ّ
لوکس بلاگ
موضوعات آخرین نظرات بچه ها آخرین نطرات![]() پاسخ:سلام عزیزم عاشقان ماه، ملکه هفت روزه، ملکه کی ، نقاشی مهتاب روی ابرها. ملکه اهنین - 1400/6/2 ![]() پاسخ:ممنون از شما - 1400/6/2 ![]() حتما ی خبر از خودت بهم بده عزیزم پاسخ:سلام عزیزم قربون خانمی خوبم زیاد دیگه به وبلاگ سر نمی زنم مثل خونۀ ارواج شده فدات خانمی هستم سرم شلوغه کتابامه - 1400/5/17 ![]() به نظر منم این سریال دوست داشتنی خیلی خوبه من همه ی قسمت هاش رو در شبکه ی ۵ نگاه میکنم حتی شده تا نصفه شب بیدار میمونم تا ببینم و هر شب لحظه شماری میکنم ساعت ۱۱ بشه (یعنی در این حد فیلمش رو دوست دارم) ممنون ازکارگردان و بازیگران و تهیه کننده ی این فیلم. بهراد ایمانی ۱۲ ساله از تهران پاسخ:سلام اقا بهراد خوشحالم دوستش داری و ممنون از نظرت - 1400/5/4 ![]() من به تازگی دوباره زایمان کردم این یکی هم پسره مشغول اینم خخخخخ پاسخ:سلام نرگس جان ای جانم مبارک باشه به سلامتی. من که کلا از فاز سریال فعلا بیرون اومدم . یه مدت رفتم سراغ کتاب و یه مدت سراغ سریال باقی ملل. خوشحال شدم عزیزم. قدمش با روزی و با برکت - 1400/3/25 ![]() پاسخ: دقیقا همینه. داستان پررنگی که نداشت همین دو تا پسر بچه داستان رو کشوندن تا پایان. من که تا بهم رسیدن ذوقم پرید. اما بازم به عشق شخصیت اصلی ادامه دادم. ممنون از نظرت - 1400/3/10 ![]() سریال موشو دیدی؟رکورد لایک رو در پرومویز شکونده من که بشدت خوشم اومد عالی بودو کلا پشم ریزان حتما ببینش اگه ندیدی منظر نقدت هستم پاسخ:سلام نرگس گلی کجایی دختر دلم برات تنگ شده بود. نه ندیدم خیلی وقته اصلا سراغ سریال نیومدم. اخرین سریالی که دیدم بریجرتون ها بود که دوست داشتم حالا دارم کتاب می خونم. باشه دیدم حتما ممنون از محبتت . - 1400/3/8 ![]() تمام و کمال موافقم...در کل برای اوقات فراقت خوبه ولی با توجه ب نمرش انتظار بیشتری داشتم پاسخ:وای اقا سید شمایید؟ چقدر خوشحال شدم از نظرتون. کجایید ؟ چه می کنید؟ خیلی وقته خبری ازتون نداشتیم. خوشحالم هنوز تو این حیطه هستید. من که خیلی وقته از کره اومدم بیرون رفتم سراغ کشورهای دیگه. تو این مدت کلی اتفاق افتاد و همه چی تغیر کرد. وای یه لحظه پیغامتون رو دیدم یاد گذشته ها افتادم. بله سریال خوبی بود. من با پایانش مشکل داشتم و مقدمه چینی زیادش. ممنون از نظرتون - 1400/2/25 ![]() پاسخ: من خودم ندیدم اما از من میشنوی اگه مطرح نیست و کمتر کسی سریال رو دیده ریسک نکن. اگر هم میخوای ببینی دو سه قسمت اول باید اگه راضی بودی بقیه اش رو بگیر من اولین سریالی که از بوگوم یادمه یه سریال جنگی بود که به عنوان برادر شخصیت اصلی بازی کرده بود فکر کنم ماسک بود - 1399/12/27![]() پاسخ: بذار یه تیتر می زنم اضافه می کنم کاری نداره - 1399/12/25 |
