لوکس بلاگ
موضوعات آخرین نظرات بچه ها آخرین نطرات![]() پاسخ:سلام عزیزم عاشقان ماه، ملکه هفت روزه، ملکه کی ، نقاشی مهتاب روی ابرها. ملکه اهنین - 1400/6/2 ![]() پاسخ:ممنون از شما - 1400/6/2 ![]() حتما ی خبر از خودت بهم بده عزیزم پاسخ:سلام عزیزم قربون خانمی خوبم زیاد دیگه به وبلاگ سر نمی زنم مثل خونۀ ارواج شده فدات خانمی هستم سرم شلوغه کتابامه - 1400/5/17 ![]() به نظر منم این سریال دوست داشتنی خیلی خوبه من همه ی قسمت هاش رو در شبکه ی ۵ نگاه میکنم حتی شده تا نصفه شب بیدار میمونم تا ببینم و هر شب لحظه شماری میکنم ساعت ۱۱ بشه (یعنی در این حد فیلمش رو دوست دارم) ممنون ازکارگردان و بازیگران و تهیه کننده ی این فیلم. بهراد ایمانی ۱۲ ساله از تهران پاسخ:سلام اقا بهراد خوشحالم دوستش داری و ممنون از نظرت - 1400/5/4 ![]() من به تازگی دوباره زایمان کردم این یکی هم پسره مشغول اینم خخخخخ پاسخ:سلام نرگس جان ای جانم مبارک باشه به سلامتی. من که کلا از فاز سریال فعلا بیرون اومدم . یه مدت رفتم سراغ کتاب و یه مدت سراغ سریال باقی ملل. خوشحال شدم عزیزم. قدمش با روزی و با برکت - 1400/3/25 ![]() پاسخ: دقیقا همینه. داستان پررنگی که نداشت همین دو تا پسر بچه داستان رو کشوندن تا پایان. من که تا بهم رسیدن ذوقم پرید. اما بازم به عشق شخصیت اصلی ادامه دادم. ممنون از نظرت - 1400/3/10 ![]() سریال موشو دیدی؟رکورد لایک رو در پرومویز شکونده من که بشدت خوشم اومد عالی بودو کلا پشم ریزان حتما ببینش اگه ندیدی منظر نقدت هستم پاسخ:سلام نرگس گلی کجایی دختر دلم برات تنگ شده بود. نه ندیدم خیلی وقته اصلا سراغ سریال نیومدم. اخرین سریالی که دیدم بریجرتون ها بود که دوست داشتم حالا دارم کتاب می خونم. باشه دیدم حتما ممنون از محبتت . - 1400/3/8 ![]() تمام و کمال موافقم...در کل برای اوقات فراقت خوبه ولی با توجه ب نمرش انتظار بیشتری داشتم پاسخ:وای اقا سید شمایید؟ چقدر خوشحال شدم از نظرتون. کجایید ؟ چه می کنید؟ خیلی وقته خبری ازتون نداشتیم. خوشحالم هنوز تو این حیطه هستید. من که خیلی وقته از کره اومدم بیرون رفتم سراغ کشورهای دیگه. تو این مدت کلی اتفاق افتاد و همه چی تغیر کرد. وای یه لحظه پیغامتون رو دیدم یاد گذشته ها افتادم. بله سریال خوبی بود. من با پایانش مشکل داشتم و مقدمه چینی زیادش. ممنون از نظرتون - 1400/2/25 ![]() پاسخ: من خودم ندیدم اما از من میشنوی اگه مطرح نیست و کمتر کسی سریال رو دیده ریسک نکن. اگر هم میخوای ببینی دو سه قسمت اول باید اگه راضی بودی بقیه اش رو بگیر من اولین سریالی که از بوگوم یادمه یه سریال جنگی بود که به عنوان برادر شخصیت اصلی بازی کرده بود فکر کنم ماسک بود - 1399/12/27![]() پاسخ: بذار یه تیتر می زنم اضافه می کنم کاری نداره - 1399/12/25 |
نقد سریال زندگی روی مریخ خلاصه داستان : این سریال درباره ی یه بازرس پلیسه که تو سال 2018 ، در گیره یه پرونده ی قتل سریالی می شه ، و سعی می کنه قاتل رو بگیره اما در حین تعقیب و گریز قاتل دچار یه سانحه می شه و بی هوش می شه ، اما وقتی که به هوش می یاد خودش رو تو سی سال قبل یعنی سال 1988 می بینه ، درست زمانی که پنج ساله بوده و اتفاقات مهم و باور نکردنی تو زندگیش رخ داده .
