با عشق تمیز کن

داستان در مورد یه رئیس شرکت نظافتیه. این ادم به شکل بیمارگونه ای وسواس داره البته این نظر بقیه است اون در واقع یه بیماری روانی به اسم فوبیای الودگی داره. به شدت از هر چیزی که ممکنه کثیف باشه وحشت داره و در برخورد با اون حالش بد میشه.اون سالهاست که تنها زندگی می کنه و حتی نمی تونه به بقیه دست بزنه. اما جدا از این بیماریش که به مرور در طی فیلم میبینیم که تقصیر خودش نبوده و به شدت دلسوزی رو برمی انگیزه خیلی خیلی پسر خوبیه. حتی با وجود این که خانواده ثروتمندی داره ولی خودش رو پای خودش ایستاده و شرکت مستقل خودش رو اداره می کنه.

از اون طرف دختری رو داریم که تو یه خانواده معمولی بزرگ شده . ورزشکار بوده اما اون رو رها کرده و الان داره به سختی دنبال کار میگرده تا این که سر از ازمون ورودی شرکت فرشته های نظافتچی در میاره و اونجا قبول میشه. دختر بانمک ولی کمی تا قسمتی چرک داستان میشه کارمند اونجا و تازه مشکلاتش با رئیس شروع میشه. البته بماند که قبل از این جریان یکی دو باری اتفاقی به هم برخورده بودند و بهتره نگم که اوسول چه بلایی سر این پسر وسواسی اورده بوده.خخخ

داستان شدت کمدی بالایی داره ، در کنارش به عنوان یه درام خیلی خوب مسائل خانوادگی و اجتماعی رو بیان می کنه و به عنوان یه سریال عاشقانه خیلی خیلی رومنس جذابی داره. به حدی عاشقانه کار قشنگه که موقع دیدن فیلم چشم هاتون قلب قلبی میشه. هم کیم یوجونگ و هم یون کیونگ سانگ به خوبی از پس تمام زوایای کارکترشون براومدن و به عنوان پارتنر هم (با توجه به تفاوت سنی و قدیشون خخخ) این قدری به هم میان که وقتی سون گیول پناه میاره به اوسول دلت می خواد همه چیز همون جا متوقف بشه . به نظرم یکی از مفرح ترین و زیباترین در حال پخش هاست و من به شخصه به شدت توصیه اش می کنم

خاطرات الحمرا

فیلمی که از زمان انتخاب بازیگرش تا موقع فیلم برداری و پخش سر و صدای زیادی به پا کرد و قطعا خیلی ها منتظر بودن که بازی جدید هیون بین و شین هه رو ببینن .

سریال از اسپانیا شروع میشه. یه پسر نوجوان که نابغه کامپیوتره یه بازی جدیدی رو به کمک دوستش میسازه که سراغاز همه اتفاق ها و می تونم بگم مصیبت های داستانه. اونها تصمیم میگیرن که این بازی رو به دو شرکت رقیب پیشنهاد بدن و هر کدوم که پول بیشتری داد به اون بفروشن ولی هیچ چیز اون طوری که می خوان پیش نمیره و قبل از قرارداد دوستش کشته میشه و خودش ناپدید. حالا رئیس این دو شرکت رقیب موندن و بازی خطرناکی که دستشونه. هیون بین کسیه که تصمیم میگیره این بازی رو بخره و نزاره شرکت مقابل اونو به چنگ بیاره و به همین دلیل برای اطمینان از بی نقص بودن این بازی وارد گیم میشه و از اونجاست که مرز بین واقعیت و مجازی شکسته میشه. زندگیش میشه بازیچه و بازی راه پیدا میکنه به زندگی واقعی اش. به حدی که ادم های دور و برش هم یکی یکی در همین راستا کشته میشن. اون که رسما از زندگی ساقط شده داره تلاش می کنه تا بازیساز مفقود رو پیدا کنه و این جریان هولناک رو متوقف کنه . در این بین با خواهر اون پسر اشنا میشه و این جریانات میشه سراغاز اشنایی این دو با هم.