یون جینا دختر 35ساله مجردیه با یه لیست بلندبالا از قرارهای نافرجام.البته به هیچ وجه آدم بی عرضه ای نیست.مدیر رده دوم بخش بازاریابی یه شرکت فروش قهوه اس و در رابطه با مدیریت منابع انسانی فرد قابلیه و مسئولیت پذیریش قابل ستایشه. جینا دختر اول خانواده شه.یه برادر کوچکتر داره که دانشجوی مقطع دکتراس و یه پدر بازنشسته خونه نشین داره که شخصیت به شدت منفعل و آرومی داره.اما پرحرف و تفسیرترین عضو خانواده مادر جیناست. ![]() یک زن عصبی و اهل رقابت با دوستانش ، همیشه شاکی، همیشه ناراضی، از اونا که تو هر چیزی همه مقصرن جز اونا، هیچ کی هیچ چی نمیفهمه جز اونا،هیچ کی هیچ کار مفیدی نمیکنه جز اونا و اساسا هیچ کی به هیچ دردی نمیخوره جز اونا...! خونه رو هم به دو تیم تقسیم کرده.جینا و باباش که دو تا بی عرضه به دردنخورن و هیچکاری ازشون برنمیاد و خودش و پسرش سونگ هو که عاقل و باهوش و همه فن حریفن.
تمام حس مادری این زن به جینا تزریق یه عالم حس نگرانی، ناتوانی، ترس، حقارت و خواسته نشدنه و تمام آرزوش برای این دختر اینه که بالاخره با یه ازدواج مناسب و موفق به یه دردی بخوره.
نتیجه این طرز فکر و رفتار مادر، در تربیت بچه ها کاملا عیانه. سونگ هو اهمیت چندانی برای خواهر بزرگترش قایل نیست و خیلی راحت اونو تحقیر میکنه.خودخواه و از خودمتشکره و یه بچه ننه به تمام معناست.البته که وارث بخشی از بیخیالی و بیفکری پدرش هم هست و نمیشه اصلا روش حساب کرد.
از اون طرف جینا تو سن 35سالگی ، آدمیه محتاط و حتی میتونن بگم ترسو؛ مهرطلب تا اونجا که خودش و عقل و شعورش و شخصیتش رو زیرپا بذاره تا درجمع پذیرفته بشه و محبوب باشه.البته لازم به ذکره که جینا احمق نیست.بهتون گفتم که موجود موثر و ساعی و موفقیه.تفاوت خوب و بد رو میفهمه.با اینکه خوشگله اما بدون ذره ای استفاده از جاذبه های جنسی در محیط کار، حتی بیشتر از مردها کار میکنه و ابایی از سختی کشیدن نداره با اینهمه شخصیتش ناقصه.می ترسه "نه"بگه.می ترسه بجنگه، می ترسه مخالفت کنه.اینه که استثمار میشه و مورد سواستفاده قرار میگیره و ساکته.به علاوه اینکه اساسا شخصیتیه که مراقب دیگرانه و ضعیفتر از خودش رو به هر شکل ممکنه پوشش میده ولو به قیمت تحت فشار قرار گرفتن خودش.بدتر از همه چیز به دلیل نداشتن پایگاه عاطفی در خونه، کسی رو نداره باهاش مشورت و درد دل کنه و عادت کرده به تنها و بی پشتوانه بودن که همین به وضوح ضیفترشم کرده.جالترین نکته اینه،اگه به فرض پدر جینا در مسئله ای طرف جینا رو بگیره درگیری جینا و مادرش حادتر میشه چون جینا تازه مجبور میشه برای فرو نشوندن آتش بحران خونه،به مادرش آوانس بده و از موضعش کوتاه بیاد!
در سکانس های ابتدایی ، شاهد جدایی جینا از دوست پسرش هستیم.جینا در این صحنه چنان در موضع ضعفه که بیننده به شدت عصبی میشه.جینا اینجا دیالوگی با دوست پسرش داره که نشون میده تا چه حد خودشو تحقیر میکنه و خودشو در حد دوست داشته شدن نمیدونه.خیلی غم انگیزه...
