نقد وبررسی سریال ترکی جسور و زیبا

تحسین کورلوداغ مالک بی چون وچرای روستایی کوچک در ترکیه است .مردی که امپراطوری عظیمش رو با بالا کشیدن مال مردم برپا کرده. از دار دنیا هم دو تا بچه داره ..سوهان دختری زیبا اما با اخلاق و کورهان که با وجود تمام سعیش اصلا به چشم باباش نمیاد

داستان اصلی از زندگی گذشته ی تحسین شروع میشه ..تحسین که قبلا یه ستوان ساده بوده با شنیدن داستان زندگی دوستش حسن کارااوغلو و اینکه اون مالک نقاشی های بسیاریه..تصمیم به دزدی این نقاشی ها می کشه. پدرو مادر حسن رو تو یه اتش سوزی جعلی به اتش می کشه و تمام امال وارزوهای حسن رو می دزده. زمین های اطراف روستا رو به قیمت ارزونی می خره و در نهایت باعث مرگ حسن میشه و زن و فرزند شش ساله ی حسن راهی دیار غربت میشن. حالا بعد از سالها جسور به خون خواهی مرگ پدر و رنج مادر وکشتن پدر ومادربزرگش به کورلوداغ برمیگرده تا تحسین رو به جزای عملش برسونه .اما تو این بین بدون اونکه بدونه تو وهله ی اول جون سوهان دختر تحسین رو نجات میده.

وبه مرور متوجه میشه دارایی اصلی تحسین دختر زیبا و باهوشش سوهانه .پس عقل چی میگه؟ تنها دارایی واقعی تحسین رو ازش بگیر.

مقدمه

من این سریال رو با اسم سریال انتقامی شروع کردم . سریالهای انتقامی یه چیزی داره که جلبم می کنه .روندشون خیلی ساده است ..در واقع یه چهارچوب کلی و کلیشه ای دارن که مو به مو اجرا می کنن ..

اول ازهمه دختر یا پسری که در حقش ظلم شده به خونواده ی طرف نزدیک میشه ..دختر یا پسر اون خونواده رو به هر طریقی شیفته ی خودش می کنه و در نهایت هم بعد از به وصال یار رسیدن اصل ماجرا رو میشه ..عمدتا هم فرد قربانی ادم خوبیه که بی خودی قربانی جریان شده.

به هرحال با وجود تم انتقامی سریال خیلی وقته برای دیدنش دست دست می کنم اولین دلیلش هم متاسفانه ذهنیت خیلی منفیم راجع به بازیگر مرد این سریال بود ..متاسفانه سالها پیش با دیدن سریال عشق ممنوعه اخرین سکانسی که توذهنم مونده بود یه سکانس مبتذل رو اعصاب بود که سالها با من مونده بود نمی تونستم اون اشمئاز رو ازخودم دور کنم با اینکه به بازیگر ربطی نداره وکلا عشق ممنوعه این مدلی بود اما همین باعث تاخیرم شد ..تا اینکه دل وبه دریا زدم ..جالب اینجاست که به محض شروع سریال ..هی با خودم می گفتم چرا یه چیزی این وسط درست نیست ..بعد از یه قسمت تازه متوجه شدم من با صدای این اقا نامونسم چرا که صدای دوبله ی این شخصیت تو ذهنم موندگار شده ..یه جورایی مور مورم میشد حرف می زد خخخ ..

اما بعد از حواشی ای که گفتم بریم سر روند سریال

سکانس های ابتدایی خیلی خوب شروع میشه دقیقا شما رو ازهمون لحظه ی اول که سوهان با اسبش در گیره و جسور نجاتش میده درگیر میکنه

وقتی جسور از سوهان می پرسه:

پس تو هم کورلوداغی هستی

انگار سوت شروع مسابقه رو زدن..تو یه دور متناوب از حیله ها و فکر ها و رفتارهای عجیب وغریب جسور گرفتار می شید که از یک طرف ادم شریفیه اما از طرف دیگه به خون تحسین تشنه است ..جالب تر اینکه اطرافیان هم به این رفتارها دامن می زنن ..

جسور یه معجونی از عشق ونفرت و تلخیه ..چرا که از همون اول تحت تاثیر سوهان و هوش وزیباییش قرار گرفته و یه رابطه ی عجیب بینشون شکل گرفته از طرفی به سمت سوهان جلب میشه .از طرف دیگه با فکر اینکه این دختر دشمن اصلیشه عقب میشینه ..

در کنار اینها ما شمه هایی از رفتار سراپا تفاخر و مستبدانه ی تحسین رو می بینیم ..که فقط در کنار دو نفر نرم ومهربونه ..یکی سوهان ..ودیگری زنی که سالها باهاش در ارتباطه ..

