ّ
لوکس بلاگ
موضوعات آخرین نظرات بچه ها آخرین نطرات![]() پاسخ:سلام عزیزم عاشقان ماه، ملکه هفت روزه، ملکه کی ، نقاشی مهتاب روی ابرها. ملکه اهنین - 1400/6/2 ![]() پاسخ:ممنون از شما - 1400/6/2 ![]() حتما ی خبر از خودت بهم بده عزیزم پاسخ:سلام عزیزم قربون خانمی خوبم زیاد دیگه به وبلاگ سر نمی زنم مثل خونۀ ارواج شده فدات خانمی هستم سرم شلوغه کتابامه - 1400/5/17 ![]() به نظر منم این سریال دوست داشتنی خیلی خوبه من همه ی قسمت هاش رو در شبکه ی ۵ نگاه میکنم حتی شده تا نصفه شب بیدار میمونم تا ببینم و هر شب لحظه شماری میکنم ساعت ۱۱ بشه (یعنی در این حد فیلمش رو دوست دارم) ممنون ازکارگردان و بازیگران و تهیه کننده ی این فیلم. بهراد ایمانی ۱۲ ساله از تهران پاسخ:سلام اقا بهراد خوشحالم دوستش داری و ممنون از نظرت - 1400/5/4 ![]() من به تازگی دوباره زایمان کردم این یکی هم پسره مشغول اینم خخخخخ پاسخ:سلام نرگس جان ای جانم مبارک باشه به سلامتی. من که کلا از فاز سریال فعلا بیرون اومدم . یه مدت رفتم سراغ کتاب و یه مدت سراغ سریال باقی ملل. خوشحال شدم عزیزم. قدمش با روزی و با برکت - 1400/3/25 ![]() پاسخ: دقیقا همینه. داستان پررنگی که نداشت همین دو تا پسر بچه داستان رو کشوندن تا پایان. من که تا بهم رسیدن ذوقم پرید. اما بازم به عشق شخصیت اصلی ادامه دادم. ممنون از نظرت - 1400/3/10 ![]() سریال موشو دیدی؟رکورد لایک رو در پرومویز شکونده من که بشدت خوشم اومد عالی بودو کلا پشم ریزان حتما ببینش اگه ندیدی منظر نقدت هستم پاسخ:سلام نرگس گلی کجایی دختر دلم برات تنگ شده بود. نه ندیدم خیلی وقته اصلا سراغ سریال نیومدم. اخرین سریالی که دیدم بریجرتون ها بود که دوست داشتم حالا دارم کتاب می خونم. باشه دیدم حتما ممنون از محبتت . - 1400/3/8 ![]() تمام و کمال موافقم...در کل برای اوقات فراقت خوبه ولی با توجه ب نمرش انتظار بیشتری داشتم پاسخ:وای اقا سید شمایید؟ چقدر خوشحال شدم از نظرتون. کجایید ؟ چه می کنید؟ خیلی وقته خبری ازتون نداشتیم. خوشحالم هنوز تو این حیطه هستید. من که خیلی وقته از کره اومدم بیرون رفتم سراغ کشورهای دیگه. تو این مدت کلی اتفاق افتاد و همه چی تغیر کرد. وای یه لحظه پیغامتون رو دیدم یاد گذشته ها افتادم. بله سریال خوبی بود. من با پایانش مشکل داشتم و مقدمه چینی زیادش. ممنون از نظرتون - 1400/2/25 ![]() پاسخ: من خودم ندیدم اما از من میشنوی اگه مطرح نیست و کمتر کسی سریال رو دیده ریسک نکن. اگر هم میخوای ببینی دو سه قسمت اول باید اگه راضی بودی بقیه اش رو بگیر من اولین سریالی که از بوگوم یادمه یه سریال جنگی بود که به عنوان برادر شخصیت اصلی بازی کرده بود فکر کنم ماسک بود - 1399/12/27![]() پاسخ: بذار یه تیتر می زنم اضافه می کنم کاری نداره - 1399/12/25 |