بعدها میفهمیم پی رو رهنمودهای مادر به شدت عجیبش چه کارها که برای راضی نگه داشتن این دوست پسر مزخرف نکرده و تا چه حد اسباب حسرت و پشیمونی های آینده رو برای خودش رقم نزده.اما هرکار کرده صرفا برای نشنیدن این جمله از مادرش بوده که"عرضه نداشتی یه پسرو نگه داری...چقدر تو بی مصرفی...چی تو از دخترای دوستای من کمتره؟"
همین ابتدای کار میخوام ازتون خواهش کنم این متن رو دقیق بخونید و جینا رو درک کنید.بدون درک درست جینا این سریال به نظرتون عجیب میاد دوستان...
سو جونهی یه پسر 31ساله اس و یه خواهر بزرگتر حدودا هم سن و سالهای جینا داره به اسم سو کیونگ سون.
وقتی جونهی 8ساله بوده همراه پدر و مادرش اومده محله جینا و خودش دوست صمیمی سونگ هو شده و جینا و کیونگ سون هم انگار واقعا تبدیل به دوتا خواهر شده ان. زندگی این دو بچه به شدت غمباره.مادرشون مریض بوده و اونطور که از شواهد قصه برمیاد قبل از مرگ مادرشون، پدرشون ترکشون میکنه و با زن دیگه ای ازدواج میکنه و اصلا انگار نه انگار که این بچه ها رو داشته ! دیگه هرگز سراغشون نمیاد.جونهی از خیانت پدر و زجر مادر ضربه روحی شدیدی میخوره طوری که کودکیش توی همون سنهای 8-9سالگی تموم میشه و اونطور که کیونگ سون بعدها تعریف کرد، جونهی هرگز بچگی نمیکنه.شاید از دست دادن اولین و بزرگترین عشقش که مادرش بود انقدر این پسر رو در مقابل کسایی که عاشقشون بود منعطف کرد.از دستشون عصبانی نمیشد، اگر هم عصبانی میشد جنجال نمیکرد و زود میبخشید و تمام قد در مقابل تمام فشارها می ایستاد و سپر بلای عزیزانش میشد.
علی رغم فقط 4سال اختلاف سنی عملا کیونگ سون و جینا بزرگش کردن و جمله دائمش به جینا این بود:نونا برام غذا بخر!!!
پدر و مادر جینا هم خیلی به این بچه ها محبت میکردن و اونطور که میگفتن این دو بچه رو عین بچه های خودشون دوست داشتن.حرفی که البته وقتی در بوته آزمایش گذاشته شد خوب امتحان پس نداد.حتی قبل از شروع اختلافات هم دورویی مادر جینا خودشو نشون میداد.اونجایی که میگفت بچه هاش عقل ندارن و با کسایی معاشرف میکنن که براشون سود ندارن.
جونهی در ابتدای داستان که سال 2015س تازه بعد از سه سال از امریکا برگشته.درست همون شبی که جینا با دوست پسرش کیومین بهم زده.از سر خوش شانسی یا بدشانسی شرکت طراحی بازیهای کامپیوتری که براش کار میکنه طی مدت اقامت اون در امریکا نقل مکان کرده و رفته توی همون ساختمون شرکت جینا.اینطور میشه که ظاهرا تصادفا! فردای روز برگشتش جینا رو میبینه قبل از اونکه حتی هنوز خواهرشو دیده باشه.
