ بدل شده ..کسی که جن وپری همه میخوان خونشو بخورن تا قدرت ابدی پیدا کنن ..
سون می تو خطر بزرگیه که تو این بین سون اوگو ،این خدای لاابالی وسرخوش ونامرد هم مثل بقیه مست بوی خون سم جانگ میشه ومیخواد دلی از عزا دربیاره اما با پلتیک ماوانگ همون نیمه انسان وحیوان ،سون او گو گرفتار میشه .
سم جانگ دستبندی به دست سونو میبنده که با خودش عشق به همراه میاره اما نه یه عشق شیرین وگرم .سونو مجبوره به خاطر دردی که تو قلبش حس میکه همه جوره از سم جانگ حمایت کنه اما بدبختی اینجاست اون نمیخواد اینکارو انجام بده به زبون میگه عاشقتم اما از طرفی از اینکه باید دست به سینه ی فرمانبر سم جانگ باشه متنفره ...ناسلامتی عقل کله ..خداست ..مگه میشه ؟
وبی طاقت منتظر روزیه که دستبند وسم جانگ هردو از زندگیش ناپدید بشن تا بتونه دوباره خدا بشه ..
اما کم کم تو تمام این کش مکش های عاشقانه که سم جانگ رو هم عاشق میکنه سون او هم گرفتار میشه عشق سم جانگ میشه
***
اول از همه بگم: اگه حتی یه بار هم سریال درحال پخش دیدید
اگه مثل من عاشق سریالای فانتزی کره ای هستید
اگه عاشق فیلم سینمایی امریکایی توالایت هستید
اگه از مشکلات وقیافه ی ارواح وبساط سریال ارباب وخورشید خوشتون اومده
واگر دراخر عاشق شمع فوت کردن اون تاک تو سریال گابلین هستید تا اجوشی بیاد وبه داد اون تاک برسه ومثل من از احضار شدن گابلین واتفاقهای بعدیش خوشتون میاد
حتما حتما این سریال رو شروع کنید که از دستتون نپره
نویسنده انگار گابلین رو جلو دستش گذاشته وهرچیز قشنگی که تو اون بوده رو گلچین کرده البته نه دراون حدی که تو ذوقتون بزنه وبا خودتون بگید :چقدر مسخره خب میرم گابلین رو میبینم
فضا سازی سریال عالیه ..سرد وبرفی وشاد وکریسمس طوری
اما ....
سریال رو که گرفتم وبه محض پلی کردن لی سونگی با همون تیپ چند سال پیشش تو سریال کتاب خونوادگی گو جلو چشمهام نقش بست لبخند صورتم رو گرفت
-اومو اومو اورن مانیدا اوپاااااااااااااا
این اوپا مثل بقیه اوپاها نیست ..اون موقع که اوپا بودن مد نبود برای خودش اوپایی بود ..بهله تا این حد شاخه
باید بگم لی سونگی با همون بازی قشنگش وصد البته خیلی جذاب تر وگردن کلفت تر از سابق ،تو سریال دل میبره وسرنگه سرنگه بار جین سون می میکنه .خلاصه که دل بری شده برای خودش
اما دختر داستان این خانم، بازیگر یکی دو تا کارنیست از بدرخش ودیوانه شو بگیر تا برگرد اجوشی همه جا خوب بوده اما نمیدونم چرا سکانسهایی که خودش به تنهاییه رو دوست ندارم ..شاید چون سعی کرده منزوی بودن این زن رو به نمایش دربیاره اما بیشتر ماست بودن رو می تونم از حرکاتش ببینم اما در عین حال وقتایی که با لی سونگیه راضی راضیم ..لامصب کاریزمای لی سونگی رو همه تاثیر میذاره .
درکنار اینها با کلی خدا وانسان وحیوون هم اشنا میشید .یه مشت خل وچل که گاهی دوستن وگاهی دشمن وحتی گاهی مثل ماوانگ وسون او گو تشنه به خون هم ودرمرکز اینها سم جانگه بیچاره که فقط سعی داره زنده بمونه وبه نوعی همه رو دور هم جمع میکنه. همه ی اونها ،حول محور نجات سم جانگ وعشقی که سونو به سم جانگ داره واین عشق زندانیش کرده، میگردن
**
راجع به عاشقانه ی کار: اول که سم جانگ دستبند رو به دست سونو بست وسون او با انگشتهای قلبیش، مدام ومدام قلب پیش کش سون می کرد گفتم چه مسخره ..همه اش دو قسمت گذشته ..این ننر بازی ها چیه ..
