The Fugitive : PLAN B / 2010

سریالی خوش ساخت و درخشان، با سناریو و کارگردانی و بازیهای بینظیر که برخلاف چند سریال قبلی که خلاصه کرده ام با خیال راحت و اطمینان کامل به همه پیشنهاد میکنم؛ نه تنها از یکبار تماشاش پشیمون نخواهید شد بلکه بیشتر از نصفتون به طور قطع این سریال هیجان انگیز و شاد و زیبا رو در همون بدو امر حتی، بیشتر از یکبار تماشا خواهید کرد.مطمئن باشید...
و اما داستان:
قسمت اول با یک صحنه اکشن همه چی تموم شروع میشه؛ مرد جوونی که در ابتدا نمیشناسیم ولی بعدا میفهمیم کارآگاه بین المللی و البته زیرزمینی معروفی به اسم جی ووئه برای انجام سفارش یکی از موکلینش که زن جوونیه طی یک درگیری سنگین با مافیای قاچاق عتیقه جات، خنجری رو جلوی چشمهای صاحبش میدزده، به موکلش تحویل میده و و به شکل معجزه آسایی از مهلکه جون بدر میبره.این صحنه بسیار جدی و درخشانه و ناخودآگاه باعث میشه بیننده جی وو رو خیلی دست بالا بگیره ولی طی حدود 20دقیقه بعد شخصیت کاملا متضاد و حتی میتونم بگم حال بهم زنی از این آقا به شما معرفی میشه!

با اینهمه نمیشه انکار کرد که این آقا کارش خیلی خوبه و حل شدن هر پرونده ای که بهش ارجاع میشه ردخور نداره.یه پا شرلوک هلمزه برای خودش و چندتا کارمند خیلی کاربلد هم داره...البته که کارش هیچ جنبه حقیقی و حقوقی نداره.این آدم به دلالیل متعدد تحت تعقیب پلیسه؛ اولین دلیل اینکه شغل کارآگاهی خصوصی در کره غیرقانونیه.بنابراین دسترسی به جی وو به سختی و فقط با واسطه و سفارش ممکنه تقریبا هیچ راه مستقیمی برای تماس باهاش وجود نداره.مثلا روی کارت ویزیت درخشانش بجای اسم و ادرس فقط یه مشت شماره هست.متاسفم که ناامیدتون میکنم.شماره تلفن نیست.ساده شدین؟! روی کارت کاآگاهان خصوصی شرق آسیا!!! فقط شماره حسابشون هست! پولو میریزین به حساب اونا خودشون میان سراغتون...بعله!
خلاصه که جی وو سرش به حل کردن پرونده هاش و پول درآوردن و خیانت به همکاران بین المللیش برای درآوردن پول بیشتر و بسط و گسترش دادن روابط اجتماعیش با اجتماعات خانمها گرمه که یه روز زن بسیااار زیبایی به نام جینی میاد به دفترش با یک سفارش کار و یک رقم پیشنهادی سرسام آور.
جی وو، جینی رو که میبینه و رقم رو که میشنوه دست و دلش میلرزه و قبول میکنه ملکیدک نامی رو که جینی مدتیه دنبالشه پیدا کنه.
جینی امیدی به جی وو نداره؛ راستش اینه که اصلا به دلیل دیگه ای داره جی وو رو درگیر این پرونده میکنه، جی وو اما، در کمال ناباوری ظرف مدت کمتر از 24ساعت سرنخ بسیار دقیقی از ملکیدک پیدا میکنه و همراه جینی سوار بر کشتی راهی ژاپن میشه برای گرفتن سرنخ...
جینی در کشتی ناپدید میشه.جی وو که طی یک روز گذشته ماجراهای عجییی رو از سر گذرونده اونم دقیقا از وقتی که شروع کرده به گشتن دنبال ملکیدک، بدجوری نگران جینی میشه به قدری که میترسه اونو دزدیده یا حتی کشته باشن! درخواست شرایط اضطراری میده برای پیدا کردن جینی و وقتی مشخص میشه اصلا چینین زنی سوار کشتی نشده پلیس خود جی وو رو دستگیر میکنه و تازه حالا سوابق جرایم بین المللی جی وو رو میشه و شعبه پلیس بین الملل کره نیرو اعزام میکنه برای دستگیری مجرم سابقه داری که خیلی وقته دنبالشه.