سریال از نظر جلوه های ویژه و نکته های فنی خیلی خوبه و این تکنولوژی واقعیت افزوده خیلی جالبه. داستان پر از معما و هیجانه ، البته این روند صعودی از قسمت دوم سوم شروع میشه و اگه با دیدن اوایلش جذب نشدید پیشنهاد میدم یه کم صبوری کنید. برای کسایی که بازی کامپیوتری دوست دارن قطعا یه سر و گردن از بقیه هیجان انگیز تره ولی به خاطر درام خوبی که داره به نظرم برای ما کی درامرا هم جالب می تونه باشه. اوایل کار که تو اسپانیا میگذره فضای متفاوت و جالبی داره و بعدش که برمیگردن به کره تا حدی متمایز از فضاهای همیشگی سریال های کره ایه.

هیون بین وزنه ی سریاله و بازیش به حق فوق العاده است . شین هه هم تونسته مهارت های خوبی تو سریال رو کنه ولی راستش از نظر قدرت نقش و بازی هنوز نتونسته به پارتنرش برسه. عاشقانه اش در نیمه اول خیلی کمرنگه چون اصلا خط محوری داستان ماجراهای مربوط به بازیه ولی کم کم رومنسش داره جدی تر میشه. به نظرم سریال قشنگیه و قطعا تا به این جا نمره خوبی میگیره و فکر می کنم قسمت های پیش رو هم می تونه خیلی مهیج و جالب باشه. به هر حال من حتما دنبالش می کنم.

گزارش های بعدی از ساناز عزیز

.:: Just dance/2019 ::.

.:: حالا برقص؛فقط برقص/۲۰۱۹ ::.

سریال حالا برقص یا فقط برقص داستان آخرین سال تحصیلی چند دختر دانش آموز دبیرستانی رو روایت میکنه که برعکس اونچه از سریالهای مدرسه ای این سالهای کره انتظار داریم در سئول اتفاق نمیفته.

بستر روایت داستان شهر صنعتی و کوچک گوجه اس که صاحب صنعت مطرح کشتی سازیه و تقریبا غالب اهالی بلافاصله پس از اتمام دبیرستان در کارخانه کشتی سازی مشغول به کار شده ان.اغلب کسانی که تحصیل کرده ان هم برگشته ان و مدیران همین کارخونه ان.

کیم سی یون دختر ۱۸ ساله ایه که پدر و مادرش هر دو کارگر کارخونه کشتی سازی بوده ان.پدرش چند سالیه فوت کرده و مادرش که معتقده علت مرگ همسرش یک حادثه شغلی بوده با درافتادن با شرکت،اسباب اخراج شدن خودش رو فراهم کرده ولی با پافشاری همچنان سر کارش حاضر میشه!

نتیجه اینکه سی یون در چنین محیط متشنجی دختریه کاملا عاصی که از شرایطی که زندگی بهش تحمیل کرده کاملا ناراضیه.از طرفی بسیار باهوشه ولی بخاطر مرگ عجیب پدرش و شایعات پیرامون اون، تصمیم گرفته از دوستان قدیمیش دوری کنه و بنابراین رفته به یک دبیرستان تجاری که هدف عمده اش نه درس خوندن بچه ها که فرستادن اونها سر کاره‌.

سی یون اما رویای رفتن به دانشگاه و کارگردان شدن رو در سر داره و لذا شاگرد اول دبیرستان تجاری گوجه اس.اما زمانِ دادن درخواست به دانشگاه که میرسه میفهمه چنانچه در دبیرستان فعالیت گروهی موفقی انجام داده باشه و اون گروه امتیاز و رتبه ای به دست آورده باشه این امتیاز کمک موثری به پذیرفته شدنش در دانشگاه خواهد کرد پس علی رغم جامعه گریزی عجیبش که البته با ریاکاری خاصی پوششِش داده سعی میکنه برای باشگاه رقص ورزشی متروکه مدرسه عضوگیری کنه و در عرض مدت کوتاهی جایزه ویژه بین مدارس رو بدست بیاره اونم درحالیکه از بین ۵ عضو دیگه ۳ تاشون به علاوه خودش هیچی از رقص نمیدونن... و داستان از اینجاست که شروع میشه!!!