سریال ترکی عشق اجاره ای داستان شصت ونه قسمتی پر تب وتابی از عاشقانه بین یه دخترفقیر وپسر تقریبا پولدار وپرتلاشی که کم کم از دل شخصیت های کنونی مردان وزنانی به مراتب قدرتمندتر ومحکم تر میسازه وباعث رشد وپرورش هردو شخصیت میشه دفنه به خاطر مشکلات مالی اجیر میشه تا عمر، رئیس شرکت طراحی کفش رو عاشق خودش کنه وظرف شیش ماه باهاش ازدواج کنه اما تو این بین خودش هم عاشق عمر میشه که البته این یه عشق ممنوع ومحاله وهمین باعث مشکلات دو شخصیت وفراز وفرود ونقطه عطف های سریاله که بیننده رو تو تمام این شصت قسمت به دنبال خودش میکشونه روند داستان چیزی که از ابتدای داستان شما رو جذب میکنه حضور دختر مو فرفری وپرحرفیه که در عین هول زدن هاش خیلی بامزه وشیرینه وسعی داره با مشکلات بجنگه وزندگی خونوادگیش رو نجات بده .دفنه ای که به خاطر نجات برادرش مجبور میشه منشی خصوصی عمر بشه تو این بین بالاخره جذاب سریال وارد میشه . عمر مرد سخت کوش.. محکم وباغروریه که استعداد زیادی تو طراحی کفش داره کم حرف ورک گوئه ..صادقه وهمیشه سعی داره کار درست رو انجام بده حالا چه اینکاربه نفعش باشه چه به ضررش ..تو کوچیکی ضربه ی سختی از خونواده ی پدریش خورده واونقدر به تنهایی مشکلاتش رو به دوش کشیده که به یه ادم تقریبا منزوی بدل شده که فقط به فکر کارشه . اما تو همین حین یه وروره جادو به اسم دفنه وارد زندگیش میشه که زندگیش رو شاد میکنه ..دفنه بدجوری پر تلاشه ..اصلا انگار همزاد دفنه تو کار کردنه ..مدام مثل وروجک دنبال عمر میدوئه وبه کارها سروسامون میده ..همین هم باعث میشه توجه عمر به سمت دفنه جلب بشه .. دفنه که از نظر اخلاقی کاملا عکس عمره اونقدر جلوی چشم عمر میره ومیاد که هرکس دیگه ای هم باشه خاطرخواهش میشه ..اما این تازه ابتدای داستانه .. نویسنده یه پروسه ی طولانی رو داره پس قدم به قدم جلو میره بعد از اشنایی و تب وتاب ها ..شخصیت ها رو لایه لایه باز میکنه جوری که دیگه عمر رو به چشم یه مرد جذاب نمیبینید... یکی بود با مشکلات خودش ونقطه ضعف ها وغرورش ....قرارهای پنهونکی وبا دست پس زدن ها وبا پا پیش کشیدن ها ..وبالاخره اعتراف عاشقانه ی سریال اما مشکل اصلی قرارداد دفنه است که نمیتونه با طیب خاطر جلو بره چرا که دفنه هم مثل عمر ادم صادقیه ونمیتونه با این فریب ودروغ با عمر ازدواج کنه بعد از بیست قسمت عمر که میبینه همیشه یه چیزی بین خودش ودفنه فاصله میندازه وحتی تو بهترین وعالی ترین موقعیت ها هم دفنه یه چیزی رو ازش مخفی میکنه از دفنه دل میکنه وعملا جدا میشن دوواقع داستان یه ریست کلی میشه ویه نقطه عطف عالی برای کسایی مثل من که اون روند قدیمی خسته اشون کرده اینبار به کل داستان عوض میشه وداستان دفنه ی طراح وعمر طراح به عنوان دو رقیب در دو شرکت مختلف وسط میاد اون عشق قدیمی وجذب دو طرفه هنوز هم هست وحالا رقیب بودن ومشکلات کاری هم بهش اضافه شده ..دفنه دیگه اون منشی بله قربان گو نیست وحالا میتونه سینه به سینه ی عمر بایسته وباز هم زبون درازی کنه واز عمر دل ببره حالا رابطه پایاپایه اما هنوز مشکل اصلی باقیه ..راز دفنه ودرنهایت وقتی بعد از پنجاه قسمت همه چیز داره سر جای خودش قرار میگیره و قراره ازدواج کنن ..واقعیت رو میشه وفصل دوم شروع میشه ..من عاشق این فصل شدم با اینکه پنجاه درصدش چرت بود وچیز زیادی برای گفتن نداشت وعملا جلو میزدم اما اخ اخ رابطه ی عمر ودفنه به قدری قشنگ شده بود که اصلا قابل مقایسه با عاشقانه ی قبلیشون نبود دفنه وعمر بعد ازیک سال دوباره بهم میرسن ..