کارآگاه دوسو آروم و قرار نداره تا برسه ژاپن و دستبند بزنه به دستهای جی وو نابکار و بندازدش زندان و و بالاخره از زیربار خفت سالها تعقیب شکست خورده این آدم بیرون بیاد و این لکه ننگو از روی پرونده اش پاک کنه تا شاید نهایتا به ترفیعی که حقشه برسه و زندگیش کمی تغییر کنه...ولی داستان جی وو و دوسو قرار نیست به این راحتی ها سرانجام بگیره!از طرفی دایره جنگ این دو نفر با ورود تصادفیشون به حوزه قدرت و ثروت و سیاست، قراره به شکل غیرقابل کنترلی وسیع بشه!!
جی وو، دوستانش و دشمنانش، دوسو و همکاران چند دسته و چند رنگش،جینی و وابستگانش، شبح مبهمی از یک قدرت پشت پرده و یارانش...جمع عجیب و غریبی حول محور رازی به نام ملکیدک کم کم گرد هم جمع میشن و داستان پرمعما و پیچیده و بسیار هیجان انگیزی رو رقم میزنن...
نمیدونم سریال چونو رو دیدین یا نه؛ Plan B کار مشترک بعدی نویسنده و کارگردان چونوئه و چه کاریه!!!!
کسانی که چونو رو دیده ان میدونن که چه اکشن بینظیری داشت ولی Plan B بی شک یک سر و گردن از اون سریال بالاتر بود.حالا بیشتر شدن تجربه بود یا امکانات ناشی از نامحدود بودن توان داستان پردازی در قرن حاضر، نمیدونم ولی هرچی که بود نتیجه اش واقعا چشمگیر و لذتبخش بود.
اrain در نقش جی وو فوق العاده ظاهر شده بود.نمیدونم دیگه کی میتونن برای این بازیگر واقعا توانا نقشی به این زیبایی و تمام و کمالی بنویسن.یک نقش کاملا منعطف چه در باطن و چه در ظاهر، بارها و بارها شما رو شگفت زده میکنه و غرق در لذت تماشای شخصیت دوست داشتنی ای که خلق کرده پابه پاش تا پایان داستان همراه میشید.

لی نا یانگ در نقش جینی خیلی خوب بود.اولین کاری بود که ازش میدیدم و کاملا راضی بودم.زنی قوی و درعین حال وحشتزده،کسی که حتی قادر نیست به تنها عشق زندگیش اعتماد کنه در عین حال که عاشقانه درصدد مراقبت از اونه.از بازیش لذت خواهید برد.
لی جانگ جین در نقش کارآگاه دوسو؛ همون برادر دیوانه توی سریال k2 اگر دیده باشید...همین الان تمام تصوراتی که راجع بهش دارید بریزید دور، در این سریال فوق العاده عالی بود.
و نهایتا دنیل هنی در نقش کای؛ به این کاراکتر که فکر میکنم به نظرم مناسبتر میاد که اصلا توصیفش نکنم.باید ببینیدش.فقط میگم خاصه.خیلی خاص...
از سناریو به شدت راضی ام.به نظرم به سختی میشد بهتر از این نوشتش.سرعت اتفاقها بسیار بالاست.خیلی بیشتر از یک نقطه اوج و یک نقطه عطف در این سناریو هست و به جرات میگم هرجا یکم سرعت اتفاقها پایینتر میاد نفس راحتی میکشید.
در معرفی ژانر کار کمی مردد هستم.اکشن، جنایی، معمایی، پلیسی، کمدی، عاشقانه، سیاسی...همه بهش میخوره در عین حال که هریکیش به تنهایی از توصیف کلیت کاملش عاجزه.
دیالوگهای کار عالی ان،سیر تکاملی شخصیتها عالی تر.چه کسی که در شروع قابل اعتماد و دوست داشتنیه و چه کسی که نفرت انگیز و حتی تهوع آوره در طول داستان، به آرومی و با منطقی قوی به شما میفهمونه پیش داوری اشتباهی کردید!
موسیقی کار رو واقعا دوست داشتم.خیلی به سبک موسیقی چونو نزدیک بود با این تفاوت که چون بار تراژیک اونو نداشت به شدت ضرباهنگ شاد و سریعی داشت و ریتم تند سریال رو بعضا نفسگیرتر میکرد.
عاشقانه کار بی اندازه شیرین و بامزه بود.نگرانم دیگه چنین نقش شیرینی از rain نبینم.
عالی، عالی و عالی بود...مردی که در شروع داستان نمیتونه حتی یک لحظه نگاهشو کنترل کنه در پایان کاملا سرسپرده زنیه که حتی حاضره بخاطرش بمیره و این روند تغییر رو به قدری آروم و زیبا طی کرده که کاملا باورپذیره.البته که زن داستان هم درنوع خودش شاهکار بود و شایستگی این عشق رو داشت.

