پرنسس وی یانگ

شین آر شاهزاه ی لیانگ ..دختی سر به هوا اما مهربون ووفاداره که به خاطر یه توطئه تمام خونواده اش رو ناجوانمردانه از دست میده وبرای انتقام رهسپار سرزمین امپراطوری وی میشه .

برحسب اتفاق با دختری به اسم وی یانگ که دختر ترد شده ی نخست وزیر امپراطوری وی اشنا میشه ..وی یانگ که دختر یک معشوقه است با دسیسه ی مادر ناتنیش جلوی چشمهای شین ار کشته میشه وشین ارکه شرایط رو مناسب میبینه با اسم ومشخصات وی یانگ وارد خونه ی نخست وزیر میشه تا با کمک امپراطور سرزمین وی... این ننگ رو از نام پدرش پاک کنه وبه مردم سرزمینش کمک کنه .

وتو این راه برحسب تصادف با نوه ی امپراطور اشنا میشه .(تو با جون )مردی با هوش وبسیار با اخلاق وخونواده دوسته که ناخواسته به خاطر اتفاقات تصادفی هردو خاطرخواه هم میشن

وی یانگ به محض ورود به خونه ی نخست وزیر وبرخوردش با جون تازه متوجه واقعیت میشه که سهل النگارانه عاشق دشمن خودش شده .اما جون چنان شیفته ی وی یانگ شده که توان دوری نداره ..

درکنار این عشق ملایم ...مشکلات وی یانگ با افراد خونواده ی نخست وزیر ومهمتر از اون نامادری وخواهر ناتنیش ..زندگی وی یانگ رو دست خوش مصائب ومشکلات مختلف میکنه

****

اول ازهمه بگم که این سریال سد اندینگه ...نمیگم ملودارمه چون روندش غمناک نیست فقط پایان خوبی نداشت ..اما جدای این به شخصه ازش خوشم اومده پس با من ونقدم همراه باشید

داستان خیلی زود وارد اصل داستان میشه وی یانگ با کینه ای به شدت سنگین به فکر انتقامه که با جون اشنا میشه وتو چند تا برخورد ساده هردو عاشق هم میشن .دقیقا با ورود به خونه ی نخست وزیر همه مشکلات تک به تک سر راه وی یانگ صف میکشن

ازنامادری وی یانگ که فکر میکنه وی یانگ نحس وبدشگونه ومانع خوشبختی دخترشه ..تا خواهر ناتنیش ودسیسه ها ونگرانیش برای برملا نشدن راز هویتش .وازطرفی عشقش به مردی که حالا فکر میکنه دشمن خونواده اش بوده وناجوانمردانه باعث قتل پدرش شده

خلاصه که شما ازهمون ب بسم الله قراره یه داستان پر فراز ونشیب از اتفاقات ومشکلات ودردسرهای این دختر به اصطلاح جنگجو ببینید که هربار به طریقی از چنگال مرگ وبی عدالتی فرار میکنه

اما چیزی که درکنار این مسئله شما رو وادار به ادامه میکنه عاشقانه ی ملایم داستانه .عشق زیبای جون که کم نمیشه .قطع نمیشه وهمیشه وبی دریغ، در پی بدست اوردن دل وی یانگ دست به هرکاری میزنه تا لبخند به لب وی یانگ بیاره .

این سریال علارغم اینکه از اول تا اخر... برای وی یانگ به شونصد روش مختلف پاپوش دوختن وتا دم مردن پیش رفت وعالم وادم باهاش دشمن شدن ...اما اینقدر نقش اصلی مرد زیبا بازی کرده بود واینقدر خالص ومخلص برای این دختر حرص وجوش خورد وعشق به پاش ریخت که اصلا نمیتونستم سریال رو ادامه ندم

عاشقانه ی این دو میون تمام دسیسه ها وبکش بکش ها اصلا مثل یه هوای تازه جون به تن بیننده میداد وموتورشو روشن نگه میداشت

فیلم وسریال زیاد دیدم اما این شخصیت به قدری ملایم ومهربون ونجیب ودر عین حال دروقت مناسب جنگ اور ووفادار ومخصوصا شوخ طبع بود که شاید به جرات قسمت هایی که این شاخ شمشاد مزه میریخت چند بار ریویو میکردم

به قول سانازمون ..سریال چینی ببین مخت هوا بکشه ..

یعنی این جمله اش دقیقا اویزه گوش منه هروقت دنبال عاشقانه ی ملایم وفانتزی وبی حرص وجوش میگردم میرم سراغ سریال چینی والحق که این سریال دقیقا همین جوری من رو رله واروم کرد

داستان تمی کلیشه ای وتخیلی داره دیگه خودتون درجریانید ...قراره موقع درگیری مثل همیشه... شمشیرزن ها تو هوا پرواز کنن هزار بار تا پای مرگ ونابودی پیش برن وهمیشه ام یه راه نجاتی پیدا بشه .ادمهای خوب عمدتا پیروز وبدان مقلوب وشکست خورده ..بحث سر قدرت وبه قدرت رسیدن خیر وشره ..جوری که گاهی وقتها دقیقا یاد ملکه کی ومشکلاتش تو قصر میوفتادم ..