رابطه این دونفر خیلی گرم و صمیمیه.اولین خنده از ته دل جینا رو اینجا و در همین اولین ملاقاتش با جونهی میبینیم.با جونهی حتی راحتتر از کیونگ سونه اونقدر که شبی که میفهمه کیومین تمام مدت داشته بهش خیانت میکرده پیش جونهی گریه میکنه اما پیش کیونگ سون نه! اگر نگاههای عجیب و عمیق جونهی رو ندیده بگیریم تا یجایی رابطه این دونفر کاملا ساده به نظر میرسه اما از یه جایی به بعد حسادت دوطرفه شون نسبت بهم شروع به هوشیار کردن بیننده میکنه و بهش هشدار میده که یک اصطلاحا نونا رومنس درحال شکل گرفتنه! نقد سریال: صادقانه از اصطلاح نونا رومنس خیلی خوشم نمیاد.اساسا درکش نمیکنم.پسری که عاشق دختر بزرگتر از خودش میشه دوحالت داره.یا از کودکی دختره رو نمیشناسه که پس یا دختره به شدت خوشگله یا به شدت پولدار.به ندرت ممکنه حالت دیگه ای داشته باشه .
اما اگه از بچگی همو بشناسن خود من شخصا خیلی نگران رابطه شون میشم.چون بلافاصله احتمال میدم پسره مامانشو زود از دست داده و داره دختره رو میذاره جای مامانش.اینجا که فهمیدم جینهو هم مامانشو از دست داده گفتم :ای بابا!!! دوباره یه داستان اونجوری.حالا قراره درگیر بچه بازیها و شیطنتها و خامی های این پسره بشیم و اختلاف سنشون و پختگی دختره و بچگی پسره روانیمون کنه.ولی همینجا به جرات میگم حتی ذره ای بچه بازی از جونهی نخواهید دید.شاید بعضی جاها از رفتارهای جینا عصبی بشید اما جونهی کاملا یک مرد بالغ و حامیه.اوایل شروع رابطه بچه ها حس میشه جینا داره رابطه رو مدیریت میکنه و سپر بلای جونهیه اما خیلی زود متوجه میشید جونهی مرد این رابطه اس و اینو ثابت میکنه. ماجرای "نونا رومنس"یه نکته انحرافیه و اساسا داستان چیز دیگه ایه.اجازه بدید بگم اونایی که به این دلیل نمیخوان این سریالو ببینن اشتباه میکنن.
![]() اینجا داستان، داستان شفابخشی عشقه که عمیقترین زخمها رو پیدا میکنه و مرهم میذاره.داستان عشق و درک دو آدم نسبت به همه که اعجاز میکنه و باعث میشه از سختترین امتحانها سربلند بیرون بیان.اونایی که دی کد سانشاینو خونده ان، یادتونه گفتم عشق باید بر پایه شناخت باشه؟ اینجا میگم عشقی که برپایه شناخت باشه اسمش معجزه اس.
بالاتر از اون، وقتی عاشق میشی باید درک کنی، ببخشی و فراموش کنی.باید بلد باشی که عشقو بشناسی و در ازای دنیایی که داره بهت عرضه میکنه بخشنده باشی.
رابطه جونهی و جینا بی اشکال نبود ولی کاملا مبتنی به این قانون بود و اگه همه میگن این سریال روایت داستان یه عشق نابه، همه اش به همین دلیله.
حس خاصی به این سریال دارم.توی بخشی از خط داستانی و بخشی از صحنه ها و کادربندی های دوربین ، منو به شدت به یاد فیلم سینمایی the notebook مینداخت و بعید هم نیست که این فیلم روی ذهن سناریست و کارگردان موثر بوده باشه.فضاها به شدت مشابهن و حتی بخشی از شخصیت پردازیها ذهن شما رو به اون سمت خواهد برد. البته که صرفا دادن عنوان عاشقانه به این سریال ، بی انصافیه.تم روانشناسی و پیرو اون جامعه شناسی عمیقی داره.جایی که همزمان با ریشه یابی اختلالات شخصیتی جینا وارد مبحث آزار جنسی در محل کار میشه و خیلی زیر پوستی میگه که خرد کردن شخصیت بچه ها در خانواده از اونها شخصیت هایی میسازه که بخشی از آسیبهای اجتماعی رو یا رقم میزنن یا ازش متاثر میشن واقعا تکون دهنده اس.جایی که میبینید پسر جوونی مثل جونهی تحت فشاریه که مردی ده سال بزرگتر به سختی تاب میاره واین بچه با تظاهر به خوب بودن حالش ، صرفا برای حمایت از اطرافیانش تا جایی پیش میره که ناگهان غیرمنطقی ترین کار ممکنو میکنه میفهمیم که آدمها همه شون تا ابد بازتابی از زخمهای کودکشون هستن.دردناکترین زندگی متعلق به کیونگ سونه.دختری که تماما تاوان بی احساسی پدرشو پس داد و هرگز نتونست به هیچ مردی اعتماد کنه...
