نقد وبررسی سریال کره ای روزگار شاهزاده ی 1 از princess hours 1

نقد سریال روزگار شاهزاده 1(princess hours 1)2006

شخصیت ها:

شین چی کیونگ:دختری 18 ساله و هنرستانی.خوش اخلاق و مهربون.

لی شین:پسری 18 ساله و هنرستانی.سرد و خشک و بی تفاوت.

لی یول:پسری 18 ساله و هنرستانی.احساساتی و آروم.

مین هیورین:دختری 18 ساله و هنرستانی.بالرین معروف مدرسه.

داستان سریال:

این سریال خاندان سلطنتی کره جنوبی رو در عصر مدرن نشون میده که با اینکه تو جامعه بیشتر حالت تشریفاتی دارن ولی هنوزم از قدرت هایی برخوردار هستن.

با 18 ساله شدن لی شین که ولیعهد خاندان سلطنتیه خانواده دستور به ازدواج اون با دختری که پدربزرگش سالها قبل تعیین کرده میده اما در کمال تعجب متوجه میشن که این دختر از خانواده اشرافی نیست و معمولیه!

این دختر شین چی کیونگه که هم مدرسه ای لی شین هم هست و به خاطر برخوردهای بدی که قبلا تو مدرسه باهم داشتن اصلا از هم خوششون نمیاد.مخالفت هایی از طرف هردو انجام میشه چون چی کیونگ نمیخواد با رفتن به قصر آزادیش رو از دست بده و لی شین هم هیورین رو دوست داره و میخواد با اون ازدواج کنه اما این مخالفت ها کارساز نیست و در نهایت مجبور به این ازدواج اجباری میشن و چی کیونگ وارد قصر سلطنتی میشه که کلی محدودیت داره.از سوی دیگه لی یول پسرعموی لی شین و مادرش پس از سالها میخوان به کره برگردن.در ظاهر نیت خاصی پشت این قضیه نیست ولی مادر یول که که ملکه سابق هم هست تصمیم داره با نقشه هایی که داره پسرش که ولیعهد سابق هست رو به جایگاهش برگردونه اما یول با برگشتن به قصر و هم کلاسی شدن با چی کیونگ تو مدرسه با اون دوست میشه و این دوستی کم کم به عشقی یک طرفه تبدیل میشه.باید دید چه اتفاقاتی انتظار این 4 نفر رو میکشه و روابط عشقیشون به کجا ختم میشه...

نقد سریال:

اگه بخوام معنی این سریال رو واسه خودم تو یک کلمه خلاصه کنم میشه:《اولین》

اولین سریال کره ای مدرنی که دیدم(روزگار شاهزاده)،اولین زوجی که بعد از سریال در واقعیت شیپ کردم(چی کیونگ و شین)،اولین سندروم نقش دومم(یول)،اولین ost که خوشم اومد(perhaps love).به جرئت میتونم بگم خاطره برانگیز ترین سریال واسه من روزگار شاهزاده ست و واسم خیلی عزیزه.

جدا از سلیقه و تعصبات شخصی میشه گفت با اینکه سریال قدیمی هست اما واقعا خوش ساخته.خیلی از کی درامر های جدید چندان خوب با سریال های قدیمی زیر 2010 ارتباط برقرار نمیکنن اما به نظرم این سریال هنوزم میتونه به واسطه داستان عشقی قشنگش خیلی از بیننده ها رو به خودش علاقه مند کنه.نویسنده خیلی خوب ایده پردازی کرده و خلاقیت های جالبی به خرج داده و درنهایت داستان جذابی نوشته.البته داستان سریال تقریبا تک بعدیه و فقط ژانر رمانتیکش پررنگه اما عاشقانه ش فراز و نشیب زیادی داره و همین باعث میشه بیننده ازش خسته نشه و با علاقه به تماشای 3 خط عشقی داستان بشینه.علاوه بر اون داستان بار کمدی هم داره که میتونه گاهی بیننده رو به خنده بندازه مثل رفتار دوستای خل و چل لی شین و چی کیونگ و خانواده ش که از این ازدواج ذوق مرگ بودن یا رفتارهاش تو قصر که باعث سنت شکنی هایی میشد!هرچند طنز داستان تو نیمه اول سریال بیشتره و با رو به پایان رفتنش کم تر میشه.

از نظر من بزرگترین نقطه قوت سریال رد شدن سریع از کلیشه ها بود.با دیدن قسمت های اول میشه متوجه موضوعات تکراری مثل کل کل دختر و پسر داستان باهم،حاضر جوابی های دختره و غد و مغرور بودن پسره،ازدواج اجباری و بدجنس بازیای پسره واسه انتقام از دختره شد که هممون بارها تو رمان ها خوندیم و تو سریال ها دیدیم ولی خوشبختانه این روند فقط تا 3-4 قسمت ادامه داره و بعد از اون داستان های عاشقانه خیلی خیلی قشنگ 4 شخصیت سریال همراه با اتفاقات فرعی دیگه ای شروع میشه.

لی شین خیلی زود متوجه میشه که چی کیونگ هم مثل خودش یه قربانیه و این ازدواج رو نمیخواسته!فهمیدن همین موضوع میزان زیادی از بدجنسی هاش رو کم میکنه و کم کم به این دختر تنها و ناآشنا به محیط قصر توجه میکنه و با همین توجه کردن هاش باطن زیبای چی کیونگ رو میبینه و کم کم عاشقش میشه.هرچقدر بیشتر عاشق چی کیونگ میشه هیورین رو بیشتر فراموش میکنه و بالاخره میفهمه عشق واقعیش کیه.