بازیگران سریال

سریالهای تاریخی ..معمولا شخصیت های زیادی دارن که این سریال هم مستثنی نیست .برجسته ترین این شخصیت ها

وی یانگ ..خواهر ناتنیش چنگ له ..توباجون وعموش توبایو بود

البته درکنار اینها خیل عظیمی از شخصیت های فرعی از امپراطور گرفته تا فک وفامیل نخست وزیر وخدم وحشم هستن که شاید همین تعدد شخصیت ها وداستان سرایی برای هرکدوم از شخصیت ها ..یکی ازنقطه های پرقوت سریاله که ببینده رو با خودش همراه میکنه

وی یانگ رو قبلا در سریال مای سان شاین دیده بودم ..اونجا میگفتم عینهو عروسک ملوسه .اینجا هم چیزی کم نذاشته با اون شیطنت واشک ولبخندهاش دل ما و تو با جون رو با هم برد ..درکل خیلی خوب نقش دختری با هوش ووفادار وعاشق پیشه رو بازی کرد

باید بگم درکنار تو با جون شیمی عالی ای داشتن .برام جالب بود که به خاظر شخصیت نیمه شوخ جون... چه شوخی های بانمکی با همدیگه میکردن .قسمت های عاشقانه اش صرفا عاشقانه ی نبود وگاهی خیلی هم فان بود

خواهر ناتنی وی یانگ ..چنگ له ..دختری که از کوچیکی لای پرقو بزرگ شده وزیر سایه ی مادرش رسما هرغلطی خواسته کرده ..اما با حضور وی یانگ همه چی بهم میریزه ..وداستان وقتی جالب تر میشه که چنگ له هم عشق یک طرفه ای به جون داره

ودراخر عموی جون ..تو با یو ..مردی باهوش بی احساس وبی رحم اما جالب بود برام که نویسنده از این مرد ووی یانگ... یه داستان عاشقانه ساخت که بتونه تو قسمت های اخر سریال ازش استفاده ی مفیدی کنه

جالب بود برام که این بازیگر رو قبلا در سریال تایوانی کنسرت پاییزی دیده بودم ..درسته که زبونشون یکیه اما دیدنش اینجا خالی از لطف نبود مخصوصا که بازیش صد وهشتاد درجه با اون سریال متفاوت بود

داستان شخصیت پردازی خوبی داشت ..روندش ریتمیک ومرتب بود.. استپ به استپ شخصیت ها رو وارد وخارج داستان میکرد

برای هرکدوم برنامه ای جدا داشت وسر صبر به همه ی شخصیت ها پرداخت اگرچه گاهی حوادث گیج کننده ای داره وبعضی از اشخاص رو نمیشناسید اما نگران نباشید قطعا تک به تک با هرکدوم اشنا میشید ..علاقه ها ..خواسته ها ونوع زندگیشون رو میشناسید وخو میگیرید .

وهمین دلیل باعث میشه که شخصیت ها از سیاه یا سفید مطلق... به خاکستری تمایل داشته باشن از منفورترین شخصیت ها تا شخصیت های اصلی همه تاریخچه ی موجهی پیش بیننده دارن که با اونها ارتباط بگیره .

برای این بخش به کار نویسنده ی نمره ی خوبی میدم ..چون واقعا شخصیت پردازی برای این هجم از بازیگر کار بسیار دشواریه

درکنار اینها فضا سازی عالی محیط وقصر ..طراحی بی نظیر لباسهای چینی .تاج ها وارایش ها وگریم های بسیار چشم نواز ودرانتهای موسیقی ملایم وشیرینش که قسمت های عاشقانه رو پررنگ تر میکرد از دیگر نکات مثبت کار هستن

بریم سر سکانس های برتر که مورد علاقه ی خودمه (خطر اسپویل )

اواسط داستان جون مجبور میشه به خاطر پاپوشی که برای وی یانگ دوختن با وی یانگ دشمن شه ودرنهایت با چنگ له ازدواج کنه

وی یانگ وچنگ له بحثشون میشه وتو با جون سر میرسه .. وی یانگ و بیننده توقع طرفداری از جون دارن اما دقیقا تو همین لحظه ...جون لبخندشو ارزونی چنگ له میکنه ودستور پنجاه ضربه شلاق به وی یانگ میده ..درد وی یانگ وجون تو این قسمت ها خیلی قشنگ نشون داده شد ..