نویسنده سعی میکنه کاملا مشکلات این دو نفر بدون این عشق وباوجود جدایی بینشون رو به تصویر بکشه هردو ادمهای دیگه ای شدن ..کاملا متضاد با شخصیت اولیه ی داستان ..انگار که شما بعد از پنجاه قسمت میوه ی این عشق رو میچینید .. دفنه تو کار لنگه عمر شده یه ادم روانی کار که مثل ماشین روز وشب رو بهم میدوزه ..حالا دیگه یه منشی جزء نیست یه مدیره که کلی ادم زیردستش کار میکنن اما عمر برعکس شده ..کسی که ورزشش ترک نمیشد وبه خودش میرسید حالا دیگه به خودش وظاهرش اهمیت نمیده .انگار عمر عزای عشق از دست رفته اش رو گرفته ..وحالا به شدت پشیمونه که چرا دفنه رو ترک کرده اینکه هردو یاد اور خاطرات قدیمی بودن ویاد اوری این خاطرات ازارشون میداد ..داستان رو جذاب کرده بود وجالب تر اینجاست که حالا دفنه قربانی عشق اجاره ای شده ..دقیقا همون بلایی که سر عمر اومده واینبار این عمره که دفنه رو باید نجات بده
بریم سر شخصیت پردازی ها شخصیت پردازی عمر از کجا بگم براتون ..همونجور که گفتم عمر یه شخصیت تمام عیاره ..هرچی بگی این شخصیت داره ..همون اول سریال ...به قولی ما رأیت الی جمیلا ...با دیدن قد وبالاش چشماتون ستاره بارون میشه ..اما از قد وبالاش که بگذریم ..نویسنده یه معجون پر ویتامین از هرچی خصلت خوبه برای این مرد نوشته یه ادم با استعدادو پرتلاش ..باهوش وبسیار بسیار زیرک ونخبه ..ادمی با فن بیان قوی وکار درست ومهمتر از همه صادق وبی شیله پیله ..وقتی عمر از اون پوسته ی ظاهریش بیرون میاد بییننده کاملا صداقت بیش از اندازه ی عمر رو حس میکنه عمر منش خیلی زیبایی داره ..شاهانه وحاریکا ..به معنای واقعی کلمه یه مرد رو به تصویر میکشه ..محکمه ..یه تکیه گاه عالی که حتی در بدترین شرایط هم تسلطش به محیط رو از دست نمیده ..شوخی چیپ نمیکرد ..پا از مرزهاش فراتر نمیذاره .در مقابله با دفنه خیلی محتاطه ..هر جا دفنه میگفت برو میرفت ...یه جور جنتلمنی اعصاب خورد کنی داشت که گاهی دوست داشتم یه مشت حواله اش کنم .. چیزی که خیلی برام جالب بود سعه ی صد عمر بود خیلی به ندرت این شخصیت عصبانی میشد وخب اگه عصبانی هم میشد زمین وزمان بهم میریخت ..جالب بود که هیچ وقت از هیچی تعجب نمیکرد این نکته رو حتی سینان دوست صمیمی عمر هم به وضوح چند بار میگه اما جالب تر اینجاست که تنها یه نفر بود که میتونست عمر رو متعجب کنه واون هم دفنه بود یه سکانسی که خیلی قشنگ بود ..عمر تو فصل دوم تمام سعیشو میکنه که دفنه رو یه جوری به قلمرو خودش خونه اش بکشونه تا بتونه حداقل باهاش حرف بزنه ..که همه اش به در بسته میخوره اما همینکه از همه چی نا امید میشه چی میبینه ..دفنه وسط پذیرای روی مبل لم داده ..عمرا رسما به فنا میره ..اصلا اکت این بازیگر تو این سکانس هزار تا حرف با خودش داره بازیگر یه شعبده باز به تمام معناست ..چرا این حرف رو میزنم ؟چون اصلا انگار تمام وجود این بازیگر اکت ونگاست ..هراشاره.. هرحرکتش جالبه ..