شخصیت ها : هان ته جو)جونگ کیونگ هو(: یه بازرس پلیس 35 ساله که شخصیت سرد و سختش باعث شده که دوستی نداشته باشه . توی زندگیش هیچ چیز مهم تر از قانون و اخلاقیات نیست و بنابراین هر جا که ببینه یه کدوم از اینها زیر پا گذاشته شده ساکت نمی شینه حتی اگه باعث تنزل مقام یا انتقالش به یه جای دیگه بشه . و تو این مورد دوست و آشنا و همکار و غریبه نمی شناسه . کانگ دونگ چول (پارک سونگ وونگ): یه سروان پلیس تو سال 1988 ، که بر خلاف هان ته جو یه شخصیت سرخوش و گرم و شاد و شنگول داره که خیلی هم زود از کوره در می ره . و براش هیچ چیز مهم تر از گیر انداختن مجرم نیست و از هیچ راهی، چه قانونی و چه غیر قانونی از شکنجه گرفته تا جعل مدرک برای این کار دریغ نمی کنه. یون نایونگ(گو آه سونگ) : یه افسر پلیس زن تو سال 1988 ، که یه شخصیت آروم و مهربون داره که برای یه مدتی تو دانشگاه روانشناسی خونده اما بعد از مدتی دانشگاه رو رها کرده و پلیس شده . به شدت باهوشه و می شه گفت یه پلیس خوبه با اینکه به خاطر زن بودنش هیچ کس حتی همکارهاش اونو جدی نمی گیرند ، اما توانایی های خیره کننده ای داره . داستان سریال : این سریال داستان بازرس زبردست و باهوش و البته قانونمندیه که زندگیش تو کارش خلاصه شده . و البته توی کارش بهترینه که به همین دلیل دادستان یه پرونده ی قتل سریالی که از قضا نامزد سابقش هم هست، ازش می خواد که تو حل این پرونده که درباره ی قاتلیه که بهش می گن قاتل مانیکوری بهش کمک کنه تا بتونه یه مدرکی علیه مظنون که شخصی به نام کیم مین سوکه پیدا کنه و اونو تو دادگاه محکوم کنه . هان ته جو قبول می کنه و شروع به تحقیق درباره ی این پرونده می کنه اما در آخر نمی تونه هیچ مدرک قاطعی دالِّ بر اینکه این شخص قاتله رو پیدا کنه و این موضوع رو تو دادگاه اعلام می کنه ، در حالی که دادستان ها فکر می کردند بالاخره تونستند قاتل رو گیر بندازند ، قاتل آزاد می شه. بعد از دادگاه کیم مین سوک دوباره کارش رو شروع می کنه و تو اولین اقدامش خانم دادستان ، سویون یا همون نامزد سابق هان ته جو رو می دزده. پلیس برای پیدا کردنه خانم دادستان بسیج می شه و هان ته جو هم که خودش رو مقصر می دونست دیوانه وار تو این جستجو برای پیدا کردن سویون شرکت می کنه . و در حین تعقیب و گریز می تونه کیم مین سوک رو گیر بندازه اما قبل از این که بتونه اونو تحویل پلیس بده یا جای سویون رو پیدا کنه یه نفر از پشت یه اسلحه می گذاره رو سرش و برای نجات کیم مین سوک به هان ته جو شلیک می کنه . اما با وجود شلیک به سرش چون گلوله آسیب شدیدی بهش نزده بوده با سختی خودش رو به ماشین های پلیس می رسونه اما قبل از اینکه بتونه به همکارهاش اطلاع بده و درخواست کمک کنه یه ماشین با سرعت زیاد اون رو زیر می گیره و ضربه ی نهایی رو بهش وارد می کنه و این طوری می شه که هان ته جو بیهوش می شه . اما داستان تازه از اینجا شروع می شه ، چرا که وقتی هان ته جو چشمهاش رو باز می کنه خودش رو به جای سال 2018 تو سال 1988 یعنی سی سال قبل می بینه . و گیجی و پریشونیش شروع می شه به طوری که دائماً از خودش می پرسه آیا من دیوونه شدم ؟ اگه نه پس دارم خواب می بینم ؟ اگه اینم نیست ، پس من اینجا چکار می کنم ؟ اگر شما هم می خواید جواب این سوال ها رو بدونید دعوت می کنم حتما این سریال رو ببینید.