این داستان میگه حتی آدمهایی که به عقل و درک و شعور و خوبیشون ایمان داریم میتونن ناگهان کاری کنن که ازشون انتظار نداریم.
شخصیت پردازی کار البته به شدت عالیه.جینا ، جینهو، کیونگ سون سه کاراکترین که به شدت در قلب شما جا باز میکنن.کاراکتر مادر جینا که اصلا چیز عجیبیه.به شکل خارق العاده ای ملموس نوشته شده و به شکل حیرت انگیزتری عالی بازی شده.
برای اولین بار میخوام معرفی بازیگرها رو از معرفی یه بازیگر نقش 3 شروع کنم.
خانم گیل هه یون,بازیگر نقش مادر جینا رو اصلا نمیشناختم و اولین بار بود میدیمش.خلاصه بهتون بگم.چنان استادانه این نقش رو از آب درآورده که یه جاهایی به قول دوستامون پری و گندم عزیز، فقط به اینکه چجوری بکشیدش فکر میکنید.هیچ جور دیگه ای آروم نمیشید.اما از طرفی هم چنان چند بعدیه و یه جاها قابل درک به نظر میرسه که دوستی مثل آمیکوی عزیزم میگفت خیلی نکشونش...
البته که تمام بازیگرهای سریال عالین و تمامشون حتی کسایی که فقط یکی دو سکانس میبینیدشون کارشونو درست انجان داده ان.
![]() بازیگر جینا، سون یه جین بود.تجربه تلخ تماشاى ذائقه شخصی رو ازش داشتم و خدا رو شکر که چیزی در بارانو دیدم.کوتاه بگم؛ پارتنر در بازیگری خیلی مهمه!!
اضافه کنم این نظر شخصیه امیدوارم دوستی رو ناراحت نکنم.
جینا دختر افسرده کاملا خودباخته ای بود که با بارش عشقی که مثل بارون باطراوت و تازه و زندگی بخش بود شکوفا شد و خودشو پیدا کرد.تا اونجا که جرات اینو پیدا کرد جایی به تنهایی و یک تنه مقابل همه بیاسته که سختترین نقطه زندگیش بود.بازی بازیگر این نقش رو کاملا باور پذیر و دوست داشتنی از آب درآورده بود.
جونگ هه این، بازیگر نقش جونهی بود.صادقانه بگم، شخصا فکر میکنم گل سرسبد تمام پسراییه که توی کل سریالهای کره ای دیده ام.البته دارم از پسرای سن پایینتر حرف میزنم نه کسایی در رده جانگ هیوک یا جو این سانگ.باید بازیش رو ببینید تا درکم کنید هرچند که شاید شخصیت پردازیش هم هست که منو گرفته.خوش شانسه ایشون.اولین نقش اصلیش چنین نقش نابیه و چققققققققققدر در این نقش خوش درخشیده.به خوبی این حس رو که سالهاست عاشق جیناست اما از ترس اختلاف سنیشون سکوت تلخی اختیار کرده به بیننده منقل میکنه.بازیش در حد کوچکترین حرکت ابرو یا عضله صورته.فکر کنید کسی مثل من چقدر مجبور شده فیلمو جلو عقب کنه...به جرات بهتون میگم بازی این آقا شاهکاره و سه چهارم گیرایی سریال روی بازی دو نقش اصلی و تناسب فوق العاده شون علی رغم اختلاف سنیشون با هم استواره.
