ّ
لوکس بلاگ
موضوعات آخرین نظرات بچه ها آخرین نطرات![]() پاسخ:سلام عزیزم عاشقان ماه، ملکه هفت روزه، ملکه کی ، نقاشی مهتاب روی ابرها. ملکه اهنین - 1400/6/2 ![]() پاسخ:ممنون از شما - 1400/6/2 ![]() حتما ی خبر از خودت بهم بده عزیزم پاسخ:سلام عزیزم قربون خانمی خوبم زیاد دیگه به وبلاگ سر نمی زنم مثل خونۀ ارواج شده فدات خانمی هستم سرم شلوغه کتابامه - 1400/5/17 ![]() به نظر منم این سریال دوست داشتنی خیلی خوبه من همه ی قسمت هاش رو در شبکه ی ۵ نگاه میکنم حتی شده تا نصفه شب بیدار میمونم تا ببینم و هر شب لحظه شماری میکنم ساعت ۱۱ بشه (یعنی در این حد فیلمش رو دوست دارم) ممنون ازکارگردان و بازیگران و تهیه کننده ی این فیلم. بهراد ایمانی ۱۲ ساله از تهران پاسخ:سلام اقا بهراد خوشحالم دوستش داری و ممنون از نظرت - 1400/5/4 ![]() من به تازگی دوباره زایمان کردم این یکی هم پسره مشغول اینم خخخخخ پاسخ:سلام نرگس جان ای جانم مبارک باشه به سلامتی. من که کلا از فاز سریال فعلا بیرون اومدم . یه مدت رفتم سراغ کتاب و یه مدت سراغ سریال باقی ملل. خوشحال شدم عزیزم. قدمش با روزی و با برکت - 1400/3/25 ![]() پاسخ: دقیقا همینه. داستان پررنگی که نداشت همین دو تا پسر بچه داستان رو کشوندن تا پایان. من که تا بهم رسیدن ذوقم پرید. اما بازم به عشق شخصیت اصلی ادامه دادم. ممنون از نظرت - 1400/3/10 ![]() سریال موشو دیدی؟رکورد لایک رو در پرومویز شکونده من که بشدت خوشم اومد عالی بودو کلا پشم ریزان حتما ببینش اگه ندیدی منظر نقدت هستم پاسخ:سلام نرگس گلی کجایی دختر دلم برات تنگ شده بود. نه ندیدم خیلی وقته اصلا سراغ سریال نیومدم. اخرین سریالی که دیدم بریجرتون ها بود که دوست داشتم حالا دارم کتاب می خونم. باشه دیدم حتما ممنون از محبتت . - 1400/3/8 ![]() تمام و کمال موافقم...در کل برای اوقات فراقت خوبه ولی با توجه ب نمرش انتظار بیشتری داشتم پاسخ:وای اقا سید شمایید؟ چقدر خوشحال شدم از نظرتون. کجایید ؟ چه می کنید؟ خیلی وقته خبری ازتون نداشتیم. خوشحالم هنوز تو این حیطه هستید. من که خیلی وقته از کره اومدم بیرون رفتم سراغ کشورهای دیگه. تو این مدت کلی اتفاق افتاد و همه چی تغیر کرد. وای یه لحظه پیغامتون رو دیدم یاد گذشته ها افتادم. بله سریال خوبی بود. من با پایانش مشکل داشتم و مقدمه چینی زیادش. ممنون از نظرتون - 1400/2/25 ![]() پاسخ: من خودم ندیدم اما از من میشنوی اگه مطرح نیست و کمتر کسی سریال رو دیده ریسک نکن. اگر هم میخوای ببینی دو سه قسمت اول باید اگه راضی بودی بقیه اش رو بگیر من اولین سریالی که از بوگوم یادمه یه سریال جنگی بود که به عنوان برادر شخصیت اصلی بازی کرده بود فکر کنم ماسک بود - 1399/12/27![]() پاسخ: بذار یه تیتر می زنم اضافه می کنم کاری نداره - 1399/12/25 |