نقد سریال : سریال با سکانسی از خواب دیدن هان ته جو شروع می شه ، خوابی از کودکیش که داره تو ریل راه آهن می دوه و از چیزی یا کسی فرار می کنه . و از همین جا این جرقه زده می شه که حتما چیزی تو گذشته اش هست که فراموش کرده یا نمی خواد به یاد بیاردش . چیزی که به داستان سریال ربط پیدا می کنه . و سکانس های بعدی به نوعی معرفی شخصیت و نوع رفتار و منش هان ته جو برای بیننده است ، به طوری که با دیدن سکانس های ابتدایی سریال به خوبی متوجه می شیم که با یه پلیس به شدت مقید و وظیفه شناس طرف هستیم که برای برقراری عدالت و قانون هر کاری می کنه و هر جایی که ببینه این دو در خطر هستند و زیر پا گذاشته شدند وارد عمل می شه تا اون رو اصلاح کنه . حتی اگه این زیر پا گذاشتن فقط یه اشتباه محض و بدون هیچ انگیزه ای و از طرف یه پلیس و همکار بوده باشه، با پافشاری سعی در اصلاح اون اشتباه می کنه چرا که در اثر اون اشتباه حداقل یه انسان بی گناه آسیب دیده یا زندگیش از بین رفته. همونطور که تو یه سکانس که یه پلیس اومده و با دادو بیداد دنبال هان ته جو می گرده و وقتی می بینتش ، یقه اش رو می گیره و می گه :"چطور تونستی با یه پلیس دیگه این کار رو بکنی ، به خاطر کاری که تو کردی کار من به کمیته ی انضباطی کشیده شده". هان ته جو در جوابش بهش می گه :"تو چطور تونستی به عنوان یه پلیس همچین کاری بکنی ؟ به خاطر کاری که تو کردی یه نفر با اینکه بیگناه بوده سه سال از زندگیش رو تو زندان گذرونده ، کمیته ی انضباطی ؟ با کاری که تو کردی کمیته ی انضباطی کمترین تنبیهی که می تونستی بشی ، باید به خاطرش خدا رو شکر هم کنی". و توهمین سکانس متوجه می شیم که هان ته جو به خاطر اینکه یه همچین افشاگری تو محل کار قبلی اش هم انجام داده تنزل مقام گرفته و به یه بخش دیگه منتقل شده. بله ما تو این سریال با یه همچین پلیسه جذاب و خفنی طرف هستیم . کلاً عند مرامه ایشون. همون طور که تو قسمت بالا هم اشاره کردم داستان اصلی از بعد از اصابت گلوله و تصادف با ماشین هان ته جو شروع می شه . بعد از تصادف هان ته جو بیهوش می شه و وقتی به هوش میاد خودش رو روی آسفالت خیابون می بینه ، تا اینجا که همه چیز عادیه اما همین که از جاش بلند می شه و به خودش و دور و اطرافش نگاه می کنه به عمق فاجعه پی می بره . چیزهایی که بعد از تجزیه و تحلیل سریعی که مغزش انجام میده متوجه می شه این ها هستند : 1-هنوز زنده ام 2-هنوز تو کره هستم اما تو سئول نیستم 3- هنوز تو کره هستم اما نه تو کره ی سال 2018 بلکه تو کره ی سال1988 . به خاطر گیجی که داره دو تا پت و مت پلیس سبو اینسونگ یعنی لی یونگی و جو مان سوک ، بهش مشکوک می شن و ازش مدارک شناسایی اش رو می خوان اما اون با دیدنه یه نفر که شبیه کیم مین سوکه می دوه و دنبالش می کنه و پت و مت سریال هم که فکر می کنن اون داره فرار می کنه اونو تعقیب می کنن و اینجا نقطه ی اتصال و ارتباط و آشنایی هان ته جو با همکارهای جدیدش تو سال 1988 است.