از عاشقانه دوسو بدلیل عدم علاقه ام به نقش مقابلش میگذرم البته که انکار نمیکنم، خوب بود...و عاشقانه کای؛ باز هم فقط میگم خاص بود.
یک سکانس رو بدون نگرانی از لو رفتن کار براتون تعریف میکنم چون واقعا بامزه اس:
سکانسی از حضور خیلی کوتاه لی دائه در این سریال که به نظرم نوعی ادای دین کل کار، به سریال چونو بود چون اساسا خیلی از بازیگرهای چونو در این سریال جز نقشهای مکمل بودن.
لی دائه و rainپشت میزی در کافی شاپ نشسته ان. لی دائه به شدت عصبانی و پریشون و غمگینه و مدعیه rain بهش وفادار نیست و در طول مدت آشنایی شون نه با یکی، نه با دوتا...کلا در حال غواصی تشریف داشته.rain در صدد انکاره ولی شاهدمثالهایی که میاره مدام کارو خرابتر میکنه چون از کسایی اسم میاره که لی دائه از وجودشون خبر نداشته!
درهرصورت rain با زرنگی عجیبی نهایتا موفق میشه این جو متشنج رو به نفع خودش برگردونه و یه حلقه بکنه دست لی دائه و به شکل چاپلوسانه ای خواستگاری کنه!! حلقه دهن لی دائه رو میبنده، ذوق کرده و خوشحاله اما این شادی واقعا حتی به 10ثانیه نمیرسه.دوتا دختر جوون با ظاهر حتی نه چندان چشمگیری وارد کافی شاپ میشن و هوش و حواس rainرو با خودشون میبرن!!!!
لی دائه بدبخت از عصبانیت رو به جنونه، به rain سیلی میزنه و حلقه رو پرت میکنه و میره...rain که انتظار چینین برخوروی رو نداره کاملا بهم میریزه و نمیدونه از نگرانی چه خاکی توی سرش بریزه.رنگ پریده و وحشت زده با تن و بدن لرزون، چهاردست و پا میفته روی زمین فقط به یک علت:نمیدونه تو این هیر و ویر حلقه کجا رفته!!!؟؟؟
یاد یکی از سکانسهاش توی ژاپن افتادم وقتی با جی نی در یک قدمی مرگ گیر کرد و اون تابلوی تمام نمای مردونگی رو به نمایش گذاشت!!!! واااااااای که این کاراکتر محححشر بود.
داستان به طرر عجیبی درگیر کننده اس.شخصیت ها، ماجراها، رازهاو معماها هیچ کدوم به سادگی قابل شناسایی نیستن.باید داستان جلو بره و لایه لایه باز بشه تا باطن هرشخص و هرچیز نمایان بشه.یادتون باشه، هیچ چیز به همون سادگی که در ابتدا تصور میکردید درکش کردید نیست، هیچ چیز...
و اما حرف آخر، با هر جنسیت و سنی که البته منظورم بالاتر از رنج تینیجریه، این سریال به شما پیشنهاد میشه.
ندیدنش صرفا محروم کردن خودتون از یک لذت کمنظیره.
تصمیم با خودتون.
موفق باشید.