این مینی سریال رو قطعا اغلبمون به قصد تفریح و خندیدن انتخاب میکنیم اما دوستان هشداری جدی به همه تون بدم این داستان به هیچ وجه فان نیست.

البته که توی یکی دو پارت اول فضای بلبشوی کلاسهای دخترا و رفتار راحت و باری به هرجهتشون با معلمها و وضعیت باشگاه رقص و اضافه شدن پسری به اسم کوان سونگ چان به این معجون، به شدت ما رو میخندونه اما چیزی نمیگذره که آغاز فشار داستان رو حس میکنیم.ترس از آینده در جهانی که به شدت رقابتی شده و دیگه لذت بردن آدمها از زندگی پشیزی ارزش نداره و فقط و فقط و فقط نتیجه اس که محک ارزش زندگی ادمهاست و نه مسیری که برای رسیدن به این نتیحه طی کرده ان؛این داستان به تمامی این احساس تلخ رو به بیننده منتقل میکنه.نمونه بارز میانسالیِ این روایت مدرن از زندگی بشر، مادر هه جین و معلم لی هستن.مادر هه جین یک جنایتکار موفقه که با قربانی کردن ادمها به هرچه میخواسته رسیده و معلم لی یک آدم در ظاهر ناموفقه که عزیزترین موجود این داستانه و توی اغلب سکانسهای اخر دیدنش اشک شادی به چشم من میاورد.مدام جی آنِ آجوشی رو در غالب هه حین و آجوشی رو در غالب معلم لی میدیدم.

به هر حال اگر طالب دیدن یک داستان زیبا و انسانی هستید این مینی سریال زیبا رو به شما پیشنهاد میکنم.یک برش از زندگی چند نوجوونِ در آستانه ورود به جوانیه که شاید خیلی جاها و با گفتن خیلی حرفها آینه ای درمقابل خود ما قرار بدن.در پایان منکر لذت سرشار تماشای این سریال نمیشم.اگر به قصد تفریح کردن انتخابش نکنید از تماشاش پشیمون نمیشید.

.::I need romance3 /2014::.

.:: من عشق میخوام/۲۰۱۴::.

شین جو یون زن ۳۳ساله ایه که کارگردان یک شبکه خانگی فروش لباسه؛موفقه،خوشگله و وضعیت مالی نسبتا خوبی هم داره اما در زندگی عاطفیش کاملا دچار مشکله.زندگیش مملو از روابط عاطفی ناپایداره و بدتر اینکه اغلب،طرف مقابله که بعد از مدتی خواهان قطع ارتباط شده!

جو یون اما،طی این سالها گویی آبدیده شده باشه به هیچ کات کردنی حتی با مردی که به نظر میرسه واقعا عاشقشه واکنش خاصی نشون نمیده و انگار نه انگار که کسی بوده و حالا دیگه نیست!! زندگیش ذره ای از روال عادی خارج نمیشه...اما منِ بیننده با دیدن نشانه ها کم کم میفهمم جو یون اونقدر ضربه خورده که قلبشو توی یه گاوصندوق حبس کرده و نه تنها عاشق کسی نمیشه بلکه دیگه عشق کسی رو هم باور نمیکنه تا اینکه...

جو وان پسر ۲۶ساله ایه از یک خانواده مرفه که بعد از ۱۷ سال برگشته کره.یک آهنگساز و تنظیم کننده بین المللی بسیار معروفه و از برگشتش به کره هزار تا امید و آرزو داره که یکیش دیدن دوست قدیمیشه! اما دوستش توی اولین تماسشون بعد از ۱۷سال خیلی بیرحمانه!جو وان رو دست به سر میکنه و حتی حاضر نمیشه ببیندش.