در آخر، هم هان ته جو و هم اون مردی که هان ته جو تعقیبش می کرد رو دستگیر می کنند و می برند کلانتری ، و اونجا بعد از یه درگیریه تمام عیار و بامزه بین هان ته جو و سروان کانگ دونگ چول ، کاشف به عمل می یاد که این جناب هان ته جو بازرس ویژه هستند که از سئول به اداره ی پلیس سبو اینسونگ منتقل شده . و از اینجا داستان های بامزه ی هان ته جو با همکارهای جدیدش اونم تو سال 1988 شروع می شه . شخصیت پردازی که جای حرف نداشت ، یه چیز فوق العاده عالی . همه ی شخصیت های این سریال به شدت دوست داشتنی و جذاب بودند . روند سریال فوق العاده عالی و روان و دوست داشتنی بود . به طوری که حتی از یک ثانیه سریال هم نمی تونید بگذرید . پرونده هایی که براشون پیش می یومد ، جالب و جذاب بود والبته روش حلشون از نظر کانگ دونگ چول و بقیه ی همکارهاش از خود پرونده ها جالبتر و جذاب تر بود .به قدری این بشرها بامزه بودند که حد نداشت . نحوه ی تقابل و تعامل بین هان ته جو با این همکارهای دیوونه و عجیب غریبش که اکثراً می خواستند قانون رو از راه های غیر قانونی برقرار کنند خیلی جالب بود . تصور کنید شخصی با شخصیت هان ته جو که در بالا توصیفش کردم با یه همچین افرادی روبرو بشه و از اون مهم تر مجبور باشه باهاشون کار هم بکنه . اون موقع می تونید متوجه بشید چه آش شعله قلمکاری قراره پخته بشه و شما هم شاهدش باشید. طنز فوق العاده عجیبی در سریال جاری هست ، به طوری که با اینکه سریال جنایی هست امکان نداره شما تو یه قسمتش حداقل لبخند به لب نیارید حالا اگه از خیر خنده و قهقهه بگذریم ، در حالی که تو بعضی سکانس ها حتی کار به قهقهه هم می کشه . در ابتدا هیچ کس از هان ته جواستقبال چندانی نکرد . البته به غیر از افسر یون نایونگ که اون هم به دلیل تاثیر مثبتی بود که تو برخورد اولیه اش با هان ته جو ، هان ته جو روش گذاشت . اون جایی که ازش پرسید :"چی باید صداتون کنم ؟"یون نایونگ جواب داد : "نمی دونم ، هر چی دوست دارید صدام کنید ، میس یون ، یون مادام ، هوی ؟"و به نظرم این نهایت دردی بود که این دختر مهربون و دوست داشتنی از عدم احترام همکارهاش در وجودش حس می کرد . اما هان ته جو با جوابی که بهش داد ، ضربان قلبش رو بالا برد ، هان ته جو در جواب بهش گفت :"اسمتون چیه ؟"یون نا یونگ گفت :"یون نا یونگ". و هان ته جو برای اولین بار در کمال احترام بهش گفت :"ممنونم افسر یون نایونگ." می تونید تصور کنید دختری تو وضعیت یون نایونگ که هیچ احترامی از طرف همکارهاش دریافت نمی کرد ، شنیدنه یه همچین جمله ای چه غوغایی می تونه تو وجودش بر پا کنه ؟ من که با تصور کردن و البته حس کردنش هیچ مشکلی نداشتم. اما بقیه ی همکارهاش ارتباط خوبی باهاش برقرار نمی کردند، مخصوصا با روش های جدید و عجیب غریبش توحل پرونده ها ، همه فکر می کردند دیوونه است . اما به مرور که دیدند استدلال هاش تو حله پرونده ها چقدر کمک حال و به درد بخوره و این که آدم خوبیه کم کم اونو بین خودشون پذیرفتند و بهش اعتماد کردند. البته این اتفاق برای هان ته جو هم افتاد تونست اون ها رو همونجور که هستند بپذیره و بهشون اعتماد کنه. در واقع در طول سریال هر دو طرف تونستند نقایص همدیگه رو به کمترین حد ممکن برسونند. کانگ دونگ چول و همکارهاش که همیشه می خواستند پرونده ها رو با گرفتن اعتراف ،اونم با اعمال زور و کتک زدنه مظنونین یا جعل مدرک و سند حل کنند ، فهمیدند که راه های دیگه ای هم برای حل پرونده ها وجود داره و کم کم از همون روش های هان ته جو برای حل پرونده هاشون استفاده می کردند. هان ته جو هم به یه اعتدال توی زندگیش رسید این که زندگی فقط کار کردن نیست و دوستی و اعتماد هم توی زندگیش راه پیدا کردند. سریال عاشقانه ی آنچنانی نداره البته به جز یه عشق زیر پوستی و قشنگ که افسر یون نایونگ به هان ته جو داشت . آخه مگه می شه دختری مثل یون نایونگ و با موقعیت یون نایونگ که توی شغلش کسی اون رو به عنوان یه پلیس نپذیرفته و فقط بهش به عنوان یه خدمتکار که کارهای پیش پا افتاده ی همکارهاش رو انجام می ده ، مثل قهوه درست کردن یا شستنه لباس های کثیفشون ، نگاه می کنه . یه دفعه ای با کسی روبرو بشه که باهاش با احترام برخورد می کنه ، مثل یه پلیس ، مثل یه همکار و اجازه می ده تا از توانایی هاش برای حل پرونده ها استفاده کنه ، (و در کمال تعجب همه می بینند که این دختر چقدر علاقه مند و توانا و باهوشه و اون رو به عنوان یه پلیس بین خودشون می پذیرند). مگه می شه یه همچین دختری به همچین فردی علاقه مند نشه و دوستش نداشته باشه ؟ و البته احساس متقابلی که هان ته جو به اون داشت اما به خاطر نا متعادل بودن موقعیتش و اینکه نمی دونست تو آینده قراره چی پیش بیاد سعی می کرد اون رو نادیده بگیره . اما در آخر در مقابل این احساس متقابل تسلیم شد. و همین احساس تاثیر به سزایی روی تصمیم نهایی هان ته جو داشت. من که حتی از همین عشق به قول بچه ها قطره چکونی و زیر پوستیشون هم خیلی خیلی لذت بردم . در کل می تونم بگم که با یه سریال که ساخته و پرداخته ی یه تیم عالی هست طرف هستید . کارگردانی سریال عالی بود، کارگردان این سریال همون کارگردان سریال شهر بی رحمه. باید یه دست مریزاد غلیظ به نویسنده ی سریال گفت که تونست با یه فیلمنامه ی عالی بیننده رو در تمام 16 قسمت به دنبال خودش بکشه ، بدون اینکه بخواد حتی یک ثانیه از سریال رو از دست بده . اوج و فرود داستان به جا بود و هیجان و دلهره ی شیرینی تو وجود بیننده ایجاد می کرد به علاوه ی تحریک عالیه کنجکاوی بیننده که بخواد ادامه ی سریال رو ببینه . گره ها و رازهای داستان ، ماجرای کودکیه هان ته جو ، همه و همه عالی در بطن سریال گنجونده شده بود و تو هر قسمت بخشی از گره ها باز می شد و رازهای ناگفته ، گفته می شد. و همونطور که قبلا اشاره کردم طنز ظریف و شیرینی که تو فضای سریال جاری بود , باعث شده بود با اینکه با یه سریاله جنایی ،(که می دونید اصولا