جدای شخصیت پردازی بی نظیر عمر خود بازیگر یه تیپ شخصیتی کامل ساخته که از همون اول شما رو متعجب میکنه . شما فکر کن حتی به نوع کفش پوشیدن دفنه هم نگاه میکرد ... حرکات ناخودآگاهی داشت که شاید اگه بگم براتون عجیب باشه و به نظرتون جلف بیاد مثل بازی با لبش یا چشمک زدن ناخوداگاه اما والا که هیچ موجود دیگه ای نمیتونست اینقدر با پرستیژ این حرکات رو به نمایش دربیاره یعنی کافی بود عمر باشه وبه دفنه نگاه کنه ..بوش کنه ..نوازشش کنه من حاضر بودم سالیان سال این سریال رو ساپورت کنم حالا اصلمطلب اینجاست .همین شخصیت بی نظیر عمر پایه گذار کلی داستانه ..چرا که همین غرور بیش ازحد عمر کار دست هردو شخصیت میده وداستان رو میسازه ..به نویسنده احسنت میگم از اول داستان باید یه چیزی مانع وصال این دونفر میبود ونویسنده اون رو ساخت ..شخصیت عمر رو ساخت که مانع وصلتشون بشه درواقع اول با همین جذابیت های عمر دل ما رو برد بعد گفت حالا برید حالشو ببرید که همین شخصیت عالی میتونه مخرب هم باشه شخصیت پردازی دفنه .. عمر رو صد وهشتاد درجه بچرخونید میشه دفنه هوله ..شیطونه ..شوخ وشنگه ..بزن بهادره ..برخلاف عمر یه ادم کاملا اجتماعی که هرجا بره با همه دوست میشه ..زود عصبانی میشه ..زود اخت میشه ..زود جوش میاره ..اما جالب بود با همین کارهاش عمر رو اسیر خودش میکنه .. بذارید این طوری بگم نویسنده گشته وگشته متفاوت ترین شخصیت ها رو پیدا کرده تا با هم مچ باشن ..شاید تو ظاهر تفاوت زمین تا اسمونه اما جالبه که وقتی در کنار هم هستن این شخصیت ها عین پازل خیلی خوب همدیگه رو کامل میکنن . یه چیزی مثل اهن ربا بینشون بود که من بیننده هم درکش میکردم ..به ندرت سریالی بوده که بعد از رسیدن شخصیت ها بهم از ادامه دیدن سریال خرسند باشم معمولا به لوس بازی وکنار ساحل ختم میشه اما این یکی رو واقعا دوست داشتم ..وشیمی بین این دو نفر تموم نشدنی بود از طرف دیگه نوع رابطه اشون جالب بود .. تو کار هم اصلا دخالت نمیکردن وبه نظرات هم احترام میذاشتن ..عکس العمل های عادی ای که هرکسی انجام میده رو نمیدادن ..مخصوصا عمر جایی که باید عصبانی میشد نمیشد ..یا جایی که باید میموند میرفت وجایی که باید میرفت نمیرفت ومیموند استعاره های سریال یکی دیگه از جذابیت هایی که یه سریال رو برام بی نظیر میکنه استعاره هاست ..اشاره ها ..نمیدونم متوجه میشید یا نه ..یه سری وقتا نویسنده با یه سکانسها وحرکات واشاره ،معانی قشنگی رو به بیننده نشون میده که هزاران هزار حرف ودیالوگ هم نمیتونه اینقدر عمیق معنی رو برسونه ..کشور ترکیه استاد این اشاره هاست. از من کم تجربه قبول کنید . مثلا عمر از دست دفنه واشتباهی که کرده ناراحته اما به جای داد وفریاد سر دفنه فکر میکنید عکس العملش چیه ؟ دیوار خونه اش روبه رنگ سیاه میکنه . نویسنده یه دیوار سیاه به بیننده نشون میده که دل چرکین بودن وناراحتی قلبی عمر رو حکایت میکنه یاعمر به خاطر عشقش به دفنه ودوری کردن های دفنه اونقدر اعصابش بهم میریزه که لرزش دست میگیره و نمیتونه طراحی کنه اما قشنگی داستان اینجاست دقیقا به همین دستش ،دستبند ی که از دفنه گرفته رو میبنده یا نویسنده نشون میده عشق عمر باعث شکوفایی هنرش میشه و پونزده روزه به عشق دفنه یه کلکسیون جدید میسازه ..