جو یون و جو وان شبی خیلی تصادفی توی یه دیسکو همدیگه رو میبینن.برخورد مفتضحی بود اما باعث شد دیدارهای بعدیشون کاملا جهت بگیرن.جو وان دوست قدیمیش جو یون رو شناخت و جو یون که دوست-دشمن سابقش؛سه ریونگ رو در کنار جو وان دیده بود اونم توی پزیشنی احساسی،بی اونکه جو وان رو بشناسه طی یک انگیزه خبیثانهء ناخودآگاه جذب جو وان شد!!! غافل از اینکه جو وان همون بدبختیه که همین چند روز قبل پای تلفن شسته و چلونده و پهنش کرده بدون اینکه یه گیره بهش بزنه!!!

جو وان ِخبیث، خزیده و اروم و چراغ خاموش شروع کرد به نزدیک شدن یه جو یون و جو یون که سالها بود عاشق رییسش بود ناخودآگاه شروع کرد به جذب این غریبه مرموز ولی خوش آب و رنگ شدن ؛ اما حقیقت آشنایی قدیمیشون مثل دره ژرفی بین ایندو ایستاده بود و منتظر آشکار شدن بود تا ...

داستان سریال "من عشق میخوام" ،رک بگم داستان زیبا ولی بی اغراق بیش از حد خاصیه و تمام فوکوس داستان روی بررسی روانیِ روابط عاطفیِ درست و غلط و نشون دادن تفاوتهای این دوتاست.بنابراین ممکنه خیلی جاها از خط قرمزها عبور کنه و اعصاب ببیننده های حساس رو خرد کنه.پس همین اول کار بگم اگر زیر ۲۵سال هستید به هیچ عنوان سراغ این سریال نرید لطفا.اما برای عزیزانی که بالاتر از این سن هستن چه متاهل و چه مجرد،اکیدا توصیه اش میکنم.چون در سه رنج سنی، زنها،احساساتشون،چالشهای احساسیشون و زاویه درست نگاه و توقفاتشون نسبت به عشق و زندگی رو حتی،بررسی میکنه و بسیار آموزنده اس.شخصا تماشاش برام جذاب بود و توصیه اش میکنم.

.::Lost love in times/2015::.

.::عشق فراموش شده در زمان/۲۰۱۵::.

یوان آن پادشاه کشور وی،بیست سال قبل برادرش رو کشته و حکومت و همسر برادرش رو غصب کرده. شاهِ مخلوع،نیمه جان به جنگل اسرار آمیز پناه میبره.به جایی که محل زندگی جادوگرانیه که وظیفه شون محافظت از کشور و حکومته.جادوگران که نمیتونستن برای شاه کاری بکنن تصمیم میگیرن از وصیت شاه و فرزند هنوز متولد نشده اش حمایت کنن.با استفاده از جادو تولد فرزند شاه فقید رو که طی وصیت شاه،حاکم بعدیه عقب میندازن جوری که یوان آن فکر میکنه فرزندی که متولد شده بچه خودشه و او رو مثل پسر خودش بزرگ‌می کنه.

لینگ، جوان شجاع و باهوش و توانمندی از آب درمیاد و در جوانی به دلیل شجاعت و جنگ آوریش معروف به خدای جنگ میشه.اما طی این سالها مادرش مرده و یوان ان که به طریقی فهمیده لینگ پسر خودش نیست در صدد کشتن لینگه و با ایجاد حسادت بین پسرانش اسباب کشته شدن لینگ رو فراهم کرده.

نهایتا لینگ در حلقه محاصره برادرانش گیر میکنه و از لبه یه صخره میپره اما قبل از اینکه کشته بشه به وسیله جادوگر جوانی به اسم چینگ چن نجات داده میشه.