فضای این جور سریال ها خیلی تیره و تاریک و خشک و سرده و کاراکترها فقط به دنبال حله پرونده ها هستند )، طرف هستیم ، فضای سریال رو تلطیف کرده بود به طوری که بیینده با دیدن داستان های ناراحت کننده ی آدم های دیگه فقط درد و ناراحتی رو دریافت نمی کرد بلکه یه شادی و شور و آرامشه زیرپوستی هم نصیبش می شد ، دقیقا مثله زندگیه واقعی ، تو زندگیه همه همونطور که درد و ناراحتی هست خنده و شادی هم هست ، تو یه لحظه آدم ممکنه به خاطره یه درد گریه کنه اما همون آدم دو ساعت بعد ممکنه به یه جک بامزه و یا یه اتفاق بانمک بخنده یا حتی لبخند بزنه . یه بخش عالیه دیگه تو این سریال بخش طراحیه صحنه و آرایش مو و طراحی لباسش بود که خیلی عالی تونسته بودند همون فضای سال 1988 کشور کره رو بازسازی کنند . نوع فیلم برداری هم برای خوب در آوردن این حس و فضا مزید بر علت بود . در نهایت می تونم بگم با یه سریال کارشده و تمام عیار طرف هستید . که علاوه بر هیجان و دلهره ، یه شادیه ظریف و شیرین رو هم به وجودتون تزریق می کنه .
بازی بازیگران : در یک کلام فوق عالی . همه اشون به عالیترین شکل ممکن نقششون رو ایفا کردند . جونگ کیونگ هو که مثل همیشه عالی بود ، اصلا مگه میشه این آقا نقشی بازی کنه و توش عالی ظاهر نشه ؟ من که مثل همیشه به شدت از بازیش لذت بردم . بازیگر نقش کانگ دونگ چول یعنی"پارک سونگ وونگ"هم مثل همیشه عالی بود. من بازیه این آقا رو تو سریال های"بیاد آور"و"مرد و مردونه"دیدم و خوب تو هر سریالی که بازی کرده کارش معرکه بوده ، یه لوندی و طنازی تو بازیش هست که آدم از دیدن بازیش نمی تونه حداقل یه لبخند کوچولو رو نزنه . بازیگر یون نایونگ یعنی "گو آه سونگ "هم عالی ظاهر شده بود ، یه شخصیت ملوس و دوست داشتنی و در عین حال قوی رو خیلی خوب تونسته بود در بیاره مخصوصا با اون صدای نازش. بقیه ی بازیگرها هم همین طور اون دوتا پت و مت سریال هم عالی بودند . درکل همه عالی بازی کردند ، حتی بازیگرهای مهمان و فرعی .
نکات منفی : حقیقتش من نکته ی منفی به ذهنم نمی رسه که بیان کنم . در صورتی که شما نکته ای به نظرتون رسید خوشحال می شم که عنوانش کنید.
سکانس مورد علاقه : تک تک سکانس هایی که جونگ کیونگ هو بازی کرده به نظرم سکانس برتره از بس که این بشر عالی نقشش رو در می یاره ، اما خوب اگه قرار باشه چند تا رو به عنوان نمونه ذکر کنم ، به این سکانس ها می تونم اشاره کنم : -سکانسی که یون نایونگ گم شده بود و داشتند دنبالش می گشتند . اون سکانس به نظرم یکی از بهترین ها بود ، مخصوصا بازیه جونگ کیونگ هو . -سکانسی که کیم هیون سوک رو روی پل گیر می ندازه ، اون سکانس هم عالی بود . -سکانسی که بعد از دیدن دکتر جانگ ، هان ته جو می خواست خودش رو از پشت بوم بندازه پایین و یون نایونگ جلوش رو می گیره . -سکانس دعوای کانگ دونگ چول و هان ته جو تو بیمارستان ، بالای سر مریض . -سکانس دعوای ابتدایی کانگ دونگ چول و هان ته جو تو کلانتری.