اما کم کم معنیش قشنگ شد خیلی عجیب بود وجالب ..اینکه دوستش داره اما درعین حال این عشقِ عمیق واقعی نیست. سون او زجر میکشه که با این دبدبه کبکبه شده وردست یه ادم پیزوری که دم به دم گیر کشتن ارواحه وباید نجاتش بده
جالب اینجاست حرکاتش عاشقانه است حرفهاش تلخ وناجوانمردانه از این طرف به سم جانگ میگه عشقت منو زندانی کرده ومن بی نهایت از این حس مسخره متنفرم و تو برام مثل کوه مرمر میمونی اما از طرف دیگه دنبالش میره وکت روی دوشش میندازه
مثل همیشه بذارید از فانتزی هام بگم ..
اول اینکه دوست دارم یه موقعی رو ببینم که سم جانگ ، سون او رو صدا کنه اما سون او برهردلیلی نیاد ..حس ترد شدن وخالی شدن پشت سم جانگ قطعا قشنگ میشه ..ومهمتر از اون
دلم میخواد داستان به جایی برسه که سون او اونقدر عاشق سم جانگ بشه که دیگه نخواد از بند این دستبند خلاص بشه اما برعکس سم جانگ حاضر باشه به هردلیلی دستبند رو از دست سون او باز کن وازادش کنه .
وعاشقانه ترین دیالوگ این روزها
(-نمیشه بدون کت بیرون بری ،چون از چهل ونه روز کباب شدن تو کوره دردش برام بیشتره
اینکه ببینم تو سردته )
مگه عاشقانه تر از این جمله داریم ...
طنز خیلی خوبی داره فقط اونهایی که دیدن میدونن اد نشدن سونو تو گروهی که سم جانگ زده بود چقدر براش خفت بار بود
خلاصه که این سریال با فضا سازی بی نهایت رنگی رنگی وبرف ویه عالم او اس تی انگلیسی وقشنگ وحضور لی سونگی ودار ودسته ی حیوون ها وارواحش بسیار مفرح ودیدنیه ..عاشقانه ی خوبی هم داره .فقط دست به دعای پایان کارم که مثل باقی گند نزنن
.صد درصد تا اینجا توصیه میشه .
من ربات نیستم
کم کم به پایان سریال نزدیک میشیم باید بگم روز اول سریال رو با بدبینی شروع کردم اینکه نویسنده با همچین ایده ی چیپ ودسته پایینی میخواد چیکار کنه اصلا عاشقانه ی بین یه ربات وانسان مگه شدنیه...
اما بازهم نویسندهای کره ای معجزه کردن ..برخلاف سوءظنم سریال به شدت هدف دار ومرتب پیش رفت هرقسمت بیشتر از قسمت قبلی عاشقانه تو دل سریال ریخت وخیلی خوب ربات بودن جیا رودست مایه ی ساخت یه عاشقانه ی ملایم وشیرین کرد
یوسونگ هو ..
مهارت این بازیگر جون اماحرفه ای قشنگ تو سکانس های عاشقانه خودشو نشون میده .واقعا خود یوسونگ هو هم خبر نداره وقتی اونجوری چشمهاش پر اشک میشه دل بیننده هم میگیره ..اخ نگم برات چه کاری کرده
به هرحال این فنچک بچه با این حس های قشنگ خیلی خوب دل بیننده رو نرم میکنه
به حمدالله هم یکی از فانتزی هام به وقوع پیوست همون اول به سیستار گفته بودم
ملکه کی رو یادتونه ؟توگون بعد از مدتها ورژن زنونه ی سونیانگ رو مبینه حالت چشمهاش رو یادتونه؟ ..گیج شدنش ..لذتش رو ..فانتزیم همچین چیزی بود که نویسنده خیلی قشنگ بدون ذره ای تکرار وکپی برداری با جزیات بهش پرداخت
اون شوریدگی کیم مین کیو که عاشقانه دنبالِ برگشت ربات سابقشه اما دست به هرچی میزنه خراب میشه مقدمه ی خوبیه تا اینکه یه دفعه ای مثل معجزه حیرون وسرگردون جیا رو میبینه
چه سکانس قشنگی ،دل ما که اب شد .قشنگ میشد دونه به دونه قلب های که از چشم یوسونگ هو میبارید شمرد
وجالب اینکه مین کیو همه کاری کرد تا ربات قدیمیشو برگردونه ونشد وسرگردون شد اما حالا درست کنار جیا ی واقعی دوباره شوریده است مثل یه بچه پیگیر .