جادوگرها از این عمل شاه به شدت عصبانی میشن به خصوص که ارشدشون وقتی به رفتار شاه اعتراض میکنه کشته میشه.نتیجه اینکه جادوگرها وصیت شاه سابق رو به دست لینگ میدن و از طریق لینگ، یوان آن رو سرنگون میکنن و لینگ به تخت میشینه.

لینگ که در نگاه اول عاشق چینگ چن شده بوده،به محض رسیدن به پادشاهی، میخواد که با او ازدواج کنه.حال اینکه وصلت بین خاندان پادشاهی و جادوگران خلاف قوانینه. لینگ اما مصره.حتی وقتی کاشف به عمل میاد چینگ چن جادوگر اعظمه لینگ کوتاه نمیاد و پای همه چیز می ایسته تا چینگ چن رو به دست بیاره اما روز عروسی اتفاق شومی رخ میده و جهان برای همه ساکنان زمین زیر و رو میشه... و این تازه آغاز داستانه‌.

سریال "عشق فراموش شده در زمان" داستان جالب و روایت محکمی داره اما به شدت فانتزیه.خواهش میکنم در انتخابش دقت کنید.اما کسانی که فانتزی های چینی رو دوست دارن قطعا از تماشای این سریال لذت میبرن.

گزارش بعدی از فرشته گلی

سریال رویارویی(دوست...... پسر)

سلام دوستان امروزبا گزارش وخلاصه وتحلیل مختصری ازسریال رویارویی درخدمتتون هستم

خوب داستان درمورددخترخودساخته سی واندی ساله ای است بنام چاسوهیون که پس ازخیانت همسرش مجبورمیشودطلاق وتنهایی روانتخاب کندامادرعوض کابینش امتیازرهبری وعنوان صاحب هتل روبدست میاورد...سوهیون دخترسخت کوشی است ودرامرمدیریت وارتباطات مهارت داردپس باعث پیشرفت زیادهتل درمدت نسبتا کمی میشودوقصددارددرگشورکوباهم یک شعبه ازهتلش رودایرکندبهمین سبب راهی کوبا میشود که درهمین گیروداراتفاقی باکیم جون هیوک پسری بیست واندی ساله شاداب وبچه مثبت وپرانرژی که تنهاست وبرای عکاسی اومده برخوردمیکنداونم درزمانیکه دزدکیفش روزده ودرکشوربیگانه نه پولی داردنه تلفنی...وقتی هردومیفهمن که همشهریندوهردوکره ای خوشحال میشوندواین آقاپسربه این خانم متشخص زیبا خیلی کمک میکندویک روزعالی روباهم سپری می کنندبه کمک پول کمی که کیم جون هیوک دارد.

بعدایندوازهم جدامیشوند امامدتی بعدسرنوشت دوباره اونها روسرراه هم قرارمیده درحالیکه جون هیوک که رشته هتلداری خونده دنبال کارمیگردد ودرنهایت برای کاردرهتلی که سوهیون رییس اون هست انتخاب میشه.اما جون هیوک علاقه خاصی به سوهیون پیدامیکندواین عشق یکطرفه با رفتارها ومهربانیها یاحتی سماجتهای گاهی سرخوشانه وبیخیالانه هیوک کم کم تبدیل به عشقی دوطرفه میشه امامشکل اینجاست که مادرشوهروشوهرسابق ومادرسوهیون یک تیم تشکیل دادندوهمش برعلیه سوهیون نقشه میکشندبه امیدبازگشت دوباره اون به زندگی سابقش ازاونطرف پدرسوهیون سیاستمداری معروف است که حتی قراره کاندیدای ریاست جمهوری باشداما با کارشکنیهای مادرشوهرسابق سوهیون که کمربه اخراج سوهیون ازمدیریت هتل بسته وقصدازبین بردن آبروی اون خانواده روداره مواجه میشه امابهرحال پدرسوهیون وراننده شخصی سوهیون همیشه طرف اونومیگیرندواین وسط چه رسواییها وآبروریزیها وتبعیدها که صورت نمیگیره.حال بایددیددرنهایت کدوم گروه موفق میشوندبه هدفهاشون برسند.