موسیقی کار،خلاصه بگم؛ جادو، جادو، جادو میکنه.طلسم موسیقی قبل از شروع صحنه شما رو میخکوب میکنه و تاثیر هرچه میبینید چند برابر میکنه. البته بگم که یکم برام عجیب بود.این تنها سریال کره ای بود که دیدم حتی یه موسیقی متن به زبان کره ای نداشت.هر 4-5موسیقی متنش به زبان انگلیسی بودن و محححشر بودن.
و حالبترین نکته، دو آهنگ اصلی کاور نبودن!!!!
آهنگ بی نظیر و به شدت زیبای save the last dance for me رو میدونین کی خونده؟؟بروس ویلیس!!! بله آقای بروس ویلیس خودمون؛ همون که همسر سابق دمی مور بود.همون که توی red بازی کرده بود.همون جان سخت یا وکیل خوشتیپ بیلی بت گیت!!!
نسخه ای که توی سریال پخش میشه با صدای بروس ویلیس تولید سال 1989ه.
و موسیقی فوق العاده بعدی،stand by your man با صدای تامی وینت و تولید سال فکر میکنم 1975ه!!!
خیلی عجیبه.احتمالا این سریال کاملا یک اثر صادراتیه وگرنه این سبک انتخاب موسیقی خیلی عجیبه مگر اینکه موسیقی عامدانه قراره شما رو ببره به عالم سینمای کلاسیک امریکا و در احساسات عاشقانه های غلیظ اون موقع غرقتون کنه!
مقصود هرکدوم که بود، من ازشون ممنونم.از موسبقی این کار به شکل اعجاب انگیزی لذت بردم.
میرم سراغ سکانسهای برتر :
وااااای!!! چجوری سوا کنم؟!
-اولین دیدار جینا و جونهی
-صحنه ای که جونهی، کیومین روانی رو جلوی شرکت دید یا بالاتر از اون وقتی کیومین توی خونه جلوی پدر و برادر جینا مچ جینا رو گرفت و تنها عکس العمل موثر رو جونهی نشون داد. ![]() -صحنه ای که مادر جینا داشت عین مسلسل از کیومین میگفت و چتر قرمز جونهی از کنار کادر به بیننده و جینا چشمک میزد و نگاه جینا به چتر بود.
-زمانی که جینا هنوز نمیدونست عاشق جونهیه ولی چتر اونم برده بود برای خلاصی از گذشته بندازه دور!
-صحنه اعتراف عشقشون بهم...وای عالی بود.شاهکار بود.بی سابقه بود...
-وقتی جونهی اون عکسو از جینا دید، و هرگز هرگز به روی جینا نیاورد.عاشق شعور و مردونگیش شدم.یه احمق متعصب نبود.بازم تاکید میکنم روی عنصر شناخت و عشق توام با درک که اعجاز میکنه.
-اون سکانس پاسگاه، سکانس بیمارستان.. وای وای اون ماجرای وویس جینا توی گوشی جونهی که دوجا تصادفا پخش شد و عین دوجا معجزه کرد. -سکانس اولین اعتراف جونهی به مامان جینا، اولین باری که پای این سریال گریه کردم.بازی جونهی بی نظیر بود.این بچه اونجا از هم پاشید.بعد اونجایی بود که مادر جینا بیخبر اومد در خونه جونهی مچ بچه ها رو بگیره.اگه سه ساعت تمام اونجا واسه جونهی دست بزنم کمه.شرط میبندم نتونید واکنشش رو پیشبینی کنید.در عین تلخ بودن واقعا زیبا بود. -اولین دیدار کیوگ سون و پدرشون.نمیتونم سنگینی این صحنه رو براتون توصیف کنم.باید ببینید.دیالوگهایی داشت که شناخت جینا از جونهی رو رفرش کرد.
