گل پسر همسایه:(در دسته ی عالی )

خلاصه

اول بار اسم این سریال من رو کنجکاو کرد! داستان گو دومی دختری ویراستار(با بازی پارک شین هه)که بخاطر اتفاق تلخی که در دبیرستان براش افتاده بسیار افسرده و منزوی شده و از خونه بیرون نمیاد.شغلش رو با کامپیوتر و اینترنت انجام میده و فقط برای خریدهای ضروریش از خونه بیرون میره و تنها راه ارتباطیش با بیرون از طریق پنجره اتاقش و البته دوربینش هست که پسر همسایه رو دید میزنه ویه جورایی یه عشق یطرفه بهش داره

اما یه روز که دوست پسره اونجاست متوجه این کار دختره میشه و برای دعوا میاد درخونش. در روند داستان این پسر که اسمش انریکه و کارش ساخت بازی های رایانه ای هست و تو کارش آدم معروفیه و برعکس این دختر افسرده؛ بسیار آدم پرشور و هیجان و خوش مشربی هست تصمیم میگیره تا قبل از برگشتنش به اسپانیا این دختر رو با دنیای بیرون آشتی بده.

زوند سریال

فضای این سریال برعکس خیلی از سریال های دیگه کره ای لوکیشن های شیک یا جلوه های تصویری خیلی زیبا نداره و بازیگرای زن و مرد سریال هم زیاد بهم ورنمی رن(البته به نظرمن عاشقانش به اندازه بود.) و شاید دلیل این که خیلی ها این سریال رو دوست ندارن همینه. اما تضاد شخصیتی این دو بازیگر اصلی بسیار قشنگه؛

البته سریال شخصیت های بامزه زیادی داره. از شخصیت انریکه خیلی خوشم میاد یه معصومیت خاصی داره مثل بچه ها میمونه با چیزاهای کوچیک خیلی شاد میشه ولی در عین حال تو برخوردها و گفتارش آدم بالغیه و خیلی مسئول و بافکره.پارک شین هه هم خیلی عالی از عهده نقش براومده بود خیلی باور پذیر بود.

البته بقیه شخصیت هارو هم دوست داشتم مثلا اوه جین راک که عاشق گودمی بود یه عاشق مخفی کاری نمیکرد که مبادا آرامش اون رو بهم بزنه و فقط هر روز نقاشی های زیباش رو رو پاکت شیراون میچسبوند و به همین توجه از راه دور قانع بود طفلکی.

یا اون خانم مدیر کوچو لو جیغ جیغوکه از کم خوابی همیشه زیر چشاش کبود بود. و یا اون دختره مدیر فشنه که همش سعی میکرد خودش رو به مردای پولدار بچسبونه.و...

سکانس های برتر:

واقعا زیادن مثل اون صحنه ای که انریکه تصادف میکنه و گودومی همون لحظه تو نمایشگاه نقاشی انگشتش رو با کاغذ میبره انگار که به دلش افتاده یه اتفاق بد داره رخ میده و انریکه وقتی که روی زمین افتاده گودومی رو بالای سرش میبینه که داره گریه میکنه درحالی که گودومی واقعا اونجا نیست و به خودش میگه فکرکنم عاشق شدم...

یا اون صحنه ای که اون دختره نارفیق گودومی اون رو به مهمونی دعوت کرده ولی درواقع میخواد اون رو باخاطرات تلخ گذشته اذیت کنه انریکه که تو فرودگاه داره برمیگرده اسپانیا بعداز اینکه از نقشه اون دختربده مطلع میشه سفرش رو کنسل میکنه و میره سراغ گودومی از اونطرف گودومی تو اون مجلس با دیدن معلم سابقش و یادآوری گذشته حالش بد میشه و درحال غش کردن انریکه رو میبینه که باچهره نگران اون رو درآغوش گرفته. درحالی که انریکه اون لحظه تو مسیره وهنوز نرسیده...

یا اون موقع که بعداز سوءقصد به انریکه؛گودومی برای این که روحیش رو عوض کنه اون رو میبره خونه براش غذا درست میکنه و بعداز جمله های قشنگی که بهش میگه. میگه که چقدر حرفات تو زندگیم اثر داشته و تصمیم گرفتم با مردم ارتباط برقرار کنم.اما شب دوراز چشم انریکه با املاکی درباره اسباب کشی و رفتن از این محله حرف میزنه انریکه صحبت های اونهارو میشنوه خیلی ناراحت میشه باگودومی دعوا میکنه بهش میگه دروغگو تو اصلا عوض نشدی وقتی تصادف کردم فکر کردم تواونجایی بعداز این مدت فکر میکردم توهم عاشق منی ولی انگار نه! از این به بعد منم میرم تو خونم و در رو روهمه میبندم.

گودومی میگه فکرمیکردم بعداز این همه وقت قلبم نشکستنی شده ولی قلبم دوباره شکست وقتی گفتی داری برمیگردی چون دوست داشتم.خیلی دوست داشتم! تو باید دوباره همون آدم شاد بشی منم قول میدم در رو باز کنم و برم بیرون(این جمله هارو هردو با اشک میگن)و بعد صحنه k**s اتفاق میفته با اشک جاری بر روی گونه های هردو فضای خیلی رمانتیکی هست...

وای خدا چقدر تپل بوده اینجا ..تازه یادم اومد تو سریال بازی کرده ب