سلام دوستان اول بگم این متن نقد معمولی نیست واحتمالا دی کدهم نیست چون اکثرحوادث داستان درش شرح داده شده پس اگربه ندونستن ولونرفتن (اسپویل )ماجراها حساس هستید بهتره که این متنونخونید وازطرفیم بخاطرموضوع خاص وچالش برانگیزش ازدوستانی که روح خیلی حساسی دارند یا سابقه افسردگی دارند یا کلا افراد زیر30 سال پیشنهاد نمیکنم سریالوببینند اما درغیراینصورت خوشحال میشم که بامن درتجربه شناختم ازاین داستان همراه شوید. آهنگ مرگ...(آیاداری واقعازندگی میکنی ؟نه من درآرزوی مرگم تابتونم زندگی کنم برگرفته ازشعرتئوری مرگ وزندگی چهارم می هزارونهصدوبیست وشش )
بی نشونترازیک خوابه خالی عمرروبه زواله اون بهشتی که میگفتی حالاتصویرسرابه یارقصه های تن سوزنقش آرزوی هرروز بی توراهی روبه من نیست جزخیال عشق دیروز باتوامامیشه تن داد به طلوع رفته ازیاد به شهامت سرودن ازترانه های میعاد تاکه افسانه ی هجرت عشقودادبه بادحسرت بی توتسکینی نمونده درشبانه های غربت باتوامامیشه تن داد به طلوع رفته ازیاد به شهامت سرودن ازترانه های میعاد ماستاره هارودیدیم باهم ازغصه بریدیم ماتمام جاده هاروتا یکی شدن دویدیم بیاازنوهمصداشیم به دوباره مبتلاشیم این جدایی راه مانیست رهسپارقصه ها شیم ... شعر یکی ازترانه های سارانایینی باشاعری گمنام بودکه بسیاربه داستان وحال وهوای این سریال نزدیک هست روبرای مقدمه انتخاب کردم . امادرموردداستان اصلی : صحنه (سکانس) اول داستان باحضوریک مامورگشت کشتی آغازمیشه که فقط درحال گشت زنی است که نوای یک موسیقی زیبانظرشوجلب میکنه ودرمیزنه وزمانیکه پاسخی نمیگیره واردمیشه دراونجایک عکس دسته جمعی می بینه وقاب عکسی باتصویریک زن درحال لبخندزدن جلوترچندتااسکناس ویک خودکاروساعت ودرادامه یک نامه روی چمدان می بینه که درون اون نامه ازفرستادن وسایل به خونه حرف میزنه درهمین لحظه خیلی چیزها به ذهن این فردمیادطوریکه سراسیمه ودوان دوان به روی عرشه میادکه صحنه عجیبی می بینه ... سکانس بعدی فلاش بکی هست که ماروبه گذشته میبره ویعنی تحولات توکیوی سال 1921 وبه یک جمع درخونه ای که به صدای رهبرگروهشون گوش میدن که عباراتی شعرگونه رودکلمه می کنه با مضمون زجرورنج وشوربختی بشر...دراون اتاق 4 جوون به ظاهرروشن فکردورهم درمورداجرای یک نمایشنامه صحبت می کنندکه قراره هم بازده مالی داشته باشه وهم کمکی به گسترش هنرچوسان بکنه اماداستان زمانی جالب میشه که این گروه به دنبال یک بازیگرزن میگردندویکی ازافرادیک هنرمندزن آوازسوپرانوروبه رهبرگروه تاترمعرفی میکنه که صداش مثل بلبل صاف وپرطنینه صدایی که شنوندگان خودشومسحوروغرق یک عالم بالامیکنه امامعرفی این خواننده ورهبرگروه تاترکمی باپیچ وتاب وسردی پیش میره ولی درنهایت این خواننده زن بنام یون