-و جایی که بچه ها رفتن خونه جینا پدرشونو ببرن...هر بار یاد اون سکانس بیفتم آه میکشم.و تصور کنید بعد از یه فاجعه اساسی که مامان جینا فقط لطف کرد با چاقو جونهی و کیونگ سون رو نزد، جینا رفت توی اتاقش، و جونهی پشت در اتاق جینا فقط یه التماس داشت:توروخدا گریه نکن.من خوبم.تو گریه نکن...! توهم فانتزی سه نقطه...
-سکانس گریه ساکت جونهی درحالیکه جینا رو بغل کرده بود.اولین بار بود که اوج ناتوانی جونهی رو میدیدم.خیلی تلخ بود.
-و یه سکانس عالی زمانیه که کیونگ سون خیلی مصر اومده و خواهان جدایی برادرش از جیناست.عاشق دیالوگهای این سکانسم.
البته نمیگم این سریال هیچ ایرادی نداشت.از پایان مامان جینا راضی نیستم.البته شاید سناریست به نگرانی های این مادر عجیب که تهش خیر بچه شو میخواست حق میداد اما من به عنوان آدمی که دو عمر رو چند سال تباه کرد ازش متنفرم و خواهان پایان دیگری بودم.از طرفی زمان رفتن پدر بچه ها مشخص نبود.زمان فوت مادرشون ، جونهی 20ساله بود.اگه پدرشون زمانی که بچه بوده ان ترکشون کرده بوده پس قبل از فوت مادرشون رفته بوده.از خشم و نفرت بچه ها هم همینطور برمیومد اما در طول داستان این موضوع تصریح نشد.جز اینها ایراد دیگه ای در این سریال ندیدم و از دیدنش به شدت راضیم.
خیلی سکانس برتر اسم بردم،نه؟ تابلو عاشق این سریالم، نه؟ باور کنید سریال قشنگیه.تاثیری که آدمها توی نجات زندگی هم داشتن تکون دهنده بود.جینا اسیر یه زندون تاریک و تنها بود.جونهی اومد و با خودش نوید شادی و ازادی آورد.به جینا یاد داد که خودش به قدر همه چیزهای دیگه ارزش و اهمیت داره.جینا درپایان داستان طی یک چرخش کامل دقیقا در نقطه شروعه.داره از مردی که قطعا دست پخت مادرشه جدا میشه ولی شما سرسوزنی نمیتونید این رابطه رو با رابطه با کیومین مقایسه کنید.طرف به همون اندازه کیمومین مزخرفه.این جیناست که عوض شده.
از طرفی جینا هم درس بزرگی به جونهی داد.وقتی انتخابی میکنی حق نداری با فرار نگهش داری.هرچقدرم که سخته باید موند و جنگید.
در آخر لازم به ذکره ، دوستان فکر نکنید این زوج در نهایت هماهنگی و بدون کوچکترین عدم تفاهم بودن.ارجاعتون میدم به سکانسی که با هم فیلم میدیدن.دنیاشون خیلی فاصله داشت اما رابطه شون بالغانه و مبتنی بر احترام و درک متقابل بود.هیچ کدوم سعی بر تغییر دادن اونیکی نداشتن.عشق براشون مجوز داشتن هر گونه انتظاری یا داشتن هر گونه حق ظالمانه ای نبود.
دوستای خوبم؛ به روال همیشه حس لذتم از سریالی که عاشقانه دیدم با شما سهیم شدم.شاید اغراق کرده باشم.برای دیدنش صبورانه تصمیم بگیرید.به قول مریم بانو اول چند قسمت دانلود کنید اگر خوشتون اومد ادامه شو بگیرید اما باز هم میگم به عنوان یه عاشقانه انسانی و ناب به شدت توصیه اش میکنم. امیدوارم ببینید و لذت ببرید.
موفق باشید. تعداد بازدید از این مطلب: 519
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید
|
درباره نقد کره بهترین سریال های کره ای
آرشیو مطالب مطالب پر بازدید |