نقد و بررسی سریال ماشین تحریر شیکاگو:

سلام سیلام امدم باز امدم ..ماه پیش این سریال بشدت جذاب رو دیدم ولی شرایط پیش نیومد که نقدش رو بنویسم .. تا الان که در خدمتتون هستم ...خلاصه سریال:سناریو درباره پسر جوان و مستعد همچنین نویسنده قهاری هست که با وجود سختی های متعدد مسیر نویسندگی و مبتدی بودن در کارشو پشت سر گذاشته و در حال حاضر یک نویسنده کار امد و از مشاهیر کشورش و حتی دنیا شده..یه جورایی اعتقادش بر این هست که برای موفق شدن توی کارت باید دور مادیات و ظواهر رو خط بکشی تا بتونی پله های ترقی رو طی کنی به شکلی که موهاشو از بیخ کوتاه کرده که مبادا درگیر زیبایی و ظواهر بشه و از پیشه مورد نظرش دور بشه .. ریتم یکنواخت زندگی این گل پسر ما با سفر به شهر شیکاگو و برخورد با یه عتیقه ای به نام ماشین تحریر به طور عجیبی تغییر می کنه به حدی این اتفاق زندگیشو تحت شعاع قرار میده که گاها قدرت نویسندگی و ابتکار عملش رو هم از دست میده و منجر به استیصال و درموندگی و حتی در اومدن اشکش میشه.. واز اینجا به بعد هست که فجایع غریبی توی زندگی این جوان رخ میده که شاید حتی خوابشونو هم نمی دید وبه طور کامل مسیر زندگیشو تغییر میده

نقد و بررسی سریال:

اول از هر چیزی بگم که زانر سریال رمانتیک /کلسیک/میستریس/فانتزی /هست .. وکاملا جالب توجه عشاق قضایای معما گونه هست و تماشای این سریال رو به این دوستان به شدت پیشنهاد میکنم ..خب حالا یه کم خودمونی تر شم و از اعماق وجودم سریال رو واستون نقد کنم..سریال با ریتم ملایم و نه چندان دل چسبی شروع شد به شکلی که اگر بهم معرفی نشده بود و به ایندش امیدوار نبودم مطلقا دراپش میکردم دراوایل سریال با یه خر بار سوال مواجه میشینو شاید هیچ دلیلی هم واسه ادامه نداشته باشین .. ولی با تحمل و اندکی دندون رو جگر گذاشتن .. عاشقانه ی زندگی مدرن سریال با اندکی تعلیق شروع میشه و همچنین .. اندک دلیلی واسه حل کردن و ادامه معما بهتون داده میشه در واقع تازه اونموقع هست که کنجکاوی ادم گل میکنه و هم منتظرید این دو جوون به طور رسمی به هم ابراز علاقه کنن و خان اقا نویسنده یه کم وابده وعشق دختره رو اعتراف کنه.. هم منتظرید که معمای زندگی گذشتشون حل بشه ..

اما واسه ریتم گرفتن سریال و رسیدن این مراحلی که گفتم باید 5 / 6 قسمت صبر کنین.. نکته جالب توجه سریال اینه که دقیقا اون موقعی که به عاشقانه کلسیک سریال ناامیدی و تمام انتظار و چشم امیدت به عروج عاشقانه زندگیه مدرنه ..همون موقع جذابیت روابط احساسی زوج مدرن براتون تقلیل میره و مرکز توجه شما به عاشقانه کلسیک و روابط زوج گذشته سوق پیدا میکنه یعنی دقیقا جایی که انتظار شو نداشتید همه چیز براتون جابجا میشه ودلیل ادامه دادنتون فقط عاشقانه گذشته و حل معمای گذشته میشه ..به نظر شخصی من با وجود اندک کاستی های سریال در اخر اثر خوبی از اب دراومد خیلی جا ها دهنم باز میموند و دلم میخواست به اصطلاح کله دست اندر کاران سریال رو بکنم .. ولی انقدر خوب و فکر شده عمل کرده بودن که با یه چشم روی هم گذاشتن... دیدم که ای داد بیداد قسمت 16 رسیده وسریال همچنان در پی حل معما تا اخر بیننده رو با استراتزی عالی میخکوب به صفحه و منتظر و هیجانزده نگه داشته..و انچنان از نظر روانشناسی روی ببینده تاثیر گذاشته که اخر کار به سهولت میشه همه نقصان های کارو چشم پوشی کرد و با تایید همه اونها و با اعتماد به نفس کامل اظهار کرد که ....( اره همه گاف هارو یادمه ولی چه کنم بازم دوستش داشتم و به دلم نشسته)..

به نظر من وقتی کفه ترازو خوبی های سریال غالب بر نقاط ضعف میشه و اخر سر مخاطب دلش نمی اد نقاط ضعف سریال رو پر رنگ کنه .. به نشان موفقیت اون اثر و منصوب شدنش به عنوان یک شاهکار هنری هست.. میرسیم به نقاط قوت سریال:اول از همه من عاشق زندگی کلسیک این 3 دوست با نمک شدم .. خیلی سادگی در عین حال وفاداری این 3 نفر برای من جالب بود تا جایی که تنها دلیل ادامه دادنم ریتم زندگی و این حس وطن پرستی این 3 نفر بود ..واقعا برام جالب بود که از خودگذشتن و حتی شهادت در راه هدف والا فقط توی کشور ما نبوده و به نوعی با کمی تفحس وکند و کاو تاریخ دیگر ملل هم اثاری از جان فشانی و ایثاردر اونها موج میزنه ..