اون قسمتی که جیا عصبانی میشه رو دیدید ؟اینکه مین کیو با اولین طوفان جیا دست به سینه میشه وبا لبخند رضایت به تک به تک تندی های جیا گوش میده انگار بگه :کوروچی .همینه! اون واکنشی که میخواستم
تو این قسمت وبا دیدن لبخندش یاد قسمتی که تو سریال او زیبا بود شیوون سوسک رو کف دست جکسون میندازه افتادم که جکسون زهره ترک میشه وشیون از خنده غش میکنه از لذت اینکه همینه باید همچین واکنشی باشه
خلاصه که از الان بگم ربات که تموم بشه قطعا دل من برای عاشقانه ی یواشکی وزیرپوستیش تنگ میشه
سریال تایلندی شور عشق
من معمولا تایلندی ها رو جدا میکنم از اون دست سریالهاست که باید طالب باشی تا ببینی اما میخوام حتما راجع به این سریال انتقامی خوش ساخت وعالی تایلندی که درحال پخشه صحبت کنم به نظرم از اون روندهای زیبا داره که هرکسی رو درگیر خودش میکنه
***
پدر کریت تو بچگی درگیر دسیسه ی شریکش دیلوک میشه وبه جرم قتل سالهاست که تو زندان اب خنک میخوره درحالی که دیلوک تو تمام این سالها خوش وخندان وموفق با سه بچه اش زندگی راحتی دارن
کریت که ازهمون بچگی سری پرسودا وانتقام جو داشته حالا بعد از سالها به هیولای دو سر خطرناکی بدل شده که به قصد ویرونی امپراطوری دیلوک برگشته
اول ازهمه به دختر کوچیک دیلوک ،کیم نزدیک میشه واونو عاشق خودش میکنه ودرنهایت تو روز عروسی رهاش میکنه تا جایی که دیلوک تا پای سکته پیش بره.
اما این کمترین ضربه ی کریته .اون تا دندان مسلح میخواد کل خاندان وبچه های دیلوک رو به خاک وخون بکشونه
با دسیسه کل سهام دیلوک روبالا میکشه وصاحب زندگی دیلوک میشه ..این درحالیه که هیچ کس از جریان پشت پرده خبر نداره ..تو این بین یادا دختر بزرگ دیلوک هم درگیر میشه دختر باهوش ومحکمی که به اصول اخلاقی وفادره و به عنوان فرزند ارشد میخواد هه چیز رو درست کنه وبه دنبال خواهر شکست خورده اش که حالا گم شده همه جا رو میکرده
وحالا مجبوره به خاطر بقای خونواده اش تن به تن با کریت بجنگه .
دیالوگ های بین کریت ویادا پراز هوش وحس انتقام وخشمه .کریت که یادا رو یه جنگ اور تازه نفس میبینه باهاش میجنگه ازارش میده وبه پروپاش میپیچه. اون از بازی با این دختر باهوش خوشش میاد ..
یادا برخلاف خواهرش کیم که خیلی زود فریب کریت رو خورد کوتاه نمیاد .میجنگه ومیجنگه تا بالاخره خودش تو دام کریت میوفته کریت در ازای آزادی پدر یادا ازش میخواد که باهاش ازدواج کنه
***
خب دیگه هرکی این وبلاگ رو بخونه میدونه تایلندی ها ید طولانی ای در ساخت سریال با تم انتقامی دارن گه گاهی خشونتشون ادم رو اذیت میکنه اما جاله این سریال اونقدرها خشونت فیزیکی نداره وبیشتر رو عقده ی رفتار کریت فوکوس کرده که درعین خونسردیِ زیادی که داره خیلی خوب طعنه میزنه وخونواده ی دیلوک رو ازار میده
کن بازیگر نقش کریت ..باید بگم یکی از بهترین های تایلنده اینقدر این مرد صبورانه بدون اندکی لغزش خشم وجنون رو به رخ بیننده میکشه که ادم از این کاراکتر میترسه
ایا این مرد از نظر فکری سالمه ،یا جنون سرتا به پاشو گرفته ؟واگر گرفته چرا اینقدر خونسرده ؟چطور تو چشم قربانی هاش بدون ذره ای پشیمونی لبخند میزنه ولذت میبره ؟این همه هوش ونبوغش از کجا میاد ؟ودرنهایت حسش به یادا چیه ؟
عاشقشه ؟نیست ؟جذبش شده یا فقط به خاطر اینکه یادا قلب تپنده ی دیلوک ومهمترین مهره ی زندگی دیلوکه میخواد اونو به همسری خودش دربیاره