همینکه دفنه کنار عمره ..از عمر یه شخص جدید میسازه یابرعکس دفنه نمیتونه طراحی کنه ..عمر میگه چشماتو ببند وروی زانوش رو با سرانگشت لمس میکنه ..همین کافیه تا دفنه رو شکوفا کنه یه تیکه هم راجع به خودنویس عمر بود که اصلا در مقال نمیگنجه .. وای از بازی نگاه ها ...نگم براتون .. تمام سریال نگاه ونگاه ..اصلا نگید عشق اجاره ای بگید نظر بازان اینکه در کل میخواست بگه این دو نفر تو فال همدیگن وبدون هم نمیتونن .. اینکه عشق میتونه استعداد های هرکسی رو بارور کنه واز اون انسان بهتری بسازه واگه این عشق دو طرفه باشه هردو نفر رو به اوج میرسونه این چیزیه که نویسنده در مورد زوج یاسمین وایسو هم بهش اشاره کرد ..ایسو.. یاسمین خوبی که تو وجود یاسمین پلید بود بیرون کشید یه جایی هم به هماهنگی بی نظیر دفنه وعمر اشاره کرد ...تو یه سکانس نشون میده که دفنه به اتاق عمر میاد وجلوی چشم سینان وایز دوست دختر سابق عمر یه پرده ی جالب به اجرا درمیاد عمر ودفنه مثل بازیگرهایی که از قبل با هم هماهنگ کردن حرکاتی رو انجام میدن که بیینده از این همه مچ بودن ویکی بودن دو شخصیت عجب میکنه ..انگار یه روحن در دو بدن یا گاهی خواب های عمر ودفنه رو نشون میداد ..خیلی جالب بود برام ..نویسنده داشت رویاهای یه ادم معمولی رو نشون میداد که توی خواب چه جوری بدون دغدغه به رویاهاش میرسه نکات منفی سریال خب از قدیم میگن عیب من جمله بگفتی هنرش نیز بگو اول ازهمه به اونهایی که کلا سریال ترکی رو قبول ندارن بگم که صنعت سریال سازی ترکیه تو کل دنیا رتبه ی اول رو کسب کرده ..پس نمیتونید خیلی راحت این سریالها رو مورد تمسخر قرار بدید اما این سریالها هم مثل همه سریالها نقطه ضعف زیادی دارن وقطعا وقتی سریالی در این حد واندازه وسیع وگسترده بشه نمیشه از معایبش چشم پوشی کرد اول ازهمه راز اصلی داستان ..گفتم که اصلا یه چیز طبیعیه که نویسنده یه راز وسط داستان بندازه و هرچی هست ونیست رو با اون خراب کنه ..عموما خوششون میاد عشق ممنوعه بنویسن ..هرچند که خود من هم جزو اون دسته از بیننده ها هستم که کاملا از این مدل سناریوها خوشم میاد اما یه جاهایی واقعا رو اعصاب میشد دومین مورد تعدد بسیار زیاد شخصیت ها بود ..اقا انگار شما رسما تو دل یه محله انداختن وقراره باهاشون اشنا بشید ..با خوبی ها وبدی ها وسلائق وتاثیر تصمیماتشون یه وقتایی از حوصله من یه نفر خارج میشد کورای ونریمان اگرچه اول داستان خیلی بامزه بودن اما به مرور خسته کننده وحوصله سر برشدن ورسما برای پر کردن وقت سریال بودن .. عملا تمام قسمت های اخر فقط تیکه های دفنه وعمر رو میدیدم .. وشخصیت سینان دوست صمیمی عمر خیلی شخصیت خنده داری بود پر جنب وجوش اما ماشاالله دریادل بود این چوچوک با همه پرید فرق هم نمیکرد رابطه یک طرفه باشه یا دو طرفه ماشالله با همه اشون هم کیس داشت ..ای بابا ..چه مدلشه ..خو مگه شخصیت قحطه نویسنده ..یکی دیگه رو بیار یه داستان جدید بساز .. یه شخصیت به اسم ایسو هم بود که از اول دل ما رو خون کرد ..این ایسو اخر لوتی ها وبا معرفت هایی بود که تا حالا دیده بودم .