شیم دوک موافقت خودشوبرای حضوروهمکاری بااین گروه اعلام میکنه وبنظردرابتداقصدی جزکم کردن روی سردسته گروه یعنی کیم اوجین نداره چون بنظر این فرد زیادی مغرورمیاد. شیم دوک باهمون نیت ذکرشده دربالاونمایش وبه رخ کشی قدرتش درخوانندگی دراولین جلسه تمرین خودش خوش میدرخشه وتحسین وتعجب همه روبرمی انگیزه امابازهم بابی تفاوتی کیم اوجین مواجه میشه و دوباره برافروخته تر میشه ... دختره قصه ما که دیگه طاقت اینهمه توهین رونداره به تعقیب جناب سرگروه وکارگردان تاتر به یک رستوران واردمیشه وبعدازخوردن کاسه سوپی بحث جالبی بین اونها درمیگیره که بعددرقسمت دیالوگ خواهم آورداماهمین جوابهای قاطع ودندان شکن سرگروه زبان شیم دوک راقفل کرده ونه تنها یخشوآب میکنه که اولین جرقه های عشق وشیفتگی رودروجودش پدیدمیاره ...! کم کم محبت شیم دوک به اوجین به اشکال مختلف مثل عیادت وپختن غذاهای خوب خانگی و...بروزپیدامیکنه صدالبته که غذاهای خوشمزه هرمردی رودرهرنقطه دنیاجذب میکنه وبنظرمیادآقای سرگروه سرهمین قضیه زودترازمعمول خوب میشه ودرادامه طی یک پیاده روی وگپ دوستانه ایندونفرچشم توچشم میشن وبله دیگه ظاهرایک دل نه صددل ... امازمانه سختی است انگارروزگاربنانداره به این گروه روی خوش نشون دهد...دانشجوبودن اونم دانشجوی خارجی درکشوری که باوطن اصلی آدم درجنگه واین افرادبیگناه بایدخشونت وتحقیروتوهین ماموران دولت این کشورخارجی (ژاپن ) کناربیایندوبه کارشون ادامه بدهندامادربرابراین تهدیدها چه کنند؟ پاسخ شیم دوک به همه این تردیدها فقط اینه که نترسیدمگه هممون آرزوی اجرای نمایش به زبون مادریمون رونداریم ؟اگه کارگردان گفته مشکلی نیست پس هیچ اتفاقی نمیوفته پس بیاییدقوی باشیم وبدین ترتیب همه موافقت خودشونوبرای ادامه کاراعلام میکنن واین عکس العمل خانم خواننده ما باعث شیفتگی بیشترسرگروه اوجین میشه تورهاباموفقیت به اتمام میرسه وجشن ورقص هم حسن ختامی است که بازهم دستخوش خشونت ماموران دولت میشه و دست آخربازهم اوجین است که دستگیرو شکنجه میشه اونم فقط برای گفتن این جمله که 10 ساله درکشورآزادی نداریم توسط یکی ازبازیگرانش !اماخوب بعدمدت کمی آزادمیشه ... رفته رفته رابطه شیم دوک واوجین رنگ وبویی به خودمیگیره تاجاییکه شیم دوک به اوجین میگه بیاهموبه اسم کوچک صداکنیم ولی اوجین مکث میکنه ومیگه اونوبه یک مهمانی به منزلش دعوت میکندوشیم دوک هم باخوشحالی باگروه بقیه بچه های تاتروبایک کلاه دست دوززیبا به عمارت بزرگ وزیبای پدراوجین واردمیشوندامانقطه عطف وغافلگیری ماجرا اینجاست که اوجین بهمراه زنی به استقبال آمده که اونوشوهرعزیزش خطاب میکندهمینجاست که آوارغم وناامیدی روی سرشیم دوک خراب میشه وهمگی می فهمیم قضیه ازچه قراربوده واوجین مردی متاهله! بهرحال شیم دوک واوجین بعدازاتمام تحصیلاتشون باناراحتی ازهم خداحافظی میکنندوبرای هم آرزوی موفقیت می کنند... ازاین ماجراپنج سال میگذردوحالااوجین درشرکت پدرش مدیراملاک اوست وشیم دوک کم کم به خواننده ای سرشناس بدل میشود.