نقد سریال سقوط برای بی گناهی(falling for innocence)2015
شخصیت ها:
کانگ مین هو:پسری 35 ساله و نماینده یک کمپانی قدرتمند.بی احساس و منفعت طلب.
کیم سون جونگ:دختری 35 ساله و منشی اصلی شرکت هرمیا.ماهر در کارش و خوش رو و خوش اخلاق.
لی جون هی:پسری 35 ساله و وکیل شرکت هرمیا.دوست قدیمی سون جونگ و عاشق چندین ساله ش!
داستان سریال:
کانگ مین هو برادر زاده رئیس شرکت هرمیا هست که وقتی 10 ساله بوده و پدرش فوت میکنه عموش شرکت و کارخونه رو از چنگ اون و مادرش درمیاره و سهم پدرش رو بهشون نمیده و همین بدبختیا باعث خودکشی مادرش میشه.از همون روز مین هو قسم میخوره که هرکاری میتونه انجام بده که عموش رو به خاک سیاه بنشونه.حالا از اون روز 25 سال گذشته و مین هو به واسطه کار در یک کمپانی بین المللی قدرتمند شده و میخواد با ورشکست کردن شرکت عموش و فروش اون بیچاره ش کنه.در این رفت و آمد ها با منشی شرکت عموش کیم سون جونگ آشنا میشه و از همون لحظه میفهمه فردی بسیار کارآمد و وفادار و لایق در کارشه.همینطور میفهمه پدرش کسی بوده که به عموش در به چنگ آوردن کارخونه کمک کرده و از همون موقع مصمم میشه که به خاطر کار پدرش آزارش بده.ولی مشکلی هم وجود داره و اون بیماری قلبی مین هو هست که بسیار هم وخیم شده در حدی که حداکثر تا 1 ماه دیگه زنده میمونه ولی انتقام اونقدر چشماشو کور کرده که میخواد این 1 ماه رو تماما صرف ضربه زدن به شرکت عموش بکنه که ورشکست بشه.
از طرف دیگه زندگی شخصی سون جونگ هم نشون داده میشه.دختری که والدینش رو از دست داده و تنها بستگانش نامزدشه.پلیسی ماهر که بسیار آدم خوش قلبیه و عاشق سون جونگه ولی چند روزی از نامزدیشون نگذشته که تصادف میکنه و جون خودش رو از دست میده.دقیقا همون شب مین هو قلبش درد میگیره و یک قدمی مرگه و تنها راه نجاتش پیوند قلب!که از قضا قلب نامزد سون جونگ شرایط پیوند به بدنش رو داره و قلب اونو میگیره.اما بعد از اون پیوند اتفاق جالبی میفته و اون عوض شدن خلق و خوی مین هو و رئوف و مهربان شدن این آدم قصی القلب به خاطر قلب جدیدش و آغاز احساساتی نسبت به سون جونگه که باید دید به خاطر این تغییرات ناگهانی چه اتفاقاتی قراره پیش بیاد....

نقد سریال:
یک سریال اداره ای و عاشقانه و کمی طنز همراه با کلیشه های تکراری.تو این سریال تقریبا هیچ ایده ای جدید و بکر نبود.هرچند نیمه اول سریالشیرینی های خاص خودش رو داشت مخصوصا تیکه هایی که مین هو تغییر احساساتش و عشقش به سون جونگ رو انکار میکرد و نمیخواست این شخصیت جدیدش رو قبول کنه ولی نیمه دوم رفته رفته این جذابیت کمرنگ تر شد و بیشتر به مسائل اداری و جنگ بین 2 شرکت پرداخته شد تا حدی که 3قسمت آخر رو دور تند دیدم و برام کاملا خسته کننده شده بود.البته من شخصا ژانر اداری دوست ندارم مگه اینکه خیلی هیجان انگیز باشه اما اگر کسی با این ژانر مشکلی نداشته باشه فکر نکنم خسته بشه.

یکی از نکاتی که خیلی خوب بهش پرداخته شد بالغ بودن علاقه بین زن و مرد و بزرگانه رفتار کردن سر این علاقه تازه بود.خیلی خوب بود که به این که آیا احساساتشون واقعیه یا فقط به خاطر شبیه شدن شخصیت مین هو به نامزد سون جونگه شک کردن!این طور نبود که چشمشون رو رو این مسئله ببندن و بگن:نه 100درصد این علاقه واقعیه و وجود این قلب بی تاثیر!خیلی خوشم اومد که با توجه به بالغ بودنشون سر فهمیدن واقعیت داشتن یا نداشتن این علاقه فکر کردن و بعد تصمیم گرفتن.به نظرم بزرگترین نقطه قوت سریال همین منطقی بودن علاقه بود.
پیام های داستان هم میشد این گفت که برای عوض شدن و جبران گذشته هیچ وقت دیر نیست،این که مطمئنا نتیجه کارهای آدم یه روزی و یه جایی به خودش یا اطرافیانش برمیگرده چه خوب باشه و چه بد و اینکه حرص و طمع میتونه از یک فرشته یک شیطان بسازه!
توصیه به دیدن:
به دلیل تکراری بودن موضوع و جذابیت نداشتن توصیه ش نمیکنم اما اگه کسی ژانر اداره ای و عاشقانه دوست داره میتونه ازش لذت ببره.

نکات منفی:
مین هو و جون هی خیلی پای سون جونگ و علاقشون رو بهش تو مسائل شرکت وسط میکشیدن.این 2 نفر عملا وسط یه جنگ بزرگ و رقابت بودن و باید حواسشون کاملا به مسائل شرکتاشون می بود ولی هر وقت بهم برخورد میکردن و سر شرکت ها کل کل میکردن آخرش حتما بحثشون به سون جونگ می رسید.این جاهاشو دوست نداشتم.
بازی بازیگران:
عالی بود.انتخاب بازیگرا هم عالی و همه به نقششون میخوردن.من از بازیگر نقش مین هو فقط شهر بی رحم رو دیده بودم که اونجا خیلی خشک و سرد بود و اینجا تبدیل شد به یه آدم کیوت و خنده دار.بازیگر خیلی خوبیه که میتونه این 2 نقش متفاوت رو انقدر خوب بازی کنه.
سکانس مورد علاقه م:
اونجایی که مین هو از ورشکست شدنش مطمئن شده و گریه میکنه و سون جونگ میاد و بغلش میکنه.(شکستن و گریه یک مرد خیلی دردناکه.امیدوارم هیچوقت هیچکسی گریه و شکستن مردی که براش عزیزه رو نبینه)
سکانس مورد علاقه م(طنز):
اون جایی که مین هو تصمیم میگیره چند روزی با سون جونگ سرد باشه تا از احساسش مطمئن بشه ولی به محض اینکه همدیگه رو میبینن سون جونگ بهش میگه به خاطر شما رفتم تا با اعضای کارخونه حرف بزنم.اینم یهو چشماش قلب قلبی میشه و از صندلی سر میخوره و میگه:به خاطر من؟؟؟؟؟؟
خخخخخخخ خیلی کیوت شده بود!
آهنگ متن(ost):
معمولی.
پایان سریال:
خوب و مناسب.

****

نقد دیگر سریال از مون شاین

خلاصه و نقد سریال سقوط برای بی گناهی| Falling for Innocence

****

برای اطلاع از اخرین گزارش ها وسریالهای درحال پخش وعکس ومطالب جالب درکانال نقد کره عضو شوید

کانال تلگرام