اصلا چه طور میتونه با این هجم از خشم عاشقانه به یادا نگاه کنه؟ وهزاران سوال دیگه ای که ذهن بیننده رو درگیر میکنه
سریال دقیقا با سکانسی از عروسی کیم شروع میشه وپشت سرهم تند وبی نفس جلو میره تا اینکه داماد عروس رو رها میکنه استرس نبود داماد کیم رو داغون میکنه که تا پای خودکشی پیش میره
ونویسنده کم کم وگام به گام کریت رو به ببینده معرفی میکنه یادا وخونواده ی دیلوک، درنهایت بیننده با طیب خاطر سریال رو دنبال میکنه تا بدونه کریت چه نقشه دیگه ای دراستین داره
دیالوگ برتر
(وادا: این کارو با من نکن
چاکریت : التماسم کن،
شاید ابلیسی مثل من
به التماست گوش بده)
این خلاصه ای که گفتم مال سه قسمت اول سریاله پس نگران اسپویل نباشید درضمن این سریال درحال ترجمه وپخشه وامید به خدا هفته ی دیگه سه قسمت ابتدایی سریال رو تو وبلاگ تاهی لند میذارم میتونید از اونجا دانلود کنید
***
اما دراخر یه گریزی هم بزنیم به صنعت سریال سازی ترکیه ..
با سریال مریم
(مریم در بین سریالهای درحال پخش ترکیه ،رتبه ی هفدهم رو داشته)
به محض شروع قسمت هفدهم فلاش فورواردی از اینده نشون داد که دلمو زد .به خودم گفتم که چی ؟اون همه دزد وپلیس بازی اخرش این ...؟؟؟؟؟!!!!!
وسریال رو رها کردم اما لامصب سریالای ترکی یه چیزی داره که ادم رو وسوسه میکنه من به ندرت سریالی که رها کنم رو دوباره شروع کنم ..اصلا عینهو خسوف وکسوف میمونه ..شاید سالی یه بار اما بعد از چهار هفته فیلم یاد هندستون کرد وگرفتم وتازه فهمیدم به به ...اصل ویتامیل سریال تو این قسمت ها بوده ومن نمیدونستم ..عجب عاشقانه ای شد ..شیرین ودل پذیر
اما جالب تر روند سریاله ...برخلاف عشق مخفی ،مریم که تو تمام این مدت با سکوتش از دادستان محافظت کرده ودادستان هم هرجور گربه رقصونی ای کرده ، حالا دادستان نیست وعواقب این سکوت دامن گیر مریم وعشقش شده
وهمین داستان روقشنگ کرده ..یه جورهایی با دست پس زدن وبا پا پیش کشیدن های قشنگی شده. از این طرف مریم وساواش عاشق همدیگه ان واز طرف دیگه اونقدر اتفاقات ناجور پیش اومده که نمیتونن با دل راحت کنار هم زندگی کنن
خلاصه که ما همچنان کج دار ومریز(املای این کلمه درسته .حفظش کنید به دردتون میخوره ) مریم وساواش میبینم واز دیدن دل نگرانی های ساواش برای مریم لذت میبرم
اونهایی که ترک دراما میبینن مریم فراموش نشه .
به پایان گزارشمون رسیدیم
اگرچه بعد از چند هفته دستم خالی بود اما جای یه گزارش هفتگی خالی بود .تا هرکی هرچی تو دلشه بگه .خواهشا اونهایی که سریالهای درحال پخش میبینن حتما نظربذارید خیلی به درد بقیه میخوره ..از سریالهایی که تازه تموم شده بگید ..اگه سریال جدیدیه لطفا یه خلاصه ی کوتاه بگید ..کاری نداره، چیزی که به نظرتون میرسه رو بفرستید این جوری خیلی راحت میتونید به بقیه کمک کنید
ممنون از اینکه همراهم بودید امیدوارم این خلاصه ها به دردتون بخوره
***
برای اطلاع از اخرین اپدیت ها در کانال تلگرام نقد کره عضو شوید
تاریخ : جمعه 10 فروردين 1397
ساعت : 13:20
|
تعداد صفحات : 20
|
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 354
بازدید هفته : 1418
بازدید ماه : 3104
بازدید کل : 4245
تعداد مطالب : 587
تعداد نظرات : 300
تعداد آنلاین : 1