درمورداین سریال حرف وحدیثهای ضدونقیض فراوانی درمحفل داغ رسانه ها وسایتهای کره ای بوده امااونچه که مسلمه سریالی نبوده که اکثریت مردم ایران(حداقل)باهاش همراهی کنند هرچندریتینگش درخودکره بدنبوده...حالادلیلش میتونه خودهنرپیشه ها وروابط خانوادگی شخصی اونها گرفته مثل یک تابو(عمل ممنوعه)برای یک زن متاهل بازی دراین حدعشقی بافردی بغیرازهمسراصلی وسالها کوچکتر تاخیلی از دلایل دیگر مثل ضعف فیلمنامه(به باوربرخی دوستان)تا مهمترینش که به روایت بینندگان ریتم کندوکمبودهیجان وروندخطی درسریال میدانندکه من هم ازهمینجا میگم اگرکسی دنبال هیجان زیادومعما هست مثل اونچه که مثلا درالحمراهست یاسریالهای معمایی احتمالا این سریال موردقبولش واقع نخواهدشدوبنظرمن بهتره شروعش نکنه امااین سریال درعوض خیلی نکات مثبت هم داره یکیش مثلا کاهش چشمگیرکلیشه هایی مثل آشنایی زوج اززمان کودکی وملاقات درزمان بزرگسالی یاکلیشه سرخوردن وافتادن دونفرروی سروکله وآغوش هم و...ازطرفی این سریال آرامش خاصی داره انگارقراره یکساعت ریلکسیشن باخودت داشته باشی فارغ ازاسترسها وکشمکشها وتوطئه های رایج درسایرسریالها(توطئه هست اماروی اعصاب آدم راه نمیره)

امابه شخصه موسیقی وفیلمبرداری وبازی رنگ ونور(جذابیت های بصری سکانسهای کوبا)پلانهای انیمیشن تیتراژوانتهای سریال و گاهی دیالوگهای جذاب وریتم آروم سریال روخیلی پسندیدم وهمه اینها باعث خوش ساختی اثربرخلاف همه انتقادها شده اما بایدبگم موافقم که شایدریتمش برای عده ای کسل کننده باشه...

بازیها ساده وروان هست واغراق خاصی درش نیست وروندسریال خیلی رئال وواقعی است طوری نزدیک ودورازفانتزی که هرکس باخودش فکرمیکنه ممکنه برای من هم اتفاق بیوفته یکجورایی متفاوت ازفضای غالب کره ای طوریکه بنظرم شباهت بیشتری به سریالهای اروپایی نه حتی هالیوودی داره...

قهرمان عجیب من

خلاصه داستان: زمانی که کانگ بوک سو (یو سونگ هو) دانش آموز بود، اشتباهی به ارتکاب خشونت متهم و از مدرسه خارج شد. عشق اول او سو یونگ (جو بو آه) و دانش آموز دیگری باعث این کار شدند. او حالا یه فرد بالغ شده و زندگیش کاملا بهم ریخته است. پس دوباره به مدرسه باز می گردد تا انتقام بگیرد. اما با شرایط غیر منتظره ای مواجه میشود

داستان باصحنه هایی بسیارمهیج واکشن یک موتورسوارماهربایکی ازموزیکهای معروف مایکل جکسون آغازمیشه جاییکه کانگ بوک سو (یوسئونگ هو) درحالیکه درطی یک معرکه واوضاع شیرتوشیری دریک مجلس عروسی وفقط به دلیل شغل عجیبش مجبوربه گرفتن وهمراه خود بردن عروس خانم دراوضاعی تاحدودی غیراخلاقی و مسخره میشود . درادامه درحین همین تعقیب وگریزها اتفاقی دخترموردعلاقه اش که 9 سال قبل همکلاسیش بوده رومی بیندوتمام اتفاقات اون سالها جلوچشمهاش میادودرنهایت اتفاقی که باعث خراب شدن زندگیش میشه! بعدطبق معمول دراینجورمواقع بایک برگشت به عقب (فلش بک ) به 9 سال پیش میریم وجاییکه کانگ بوک سون هنوزدانش آموزدبیرستانی است وشیطنت میکنه وخوب تنبله وشاگردآخرکلاسه !