از این بحث ها بگذریم من واقعا عاشق تیپ و طرز پوشش هان سه جو توی زندگی گذشتش شدم خیلی خاص و درعین حال با حال و با کلاس بود مخصوصا با اون مدل موهاش که بعدا فهمیدم کلاه گیسی بیش نبوده..حتی شخصیتش هم به شکل عجیبی دوست داشتنی و مغرور بود...از بعضی دوستام شنیدم که از استایل زندگی حاضر هان سه جو و طرز پوشش ناراضی بودن ..وحتی شنیدم که اینجور پوشش توی کره مد شده ..ولی نظر من یه کم متفاوته ..اخه با وجود مسخره بودن اون طرز پوشش ( که لیفه شلوارشو تا زیر بغلش میکشید خخخ)باز هم به طرز عجیبی از استایل مسخرش خوشم اومد به نظرم به تیپ شخصیتیش توی زندگی حالش میومد..اتفاقا جدیدا بیشتر دوست دارم سناریو سریال حرفی واسه گفتن داشته باشه و در عین سادگی محض پوشش بازیگر ها ,منو مدهوش کنه (مصداق سریال هیلر)تا اینکه زرق و برق و تیپ و ارایش بازیگر ها تنها دلیل ادامه دادنم بشه ( مصداق بارز سریال عشق مخفی من که فقط تیپ و قیافه بازیگر مرد سریال رو تبلیغ میکرد)

از بقیه نقاط قوت بگم (خطر اسپویل)نحوه پرده برداری از حقایق مدفون در گذشته بشدت حائز اهمیت بود اینکه به طرز عجیبی بیننده رو دچار چند گانگی میکنه و مدام در حال نتیجه گیری های مختلف هست که هدف مورد اصابت شلیک گلوله کی بوده و دائم در حال کلک زدن به مخاطب و وادار کردنش به ادامه دادن سریاله..موسیقی متن سریال که دیگه جای بحث نداشت واقعا متناسب و به جا ودارای ضرب اهنگ های خاطره ساز بود جوری که هنوز میرم اهنگ هاشو مثل دیونه ها گوش میدم..

پایان سریالهم معقول و جالب بود با اینکه یهتلخی ملموس درش بود ولی توی ذهنم با یه لبخند ملیح ازش یاد می کنم .. در واقع مثل عاشقان ماه با دل قلومون بازی نکردو چشمامونو بارونی نکرد..

نوبت رسید به سکانس برتر سریال:

به نظر من سکانسی که فرست زوج مذکور توی گذشته به شکل جدیدی باز گو شد و کاملا متفاوت از چیزی بود که کمی قبلش ترسیم شده بود .. واقعا جالب و تحسین بر انگیز ودور از تصور بود من که یه باریک ا... به ذکاوت نویسنده گفتمسکانس برتر زیاد داشت ولی این یکی خیلی بارز بود...

اخ اخ نوبت رسید به نقاط ضعف:اول بحث تناسخ یه چیز بحث بر انگیز و خرافاتی بین ماها هست که دارای اعنقادات قوی تر وهمچنین پیش زمینه های دینی بهتری به نسبت مردم اسیای شرق که اکثرا بودایی یا بی اعتقاد هستن داریم ... من و احتمالا همه مون باور به بازگشت دوباره یه نفر بعداز مرگش به زندگی دنیوی نداریم واین ریشه در اعتقاداتمون داره که مرگ دنیوی و به دنبالش زندگی اخروی رو قبول داریم اما من با وجود قبول نکردن طرز فکر مردم شرق اسیا باز هم به اعتقادتشون احترام میزارم و این قسمت سریال رو از اول کار به نوعی فانتزی وبعنوان قسمتی از فیلمنامه پذیرفتم وبهش گیر ندادم از نظرخودم نقطه ضعف نبود.. ولی گفتم به عنوان یک پدیده بیانش کنم و..یه توضیح دربارش بدم..از بحث تناسخ که بگذریم .. می خوام به نقاط ضعف واقعی سریال از نظر خودم اشاره کنم..

(خطر اسپویل ) یادتونه روحه اواخر سریال به منظور کم شدن انرزی و توانش هی شکاف روی بدنش ایجاد میشد و اخر ها دیگه کم رنگ و پر رنگ میشد .. یعنی من اینجا ها احساس میکردم داره به شعورم توهین میشه .. مخاطب سریال رو یه بچه کوچولو رنج سنی 7 -12سال در نظر گرفتن ... نمی دونم شاید اشتباه می کنم ولی این قسمت سریال رو نروم اسکی روی یخ رفت.. مخصوصا اونجایی که (خطر اسپویل)روحه رفت تو بدن هان سه جو تا جونشو نجات بده و فوری بعدش کم رنگ شد دلم میخواست گوش کار گردانو بپیچونمو بگم عزیزم منو چی فرض کردی..هان؟...ولی با وجود همه این کاستی ها که گفتم اخر سر کاملا راضی و مسرور بودم و همه رو نادیده گرفتمو دیدنشو به همه کی درامر ها پیشنهادش میکنم و اخر سر نمره 9 رو با تمام وجود بهش میدم .. بای بای

نقد دیگر سریال از مون شاین

نقد وبررسی سریال کره ای ماشین تحریر شیکاگو |Chicago Typewriter

***

برای اطلاع از اخرین گزارش ها وسریالهای درحال پخش وعکس ومطالب جالب درکانال نقد کره عضو شوید

کانال تلگرام