نور دو دیده ی من بود این اقا پسر اما بدبختی تو عشق بدجوری ناکام موند مخصوصا که تو فصل دوم رابطه ی تعریف نشده ای براش نوشته شده بود که دل چرکینم کرد ..ترجیح میدادم به جای دیدن این همه بدبیاری وبدبختی برای این بچه یه عشق ساده براش مینوشتن که من هم از دیدنش لذت ببرم ..نه اینکه تا لحظه ی اخر حرصش رو بخورم اما مشکل عمده سریال رها کردن ایده ها بود ببینید من قبول دارم تو یه پروسه ی طولانی مثل این سریال که تقریبا دو سال طول کشیده احتمال از یاد بردن ایده ها خیلی زیاد وجود داره اما به نظرم کار سختی نیست که یه نفر رو برای چک کردن ایده ها بذارن یا حداقل نویسنده ایده هاش رو یه جا یاد داشت کنه که یه وقت یادش نره .. داستان یا تدوین درستی نداشت یا نویسنده فراموش کرده بود یا شبکه بی جهت تکه هایی از داستان رو کات کرده بود . مثلا یه شب عمر ودفنه برحسب نقشه ی زن عموی عمر نریمان با هم گیر میوفتن ..روند هم خیلی خوب بود اما یه دفعه ای این قسمت تموم شد وقسمت بعدی خبری از باقی این قسمت نبود ..خب چی شد نویسنده ی محترم ..تو باید یه مهر پایان برای این شبی که ابستن حوادثه بذاری .. یا مهمتر از اون عمر بعد از یک سال بالاخره دفنه رو میبینه اما تنها چیزی که نصیب من بیننده میشه یه نگاه وتمام ..پس حرفهاشون چی ؟..مگه میشه این سکانس بی دیالوگ باشه حتی اگر هم باشه یه مهر پایان بزن در کل از این مدل پرش ها زیاد داشت جدای از اون بازیگرها بی هدف گم میشدن یاسمین ...نجمی بیگ ...سوده ..ترامبا این شخصیت ها مدتها با ما بودن نمیشد به این راحتی بگی حالا سینان از یاسمین جدا شده پس دیگه یاسمین رو نشون ندم ..نه این ادم رو برای وداع اخر باید بیاری ..تا بیننده رفتن وحذف این بازیگر رو به چشم ببینه قسمت پنجاه ودو که رسما اخر این گند کاری بود ..فکر کنید عمر و دفنه تو جایگاه عروس وداماد ایستادن ودفنه واقعیت رو گفته ..اما کات و تموم ..انتهای فصل یک .. اگه قرار بود درحال پخش ببینم رسما خل شده بودم بریم سراغ بقیه بخش های نقد سکانس برتر به جرات میگم برای شخص من از اون دست سریالها بود که هرقسمت رو دو سه بار ریویو میکردم دست خودم نبود من تمام سکانس های عمر ودفنه رو بلعیدم اما بهترین سکانس ها ..بیشتر مال فصل دوم بود تا فصل اول سکانسهایی که یادمه زمزمه کردن دفنه است ..موقعی که تو حال خودش نبود وعمر ماشین رو نگه داشت وبه صدای زمزمه ی دفنه گوش میداد ..از اون اشاره هایی که گفتم نویسنده هزاران حرف رو با یه سکانس نشون میده سکانس بعدی وقتی عمر بعد از برگشت میخواد از دفنه عذرخواهی کنه ..سرشو روموهای دفنه میذاره وچشم میبنده و بو میکشه بهش میگه :دفنه ...دفنه ی خودم به جرات این سکانس یکی از برترین وکم دیالوگترین سکانس های بازگشت زوجینی بوده که تو عمرم دیده بودم .. سکانس سوم هم وقتی که عمر میفهمه سوده دختر عموش آبروی دفنه رو تو شرکت برده ..طغیان عمر بی نظیر بود .. میگذرم از تمام نگاه ها وبو کشیدن ها وبوسه ها ی عمر ودفنه یا حتی رقص های دو نفرشون وتقاضای ازدواج عمر ..این سریال ستاره بارون سکانس های عاشقانه است .