یکروزبطوراتفاقی آگهی حضورشیم دوک دریک کنسرت بزرگ رامی بینه ودراون کنسرت ظاهرمیشه چون قبلابه اون دخترقول داده بودکه برای اولین اجرای بزرگش خودشوبرسونه .القصه شیم دوک هنگام خوندن اتفاقی صورت اوجین رومی بینه ودنبال دویدن همان واین داغ عشق ممنوعه دوباره تازه شدن همان ... شیم دوک به اوجین میگه که درطول این مدت هرگزاونوفراموش نکرده وقرارمیشه که بانامه ازحال هم خبردارشوندچون درشهرهای مختلفی ازهم زندگی میکنند ودراین زمان شیم دوک ازاوجین میخوادکه دوباره قلم بدست بگیره وبنویسه واوجین هم ازون ببعدمقاله های یک مجله ادبی روبراشون میفرسته درکنارکارهای شرکت پدرش .هردوکم وبیش کژدارومریض همومی بینندازحال هم خبرمیشوندوشیم دوک تبدیل به معشوقه اوجین میشه امایکروزبرای شیم دوک خواستگارثروتمندی پدامیشه وپدرومادرش که وضع مالی خوبی ندارندارنداورومجبورمیکنندکه به این ازدواج تن دهداماشیم دوک میدوه میره پیش اوجین وبعدازدرآغوش کشیدنش میگه خواهش میکنم بهم بگوجایی نرم وبیابیخیال خانواده وتمام دنیاشیم وفرارکنیم به جایی دورولی درادامه میگه میدونم نمی تونی توزیادی خوبی ! همون شب که پدراوجین که مردسنتی وسخت گیری است پی میبره که اوجین بازم مقاله مینویسه وشروع به سرزنش پسرش میکنه امابرخلاف همیشه باجواب قاطعی ازطرف پسرش روبرومیشه بااین مضمون که دراین دنیای تاریک که همه دارندجونشونوبرای وطن فدامیکنندولی اون کاری نمی تونه بکنه بخاطراوامرپدرش تنهادلخوشیش همون نوشتنه که البته ایشون حتی چشم دیدن همین یک ذره راه تنفس روهم ازطرف پسرش نداره ... بعدماجراهاودلتنگی های زیادودعوای سخت اوجین وپدرش بعدازبرملاشدن رازمعشوقه و...اوجین خونه پدرشووهمسرشوترک میکنه ومیره پیش شیم دوک وازش خواهش میکنه بااون مردازدواج نکنه وباهاش به توکیوبره تابتونندباهم زندگی کنندوشیم دوک درنهایت تصمیم میگیره نامزدیشوباخواستگارثروتمندش بهم بزنه درعوض برای تامین مخارج خونواده بایک شرکت قراردادمی بنده اما کم کم زمزمه هایی مبنی بریک رسوایی همه جامی پیچه که شیم دوک نه تنهابادومردجوان که بارییس شرکت سرگرمی هم سروسری داردوازاین بابت پول هم دریافت کرده ورفته رفته این خبربزرگ میشه وشیم دوک انگشت نمای خاص وعام میشه واینگونه میشه که این خواننده صدامخملی تقریباازکاربیکارمیشه وحیثیتی هم براش نمی مونه امااوجین درهمه حال باورش داره ومیگه فقط چیزهایی روباورمیکنه که خودشیم دوک بگه امادردسرها تمامی ندارندیکروزهمسراوجین میادوبه حالت تهدیدوگاهی التماس ازهمسرمیخوادکه به خونه برگرده چون پدرش اعتصاب غذاکرده وممکنه ازدست بره وروزدیگه گرفتاریهای خانواده شیم دوک ومادرش که دائم توگوشش میخونه حالاکه نه کارداری ونه شوهرکردی پس ماازکجابیاریم بخوریم وزندگی کنیم ...