جون به قدری با فشار.. دستش رو مشت میکنه که سرناخن هاش زخمی میشه ..اکت جون عالییییییییی بود ..

به چنگ له لبخند میزد ..گونه اش رو نوازش میکرد ..اما درکنارش دستش رو مشت میکرد وحرص میخورد .

وسکانس دوم شبی که خدمه ی وی یانگ کشته میشه ...جون نمیتونه پیش وی یانگ بره اما تمام شب از راه دور براش سنتور میزنه تا دل وی یانگ اروم بگیره ..

چطور چینی ها همچین ایده های لطیفی به ذهنشون میرسه ..

شاید به خاطر همین ایده هاش بود که به نظر من نیمه ی سریال از ابتدا وانتهای سریال جذاب تر وقشنگ تر بود .

تا اینجا همه نکته مثبت بود ..اما نکات منفی همونطور که اشاره کردم ..

تخیلی بودن جنگ اوری ها ..نجات صد باره ی وی یانگ از مشکلات ومرگ ومیرها بود... گاهی هم نویسنده تصادفات عجیبی ساخته بود که عملا تخیلی بود ..

یه موردی روم به دیفال ..عذر تقصیر پنجاه قسمت دیدم سرجمع با کلی ارفاق یه دونه کیس داشت ..ننگ به نیرنگ تونویسنده ..موندم چه جوری من رو تا ته داستان با یه دونه ماچ بردی خخخخ

وپایان سریال که با وجود تمام نکته های مثبت سریال یکم سردم کردم ..

بریم یکم راجع به پایان سریال صحبت کنیم ..

سریال پنجاه وچهار قسمت چهل دقیقه هست که یک نفس از زندگی وی یانگ ومشکلات وعاشقانه هاش میگه .تو این بین جون بی رقیب همیشه ودرهمه جا حضور داره .اما در انتها متاسفانه نویسنده دست دیگه ای میچیه که به ذائقه ی من یه نفر خوش نیومد

هرچند روند انتهای سریال خیلی خوب بود ... همینکه مرحله به مرحله داستا ن رو جمع کرد وادم های پلید رو به نتایج اعمالشون رسوند وبه عشق جون ووی یانگ پایان مناسبی داد من رو قانع کرد ..

اما مرگ جون واقعا دلخورم کرد .ترجیح میدادم زندگی خوب وخوش رو از این دو نفر ببینم ..مخصوصا که پنجاه قسمت پرفراز ونشیب به خدعه وکینه وتقلا برای مرگ ومیر پرداخت وتوقع همچین پایان تلخی نداشتم ..

یعنی خود نویسنده متوجه نشد که با اینکارش خستگی رو تن بیننده باقی گذاشته ..؟

****

بریم سر نمره ام به سریال :

یه موردی درمورد نمره دادن هام بگم ..اگرچه ابتدای یک نوشته وانتهای اون نوشته وسریال خیلی مهمن وعامل جذب ببینده به شمار میرن اما من صد درصد نمره ام رو بر حسب روند داستان میدم ..ابتدای داستان وانتها تنها نیم ساعت از کل سریال رو در بر میگیره پس بی انصافیه به خاطر یه پایان یا ابتدای ضعیف بخوام به کل داستان نمره ی کمی بدم ..درواقع من اکثرا نیم نمره برای پایان ونیم نمره برای ابتدا وباقی نمره رو برای روند سریال میذارم ..

واقعیت اینه که با وجود سیر سینوسی وفراز ونشیب داستان حس وهیجان خوبی داشت واز دیدنش کاملا لذت بردم ..با اینکه سریال پرازفریبکاریه ..اما هربار برام جالب بود که وی یانگ اینبار میخواد چه جوری از زیر بار این مشکل در بره وجون خودش رو نجات بده ..وعاشقانه اش با جون قراره به کجا بکشه

ودراخر بازی بی نظیر جون ..چقدر این مرد باوقار وسنگین بود ..چقدر لبخند های خوبی داشت ..عاشقانه ی قشنگی داشت ..حتی اگه ی یه درصد هم علاقه ای به شروع ندارید ..به نظر من به خاطر این بازیگر هم که شده حتما شروعش کنید ..

به هرحال به سریال نمره ی 8.8 رو میدم و با اینکه میدونم اخرش شما هم مثل من ناراحت میشید اما حتما پیشنهادش میکنم ..ماها که درد عاشقان ماه رو پشت سر گذاشتیم ..با این یه دونه سریال چیزیمون نمیشه ..

وبالاخره ممنون از تیم ترجمه ی سایت سون دی ال که فرصت دیدن این سریال زیبا رو برامون مهیا کرده بود ..

ممنون اعظم جان

وای این سریال چه پوسترها وعکس هایی داشت دلم ضعف رفت خیلی قشنگ بودن به خودم بود همه رو میذاشتم