طنز سریال الحق میگم سریال خیلی شادی بود تیپ سازی خوبی داشت اول از همه کورای ونریمان ..یه زوج کاملا بدجنس که هرچی اتیش بود از زیر گور این دو نفر درمیومد ..دوستشون داشتم ..مخصوصا کورای رو که کلا رو اعصاب بود ..همیشه دیدنش خوشحالم میکرد کلا شما فکر کن یه محله وکلی ادم باشن که هرکدوم یه شخصیت دارن ..وقتی درکنار همدیگه ان گاهی واقعا میتونن صحنه های خنده داری بسازن .. سکانس طنز یکی از خنده دار ترین سکانس هایی که ده دفعه ریویو کردم سکانس دعوای قلابی عمر ودفنه بود بچه های شرکت دفنه رو میفرستن سراغ عمر تا تصمیش رو عوض کنه اما دفنه که دقیقا به نظر عمر احترام میذاره با توپ پر به اتاق میره که: - عمر نخند باید با هم دعوا کنیم .. وای خدا اونهایی که دیدن میدونن چقدر خنده دار بود ..عمر ودفنه تو ظاهر جلوی چشم جماعت دارن با هم بحث ودعوا میکنن اما بین خودشون دارن راجع به شام شب وغذا صحبت میکنن یا قسمتی که ایسو مجبور میشه برای اینکه لو نره عمر خونه ی دفنه است از عشق سابقش به یه دختر سیبیلو حرف بزنه .. سکانس پر هیجان قسمت جدید اضافه کردم خخخ..منظور از اون سکانسهایی که دستاتون مشت میشه وادرنالیتون رو بالا میبره که ماشالله تو این سریال زیاد از این قسم ایده ها داریم اما جالبه که سکانس برخورد دفنه وعمر بعد از هر نقطه عطف وجدایی ...یکی از معرکه ترین سکانس ها بود .هم تو قسمت بیست به بعد هم ابتدای فصل دوم اعتراف دفنه دقیقا تو شب عروسیشون هم همینطور .. رودررویی عمر با پدر بزرگش تو شب خواستگاری هم برام هیجان انگیز بود درکنار همه ی اینها ..صحنه پردازی زیبا ..مثل اتاق کار عمر که تو پنت هوس بود یا خونه ی عمر وفضا سازی زندگی دفنه عالی بود .. موسیقی تقریبا خوبی داشت .طراحی لباس ها فوق العاده بود ..باورکنید یکی از قشنگترین سریالها تو این زمینه بود .. دراخر ممنونم که با این نقد بلند بالام همراه بود وامیدوارم به دردتون خورده باشه ..به این سریال زیبای ترکی از ده نمره ..نمره ی نه ونیم رو میدم و به همه کسایی که سلیقه ی شبیه سلیقه ی خودم دارن وبه سریالهای کل کلی علاقه دارن صد درصد توصیه اش میکنم امیدوارم شما هم مثل من از دیدنش لذت ببرید پ.ن ..حتما سریال رو با زبون اصلی ببینید ..کلا سفارش میکنم هر سریالی رو با زبون اصلی ببینید قطعا ارتباط گیریتون با شخصیت ها وصداها بیشتره . تعداد بازدید از این مطلب: 1332
برچسبها:
نقد وبررسی سریال ترکی عشق اجاره ای |Kiralik Ask ,
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید
|
درباره نقد کره بهترین سریال های کره ای
آرشیو مطالب مطالب پر بازدید |