گرفتاری پشت گرفتاری انگارهمه عالم وآدم جمع شده ومثل بختک برسرایندوافتاده اندشرایط سخت تروتنگناها بیشترولی ایندوعاشق ومعشوق خسته انداز5سال جنگیدن وبی تفاوتی ازطرف خانواده های متوقع وحتی جامعه ای که اونارومثل وصله ناجورمیداندکه مرزهاروشکسته اندوهمه اینهادست بدست هم میده تاآندوعاشق دل وجان خسته تصمیم نهایی روبگیرندوباهم خودشون روبه اعماق دریابیندازندطوریکه ازشون تنهادوکفش ویک چمدان وچندعکس والبته خاطره هاشون باقی ماند. تحلیل : آهنگ مرگ روایتی واقعی ازیک نویسنده ومعشوقش که خواننده ای معروف بوده است درزمان تسلط امپراتوری ژاپن برکره و مهاجرت جوانهای کره ای به ژاپن برای درس خواندن وکسب مدارک عالیتر...درون مایه داستان جالب بودوبااینکه این اتفاقات درزمانهای تاریک جنگها بارهااتفاق بودوحتی گاهی تا همین الان هم ادامه داره اماکمتردررسانه های فرهنگی روایت شده است .داستان دانشجویانی که به هزارامیدوآرزوبرای آموختن علم وهنرسفرمیکنندحتی حاضرنددرکشوردشمن بماننداما به دورازفشارهای سنتی کارهای موردعلاقه شان رابکنندودلشان خوش باشدکه نمایشی به زبان مادریشان اجرامیکنند.این داستان بازهم به وضوح به گوشه ای ازسنت های دست وپاگیرآنروزهای جامعه کره وانتقادازآن می پردازدپسری که عشق نویسندگی ومبارزه دارداماپدرش میخوادتاجروادامه دهنده راه اوباشدوسنتهاکه اول ازهمه ازدواج وبعدکسب خانودگی است روبدون درنظرگرفتن شرایط خاص کشورکه مستعمره ژاپن است رابه جابیاوردوحال که ازبدحادثه اینچنین بلاهایی سریک جوان درآن دوره میایددوراه بیشترنداردیابه این شرایط تن دهدوبه پدروسنتهااحترام کرده وسرش روزیربرف کندوامیال وآرزوهاشودرخودش بکشدومثل مرده متحرک وبرده پدروجامعه تاآخرعمرسرکندیاآنکه به سیم آخرزندوراه خطرناکی رودرخلاف جهت جریان آب انتخاب کند...دختروپسرقصه ماسالها راه اولوانتخاب می کننداما 5سال خودش عمری است وتکرارمکررات برای هنرمندان وشاعران ونویسندگان ازسخت ترین وخسته کننده ترین راههای زندگی است این شرایط برای هرکسی درهرزمانی سخته چه رسددرزمانیکه کشوری توسط یکعده بیگانه اشغال شده وخفقان درفضای سیاسی واجتماعی حکمفرماست وآنهم برای هنرمندانی که ازحساسترین ومنعطف ترین اقشارهستندانگارهمه امیدهانابودشده اند!پس درنهایت آندوتصمیم میگیرندکه برای همیشه رها وآزادشوندوهیچ راهی جزاین راه پیش خودشان نمی بینندنه می توانندبه خانواده نه بگویندنه به خواسته دل وروحشان پشت کنندپس وقتش میرسه که به سیم آخربزنندوهمه بندهاراپاره کنندکه مهمترینش زندگی است ... معتقدم برای هرجرم وجنایتی که اتفاق میفتدمعمولا جرم شناسان درباره ریشه این ماجراها بررسی میکنندودرموردخودکشی هم همین موضوع صادق است درموردخیانت هم همچنین قضاوت کردن ازبیرون بدون دانستن شرایط واقعی هیچگاه بهترین کارنیست .