.

اتشنشان عریان

سالها پیش دو تا بچه دبیرستانی وارد یه خونه میشن تا نقاشی هاش رو بدزدن ..اما بدبختی خونواده برمیگردن ودختر اونها به نام جین اه که به دنبال پسرهاست علامت زخم روی کمر یکی از پسرها به نام چول سو رو میبینه ..داستان تیکه تیکه روایت میکنه که تو اون شب یا شاید هم شب دیگه ای خونه به اتش کشیده شدهوجین اه مخفی شده ویه نفرمثل همون پسرهای دبیرستانی با اونیفرم مدرسه با یه چاقوی خون الود به دنبالشه .. وپدر ومادر دختر رو به قتل رسونده

حالا که جین اه بزرگ شده ..با کلی بدبختی وهیپنوتیزم ..یاد این زخم افتاده ودر به در به دنبال اون پسر میگرده که حالا برای خودش مردی شده ..به هوای نقاشی ومدلیلنگ بودن دنبال مردی میگرده که همین زخم رو روی کمرش داشته باشه .

که چول سو.. اتشنشان زبروزرنگ اما بی اعصاب به پستش می خوره که از قضا تو همون دزدی شرکت داشته .جین اه در ابتدا شک میکنه ...مخصوصا که دوست پلیسی که مسئول پرونده ی قتل پدر ومادرش بوده ازش میخواد تا از صرافت این جریان دست برداره تا خود کاراگاه بتونه مرد رو دستگیر کنه ..

اما دختر میخواد هرجوری شده دست اتش نشان ما رو که با نام مستعار دوست مجرمش خودش رو به دختر معرفی کرده ... رو کنه اما وقتی با کلی شک وبد گمانی با این اقا مراوده میکنه ..کم کم پی میبره همچین مرد مسئول ومتعهدی که دلش رو برده نمیتونه قاتل پدر ومادرش باشه ..

روند داستان

مرد داستان رو همه میشناسن ..وحداقل یه سریالش رو به یاد دارن ..مخصوصا بازی عالیش به عنوان دادستان تو سریال شکارچی شهر ..

بازیش اینجا خیلی خوبه هم نقش یه اتش نشان کله خر ورو اعصاب روبازی میکنه ..که اصلا طاقت حرف زور رو نداره ..حوصله هم نداره هم نقش یه مرد متعهد ومسئولیت پذیر ....یه جاش با یه نفر دهن به دهن میشه کلی دیوونه بازی درمیاره ..

با اینکه تقریبا یه مینی سریال کوتاه چهار قسمتی بود اما بعد از تموم شدنش خیلی راضی بودم ..مخصوصا از قسمت اخرش ..خوبیش این بود که روندش طولانی نبود ..عاشقانه ی جمع وجور اما خیلی خوبی هم داشت ..

دقیقا یک ربع پایانی قسمت چهارم بود که پسره بعد از کلی کتک کاری همون جوری که خون از سروروش سرازیر بود به سراغ دختره که پشت میله های چوبی اسیر اتیش شده میاد ..و با تمام قوا به میله ها میکوبه تا جین اه رو نجات بده

یعنی اینقدر این صحنه اش قشنگ بود که به جرات میتونم بگم تمام سریال یک طرف این صحنه اش یک طرف ..اینقدربازیگر قشنگ بازی کرده بود که مدام به خودم میگفتم وای چقدر قشنگه این سریال ..

استیصال وتلاش ونگرانیش کاملا قابل لمس بود ..مرحبا به این اقا پسر بازیگر ..

مخصوصا با یاد اوری بلایی که سر اتش نشان های ساختمان پلاسکو اومده بود ..درد سریال صد چندان شد ..خدا روشکر که پایانش خوش بود ..

به شدت از بازی ها ..روندش راضی بودم ..حرف انچنانی برای گفتن نداشت ..اما خوبیش این بود که تو این چهارقسمت بارها به خاطر معمای داستان گیج شدم وحدس های مختلف زدم ..یعنی تا خود نویسنده نخواست من متوجه اصل داستان نشدم ..

به نظرم اونقدر ایده اش خوب بود که حتی گنجایش ده قسمتی شدن رو هم داشت ..نه به سریالهایی مثل افسانه ی دریای ابی ..که پنج شیش قسمت اخر بی خود بود ..نه به این سریال ..

چند تا سوپرایز خوب داشت ..عاشقانه ی خوبی هم داشت ..بازیگرها وفضا سازی خوب ..اهنگسازیش هم تو اوج داستان فوق العاده سنگین وخوش اهنگ بود ..

بهش نمره ی 8.2 رو میدم ..اگه از سریالهای درحال پخش خسته شدید ..حتما این سریال رو تماشا کنید ...