ازاونورسونسوجونگ (همون دختری که دربالاصحبتش شد) روداریم که برخلاف کانگ بوک سو شاگرداوله کلاسه دخترسخت کوش وسرزنده ولجبازوبسیارمغرورکه دوست نداره درهیچ شرایطی بازنده باشه صد البته خل وچلی خاصی هم چاشنی سایراخلاقیاتش داره !

اما یکروزقرارمیشه که روش آموزشی کارکردن شاگرد زرنگ به تنبل که یک شیوه قدیمی است دراین کلاس اجرابشه همونجاس که ایندونفرباهم هم گروه میشن وجدیت وسختگیریها وبامزگی سون سوجوباعث میشه کانگ بوک سو بهش دل ببنده اما درادامه یک حادثه بدوشهادت نادرستی ازطرف سوجونگ براثر سوتفاهمی که بوک سوروعامل تحقیرودرهم شکستن غرورش میدونه وازطرفی دروغگویی پسری بنام سه هوکه مثلادوست بوک سوهست وازقراراوهم به دخترقصه مابی علاقه نیست وپسرخانم مدیرم هست سبب اخراج کانگ بوک سوازمدرسه میشود.

بعداز9 سال اتفاقی بوک سوبطورسوپرمن واری میادوبازم وسط معرکه ظاهرمیشه ومیپره سوجونگ روکه دررودخانه درحال غرق شدن هست نجات میده بدون اینکه اصلابشناستش وهمین قضیه ووجهه مثبت این پسردررسانه هاسبب میشه که مسوولین مدرسه سابقش تمام تلاششون روبکنند که اونودوباره به مدرسه برگردونند چونکه مدرسه بدلیل اقدامات غلط وروشهای نادرست آموزشی درخطرسقوط قرارداره ...

اما آیا بوک سوحاضرمیشه دوباره بعد 9سال به اون مدرسه برگرده وآیاامکان برطرف شدن سوتفاهمات وبرگشت ایندوبه هم هست ؟ وآیاسه هوبازهم دنبال دسیسه چینی است ؟ این چیزی است که درادامه خواهیم دید...

تحلیل

یک کمدی-عاشقانه مدرسه ای که شباهتهای زیادی بانمونه های قبلی این ژانرداره ودارای کلیشه های ریزودرشتی است وبیشترازهمه منویادسریال زیبای مدرسه 2013 میندازه مخصوصا کشمکش شاگردان ومعلمین وانواع سوتفاهمات واشتباهات بین آدمها ومربیان وشاگردان که درهردواثردیده میشه ... به شخصه باوجوددیدن 6-5 سریال مدرسه ای دیگه امااشتیاق زیادی برای دنبال کردن این سریال دارم .سریال بشدت آموزنده است بخصوص برای والدین ومعلمین والبته دانش آموزان . دیالوگهای جالب وموقعیتهای طنزگاه بگاه وتکنیک های سریع دوربین همزمان بانماهای خیلی نزدیک ازصورت موقع عکس العملها وحرفهای شخصیتها که باعث هیجان بیشتربیننده میشه سبب شده که سریال هیجان وریتم لازم روتاآخرقسمت 14 که من دیدم داشته باشه هرچندبنابرحدثیاتی ازجانب بنده ممکن هم هست درآینده ازریتم بیفته !