خیانت وخودکشی ازگناهان کبیره هستندومردم وجامعه ازافرادی که مرتکب اینکارمیشوندبیزارنداماکمترکسانی هستندکه فکرکنندوریشه این جریانات روپیداکنندکه اگرنتوانندبه آن افرادحق دهندحداقل شرایط بهتری برای نسل بعدبوجودآورندکه سراغ این راه حلهانروندوبرای آن اول ازهمه خانواده هابایدبهترآموزش ببینندوبدانندکه چه وظیفه خطیری برگردن دارندکه اجباروبه بندگی گرفتن فرزندان و توجه به منافع شخصی دربسیاری مواقع سرانجامی جزفاجعه ندارد... دراین سریال به مانندمسترسان شاین بازهم به این نتیجه میرسیم که ازماست که برماست یعنی ضربه کاری آخرونه دولت ژاپن که خودخانواده هاوسنتهای نادرست به پیکرجوانانشون میزنندومن چقدردوست دارم داستانهایی که درش ظاهراتئوری طرح وتوطئه نیست وهمه درعین حال هم بیگناهندهم تقصیرکارمنظورم هرکسی به ظاهرداره کاردرستی میکنه که عقل یااحساس مهرتاییدبراون میزنه وآدم بده ونقش منفی آنچنانی نداریم همه خاکستری اندگاهی سیاه گاهی سفیدوجبرروزگارسایه سنگینشوبرسرعالم انداختندوآدمهافقط دراون بلعیده میشن مثل خیلی شاهکارهای بزرگ دنیا که خودتون بهترازمن میدونید... بازی ها : کیم اوجین (لی جونگ سوک ): خوب وقوی وتاثیرگذارالبته دوستان سریال وقتی توخواب بودی رواگربیادبیاریداونجانقش آدمهای کمی دست وپاچلفتی وشلخته وطنزگونه ای داشت ومتوسط بودولی من نقشش رودرسریال دبلیوومدرسه 2013 خیلی دوست داشتم درمورددکترغریبه وپینوکیووبقیه نقش هاش هم راضی بودم اماکمترچون راستش خوداون سریالهاروکمتردوست داشتم البته شخصیه ویک فیلم نسبتاجدیدودلهره آوروی آی پی درنقش یک جانی ودیووانه روانی هم خوش درخشیدبنظرم ومنی که طرفدارش بودم بعددیدن اون فیلم مدتی حس عجیبی بهش داشتم .درمورداین سریال هم به اندازه همون مدرسه ودبلیوازکارش راضیم البته خوندم بعضیها مایل بودندبیشتراحساساتی باشه درحالتهاش امامن بنظرم حسهاش کافی وروان بود.
یون شیم دوک (شین های سان ):بازیگرتواناوباقدرتی است هرچندقیافه آنچنانی هم ندارد.اولش درسریال افسانه دریای آبی دیده بودمش که اونجانقشش شدیدروی مخم بود.دومین باردرسی ولی هفده که بدنبودتقریبا دوست داشتم امابخاطرنقشش درفیلمنامه یکم لوس بنظرمیرسیدامااینجابه جرات میگم عالی بودوخوش درخشیدحتی ازلی جونگ سوکم هم بهتربود.بنظرم بازیگریشوازنقشهای فرعی شروع کرداماحالاقشنگ جاافتاده وپخته شده وهمه روبازحمت بدست آورده تااینجارسیده البته بازهم نظربنده براین است اگربخواهیم مقایسه کنیم بابازیگرانی که همیشه یک نقش روبازی می کنندبایدبگم پیشرفت خیلی زیادی داشته تابحال ...