پسرش کورهان هم که مثل سگ پاسوخته عمریه راز پدر رو تو سینه مخفی کرده اصلا به چشم پدر نمیاد و رسما نقش پادوش رو داره .در کنار خط اصلی داستان .داستان های جانبی دیگه ای هم هست ..

زن کورهان به اسم جاهده که نمی تونه باردار بشه .با زن حامله ای رو هم می ریزه تا سر خونواده ی شوهرش رو کلاه بذارن ..

از طرف دیگه نامزد سوهانه که کم کم تو زرد از اب در میاد و شریک جرم کارهای کثیف جاهده می شه.

عدالت زن اصلی زندگی تحسین که از قدیم با تحسین بوده و رابطه ی خاصی باهاش داره .

شما هرکدوم اینها رو بگیری قصه اش سر دراز داره که وقتی شما وارد بطن سریال می شید گاهی واقعا خسته اتون می کنه ..نه می تونید بی خیال قضیه بشید چون هرچی داستان جلوتر میره پیچیده و پیچیده تر میشه ..نه می تونید ادامه بدید . این هجم از دسیسه و نقشه برای من یه نفر خیلی سنگین بود .

از بازی بازیگرها بگم که ازهمه راضی بودم ..سوهان وجسور در کنار هم زوج خیلی خوبی بودن ..دقیقا بیننده کشش بینشون رو حس می کرد و این یعنی کار هردو خوب بوده .. بازی مرد سریال هم در کنار سوهان عالی بود ..سوهان هم که نگم ملکه ی بی نظیر داستان بود چقدر این دختر زیبا بود ..با اون چشمهای مدل آهوش دل من یه نفر رو که برد چه برسه به جسور ..

تحسین تجسم ادمی مستبد و زور گو که به خاطر سرپا نگه داشتن این امپراطوری هرکاری می کنه حتی دزدیدن دختر خودش حتی از کورهان هم راضی بودم ..اینقدر دلم به حال این بشر می سوخت ..با سماجت تمام می خواست ادم خوبی بمونه اما زن نامردش بلاهایی سر این طفلک اورد که رسما عاصیم کرد .

برای دیالوگ برتر ترجیح می دم اعتراف عجیب جسور رو بگم که خیلی مستقیم به سوهان گفت

می دونی یه روزی با من ازدواج می کنی ؟

یه سکانس خیلی قشنگ هم داشت سوهان و جسور تو استخرن وجسور برای تمدد اعصاب سوهان... هدفنش رو بهش می ده که ریلکس کنه سوهان روی دستهای جسور شناور میشه .یه سکوت و ارامش بی نظیری این سکانس داشت که واقعا از دیدنش لذت بردم ..جالب بود که تو همین حین سوهان رویای بودن با جسور رو می بینه

عاشقانه اش رو دوست داشتم اما اونقدر پرتب وتاب نبود که دستهام از هیجان مشت بشه و بگم دمش گرم

سریال از نظر جلوه های بصری خیلی زیباست ..دشت های قشنگ ..خونه ی کورلوداغ و خونه ی جسور ..لباسهای زیبای سوهان ..محیط بارونی و دریاچه ی پشت خونه ..از این جهت چشمهای زیبا پسندتون رو راضی می کنه

یه نکته ی متفاوتی که با بقیه سریالها داشت، رو شدن دست جسور بود. سوهان خیلی زود متوجه اصل قضیه میشه ..با اینکه از اول داستان فکر می کردم قراره راز انتقام گیری جسور تا پایان مثل یه مسئله بغرنج و لاینحل باقی بمونه وهی شاخ و برگ بگیره اما بعد از چند قسمت سوهان واقعیت رو متوجه میشه ..از ترک ها بعید بود.

شاید همین دلیل بود که باعث شد سریال رو رها کنم ..روند سریال به سمتی رفت که سوهان رسما طرفدار جسور و مخالف پدرش شد و هم اوا با جسور ..از اینجا به بعد بود که یه دفعه ای به خودم اومدم و گفتم خب که چی ..هیجان داستان تموم شد .من می خواستم جنگ ها ومجادله ها ودیالوگ های چند بعدی جسور رو ببینم الان که سوهان رسما هوادار جسور شده و قراره باباش رو به زانو دربیاره به چه درد من میخوره ..نمی گم سریال رو دراپ کردم ..یعنی ممکنه بازهم هوس کنم و سراغش برم .. به نوعی دراپ کردن سریالهای ترکی برام خیلی سخته نمی دونم چرا یه جورهایی انگار بارها وبارها من رو به سمت خودشون می کشونن پس بعید نیست دوباره سراغش برم

در کل برای چهارده قسمت سریال نمره ی هشت ونیم از ده رو میدم ..به واقع این چهارده قسمت خیلی خوب سرگرمم کرد ..اما متاسفانه همون حواشی رو اعصاب و عاشقانه ای که خیلی زود از تب وتاب افتاد باعث رها کردن سریال شد.