بازیگران سریال :

خوب اکثرا که بامعجرات بازی پسرکوچولوی مهربون معصوم ما یوسئونگ هو(البته الان ماشالامردی است واسه خودش ) وتکنیکهای بازیش وبخصوص اون گریه های دل ودماغ کباب کنش آشنایی دارنداینجاهم مثل همیشه پرقدرت وبانمک وطنزخاصی که ازسریال قبلیش (من ربات نیستم ) بهمراه خودش آورده اومده که یک سریال باحال دیگه ولحظات خوبی رو برای مابسازه ...

درموردجوبوآه اولین باری است که دریک سریالی می بینمش وبی تعارف اوایل هم نظرم بهش کاملامنفی بودچون نمی تونستم کسی جزسوبین رودرکناریوسئونگ هوببینم امابه مرورعادت کردم بهش وبعدفهمیدم نه بابا خیلیم بدنیست بلکم خیلی هم مسلط وروون بازی میکنه وکسی هست که نصف بارکمدی داستان بردوشش هست درنهایت بایدبگم (اوکی ) بازیش قابل قبوله

واما اونایی که سریال تابه عشق رودیدندوپسندیدندخبرخوب اینه که کارگردان اون اثر(هام جون هو) مسوولیت کارگردانی این سریال روهم داشته واینم شایدبتونه درانتخاب شماکمکی کرده باشه .

عرض دیگه ای ندارم دوستان امیدوارم تونسته باشم درانتخاب یاعدم انتخاب این سریال کمکتون کرده باشم . تا سلامی دیگرخدانگهدارهمتون باشه .

واقعا از همه ی این دوستان رز عزیز. ساناز گلی. فرشته جانو اقای بیگ باس تشکر می کنم زحمت کشیدن و همراهیم کردن تا یه گزارش برای بچه ها بذاریم. خدا به همه اشون تن سلامت بده و ممنونشونم.

به عنوان برترین فیلم تاریخ سینمای جهان شناخته می‌شود

داستان فیلم دربارهٔ اندی دورفین بانکدار جوانی است که به اتهام قتل همسر و معشوق همسرش به زندان می­افتد و ادعا می­کند که بیگناه است و در ادامه داستان ، ماجراهای اندی داخل زندانرا میبینیم .

نقد فیلم

فیلم از سبک های کلاسیک هس ، تا قبل از اینکه این فیلمو ببینم از فیلم های کلاسیک قدیمی خیلی بدم میومد ، اما این فیلمو که دیدم دیدم نسبت به این سبک ها تغییر کرد

اندی یه بانکداره که به جرم قتل به حبس ابد محکوم شده ، سال های اول که زندان بود سختی های زیادی میکشه و ادم های لات قاتل ها مدام ازار و اذیتش میکنن

رد ( مورگان فریمن ) یکی از زندانی های سیاهپوسته و به این مشهوره که می تونه هر چیزی رو تو زندان فراهم کنه

اندی با اولین کسی که در زندان باهاش چند کلام حرف میزنه رد هس، اندی از رد یه نوع چکش مخصوص میخواد ، رد اول فکر میکنه که اندی برای فرار از زندان این چکش را میخواد ولی پس از دیدن اندازه چکش متوجه میشه که بسیار کوچیکه و برای سنگ های کوچیک طراحی شده ، رد حتی توی فیلم میگه که سوراخ کردن دیوار زندان با این چکش ششصد سال زمان میبره .

بعد ها رئیس زندان ( باب گانتون ) متوجه تحصیلات اندی میشه و از او برای پول شویی رشوه هاش استفاده میکنه

در ادامه فیلم متوجه اتفاقات جالب و شگفت انگیزی میشیم

نقاط ضعف فیلم :

1- به نظرم نقطه ضعفی نداشت وگرنه به عنوان بهترین فیلم جهان انتخاب نمیشد اما تنها نقطه ضعفش اینه که کمی اسم فیلم مسخره اس و همین باعث شد که در گیشه شکست بخوره و فروش نره . شاوشنک اسم زندانه