چی کیونگ خیلی زودتر از لی شین عاشقش شد ولی چون در ظاهر شین بهش توجه نمیکرد مدت ها به خاطر این علاقه ای که فکر میکرد یک طرفه ست عذاب کشید اما نهایتا به خاطر دلسوزی و مهربونی و پاکی ذاتیش قلب شین رو آروم آروم به دست آورد.

لی یول پسر آروم و احساساتی بود که 18 سال تو تنهایی خودش زندگی میکرد و زندگیش هیچ رنگ و بو و احساسی نداشت و خودش رو تو دنیای خودش حبس کرده بود.وقتی با چی کیونگ آشنا شد به خاطر تنهاییش فقط میخواست باهاش دوست باشه و هیچ نیت خاصی پشت این رابطه نداشت!اما چی کیونگ با ورود به زندگی یول انقدر به زندگیش حس و طراوت و شادابی داد که یول خیلی زود عاشق و شیفته ش شد.حتی به خاطر موندگار شدن این حس آرامش ناب تو زندگیش یعنی نگه داشتنچی کیونگ پیش خودش بارها حاضر شد همه نقشه های مادرش برای پس گرفتن عنوان ولیعهدی و قدرتمند شدنش رو نادیده بگیره و قید همه چیز رو بزنه.درواقع یول هیچوقت قدرت و ولیعهدی رو نمیخواست،آرامش میخواست!

من خیلی عشق هیورین به شین رو دوست نداشتم.علاقه ش به شین واقعی بود ولی وقتی فهمید شین داره عاشق زنش میشه و اون رو پس میزنه خیلی ناجوانمردانه و به خاطر خالی کردن حرصش تصمیم گرفت رابطه اون دوتا رو خراب کنه و با کارهاش شین رو خیلی تو دردسر انداخت.این کارها از یه عاشق واقعی بعیده.

داستان یه نکته دیگه هم داشت که من شخصا از این نکته خیلی خوشم میاد.با اینکه تکراریه ولی به نظرم هنوزم میتونه سریال رو جذاب کنه.

هر پدر و مادری حاضره هر سختی رو به جون بخره ولی یه خار به پای بچه ش نره.حالا وای به روزی که اون پدر یا مادر گناهی بکنه!سخت ترین تاوان این گناه واسه اون پدر یا مادر چیه؟اینکه بچه ش دقیقا عذابی که اون به شخص دیگه ای در گذشته داده رو متحمل بشه.

مادر یول و پدر شین در گذشته عاشق هم میشن اما مادر یول واسه ازدواج با عموی شین انتخاب میشه.پدر شین که عمیقا عاشقشه میگه که اون میتونه به خاطرش همه چیز رو رها کنه تا باهم باشن ولی مادر یول به خاطر حرصش به تاج و تخت و عنوان ملکه دست رد به سینه این عشق میزنه.خیلی بد دل پدر شین رو میشکنه و بدون هیچ علاقه ای با پدر یول و به خاطر تاج و تخت ازدواج میکنه ولی گناه بزرگترش اینه که حالا که میخوان برگردن به یول میگه که به خاطر اینکه آرزوی پدرت ولیعهد شدن تو بود میخوام انتقام بگیرم و مقام رو پس بگیرم در صورتی که این خودشه که هنوزم حرص مقام ملکه رو داره و آرزوی پدر یول فقط بهانه بود و یول رو فریب داد.

به قول خودمون دنیا چرخ گردونه!عذابی که این آدم قبلا به پدر شین داده بود دقیقا به سر پسر خودش اومد و یول در تمام مدت زندگیش تو قصر به خاطر عشق ممنوعه ش به چی کیونگ عذاب کشید.سکانسی که یول حقیقت رو میفهمه و تمام این حرف ها رو به مادرش میگه یکی از قشنگ ترین سکانس های سریاله.

در کل به نظر من یکی از جذاب ترین سریال های قدیمیه و من خیلی دوستش دارم.

توصیه به دیدن:

توصیه میشه.

نکات منفی:

مورد خاصی نبود.

بازی بازیگران:

عالی.با اینکه همشون تازه کار بودن ولی خیلی خوب بازی کردن.از بازی بازیگر نقش یول از همه بیشتر راضی بودم.

پ.ن:تو این سریال بین شین و یول که رقیبای عشقی بودن من طرفدار یول بودم و هستم و خواهم بود!!اون موقع که اولین بار سریال رو دیدم کلی نذر و نیاز کرده بودم که به چی کیونگ برسه و هنوزم معتقدم که باید می رسید!هنوزم وقتی سکانس هایی که این بچه با تمام احساسش به چی کیونگ نگاه میکنه رو میبینم از ته دل دلم واسش میسوزه.هنوزم وقتی سکانس های گریه ش رو میبینم میخوام از ناراحتی سرم رو بکوبونم تو دیوار!از بس که این بچه از ته دل و غم انگیز گریه میکنه!!کلا بازیش تو این سریال با روان من بازی میکنه!

سکانس مورد علاقه م:

بوسه شین و چی کیونگ بین مردم.

آهنگ متن(ost):

فوق العاده!آهنگ perhaps love شدیدا توصیه میشه.3 ساله که زنگ گوشیمه.یه آهنگ متن بی کلام هم هست که اونم بی نهایت قشنگه.

پایان سریال:

خیلی خوب و رضایت بخش.

آخرین نطرات

هدایت به بالای صفحه

اسلاید شو