دیالوگهای ماندگارسریال : (قسمت سوم )کیم اوجین :بایدبرگردم چوسان نمی تونم پدرمورهاکنم درعین حال نمی تونم برگردم اونجاچون نه می تونم بنویسم نه توروببینم ...شیم دوک :پس توهم مثل من تودوراهی هستی ؟دولت ژاپن مستقردرکره میخوادمنوبعنوان خواننده استخدام کنه اما اگه اینکاروکنم روحموکشتم ولی درغیراینصورت خونواده ام میمیرند...راستی اولین باری که همودیدیم یادته ؟اوجین :داشتم آریجیماتاکئورومی خوندم وتومخالفش بودی ...شیم دوک پس بخاطراونه که هروقت توازذهنم میگذری یادآریشیمامیفتم ...کتابها ومرگش ؟! حالامیفهمم چرااون تصمیموگرفت (خودکشی)چون احتمالامیخواسته یه جای آرومی استراحت کنه ومجبورنباشه اونقدرتقلاکنه جایی که دیگه جدایی نباشه میخواسته به صلح درونی برسه ...منم الان دلم میخواداستراحت کنم واقعا فرسوده وسردرگم شدم امانمی تونم اونکاروکنم چون دلم برات بیشترتنگ میشه ...اوجین :اگه دلیلت اینه می تونی استراحت کنی منم اولش فک میکردم اون اززندگی فرارکرده امادیگه اینطوری فکرنمی کنم اون انتخابوکردچون میخواست زندگی کنه برای اینکه خودشوگم نکنه مرگ روانتخاب کرد...برای اولین وآخرین بارتوزندگیم دوست دارم اونجورکه میخوام زندگی کنم حتی اگه اوزندگی مساوی بامرگ باشه پس توهم می تونی تاابد درآرامش بمونی کنارمن
(قسمت اول) شیم دوک :اجرابه زبان مادری ؟!عالیه اماچه تفاوتی بوجودمیاره ؟ماهمین الانم کشوروازدست دادیم پس موسیقی ونمایش چه تغییری ایجادمیکنه ؟اونهاقدرتی ندارندبهرحال اوجین :حق باشماست امامن درتلاشم کشوروبه روش خودم نجات بدم درسته دارن جنایت می کنندامامیخوام نشون بدم که هنوزروحمون زنده است ...این دلیل خوندن خودشمانیست ؟
(قسمت اول) اوجین درحال خواندن :نگاه کن چطورعشق همه چیزت رومیگیرد لحظه ای که عشق رودست کم میگرفتی بعنوان چیزیکه قدرت کمی دارداشتباه بزرگی میکردی ...عشق ازتوبه سودخودش استفاده میکنه عشق گرفتن بی هیچ ملاحظه ای است ... شیم دوک ازراه میرسه ومیگه :ازآریجیماتاکئو...ولی من موافق نیستم چطورگرفتن بی مراعات میتونه عشق معنی بشه اون کمکی نمیکنه وقتی توعاشقی ... عشق واقعی دادن بی مراعات هست مهم نیست چطوری ... بررسی نکات مثبت ومنفی وامتیازسریال : سریال کاملاخوش ساخت باموزیک وصحنه پردازی وطراحی لباس عالی وتاثیرگذارخارج ازکلیشه های رایج کره ای وموضوعی حساس وقابل تامل ...منوگاهی یادرمئوژولیت ولیلی ومجنون و...ازجدیدتراتایتانیک مینداخت بخصوص اون قسمت آخرروی کشتی اش خیلی شبیه بود.سریالی بیشترتومایه های فیلم فقط درعرض 3 ساعت کلی اطلاعات به مخاطب میده که ازجوانب وبه درازاکشوندن خودداری کرده بودکه همین باعث جدابیت بیشترش شدمن بنظرم اگریک سریال معمولی 15-16 قسمتی بوداینقدخوب وتاثیرگذارنبود.یهرحال موضوع به شدت دردناک وتراژدی بودکه همونجورکه گفتم متهم خاصی هم نداشت وبخاطرهمون گفتم اولش افرادحساس یازیر30 سال بهتره که نبیننش... بنظرمن ازهرنظرعالی بودعوامل فیلم وبازیگرا و...نکته منفی خاصی من ندیدم برای همین میتونم بهش نمره ده روبدم هرچنداحتمالاهمه بامن هم عقیده نیستندبهرحال قضاوتوبه خودتون واگذارمیکنم دوستان .ممنون که بامن همراه شدیدووقتتون روگذاشتید تا درودی دیگربدرود... تعداد بازدید از این مطلب: 1199
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید
|
درباره نقد کره بهترین سریال های کره ای
آرشیو مطالب مطالب پر بازدید |