دیالوگ مورد علاقه : -دیالوگی که یون نایونگ در جواب هان ته جو می گه وقتی که می پرسه : نکنه واقعا دیوونه شدم ؟ یون نایونگ می گه : اون موقع ها که دانشگاه می رفتم ، تو یه خونه ی سالمندان هم کار می کردم .اون جا یه پیرمردی بود که بدجوری سرش آسیب دیده بود ، برای همین هم اسم بعضی چیزها رو یادش نمی یومد،مثلاًکلماتی مثل ماشین یا گل رو فراموش کرده بود ، مهم نبود طفلک چقدر تلاش می کنه ولی آخرش هم هیچی یادش نمی یومد و همش حس بدبختی داشت .ولی یه دفعه که رفتم ببینمش یه لبخند بزرگ روی لبش بود . گفت دیگه حس بدبختی نداره .میدونی چرا ؟ گفت دیگه بهش فکر نمی کنه .بعد از اینکه این تصمیم رو گرفت ، یهو همه ی اون افکار ناامیدانه و حس های بد از بین رفت. -اگه واقعی نباشیم پس نباید هیچی رو حس کنیم. -چیزی که چشمات می بینن مهم نیست ، به صدای قلبت گوش بده . اون بهت حقیقت رو می گه . -جایی که بتونی با لبخند توش زندگی کنی ، قطعاً واقعیت توئه.
آهنگ های سریال : آهنگ های سریال به شدت عالی بودند . و با فضا و تم سریال و موقعیت ها کاملا همخوانی داشتند . در کل از شنیدنشون لذت بردم.
پایان سریال : درباره ی پایان سریال هم باید بگم به شخصه از پایان این سریال به شدت لذت بردم و شاد شدم . پایانی بود که می تونستید همون شادی و آرامشی که هان ته جو بهش رسیده بود رو شما هم احساس کنید . اما خوب نمی تونم بگم منطقی بود . البته بر اساس منطق سریال می شه گفت منطقی بود اما بر اساس منطق دنیای واقعی نمی شه بهش عنوان منطقی اطلاق کرد . همونطور که گفتم پایان سریال بیشتر با احساسات پیوند خورده بود و البته اگه جور دیگه ای می شد ، فکر نمی کنم این آرامش و شادی که در طول دیدن این سریال حس کردم به کمال می رسید و فکر نمی کنم باز هم می تونستم یه همچین احساس خوبی نسبت بهش داشته باشم. در نهایت من به این سریال از 10 ،10 می دم و به کسانی که طرفدار ژانر اکشن ، جنایی ، فانتزی و البته یه نمه طنز هستند به شدت توصیه اش می کنم . و امیدوارم در صورت تماشا کردنش به اندازه ی من ازش لذت ببرید. در آخر فکر می کنم باید یه توضیح کوچیک هم بدم ، و اون هم درباره ی این موضوعه که این سریال بازسازی شده ی یه سریال اینگلیسی با همین نامه. یعنی یه سریال انگلیسی با همین داستان و همین نام در سال 2006 ساخته شده . خود من هم وقتی متوجه شدم این سریال بازسازی شده ی همون سریال انگلیسی هست که قبلا دیدمش ، به شدت ناامید شدم . چون انتظار یه کار فوق العاده رو از جانگ کیونگ هو داشتم ، و فکر می کردم یه کپی از روی همون سریاله . اما وقتی بالاخره دل و به دریا زدم و این سریال رو دانلود کردم و دیدم ، با خودم گفتم این دوتا سریال اصلا قابل مقایسه نیستند . تنها وجه مشترکشون خط سیر اصلی داستان یعنی همون بیهوشی و دلیله بیهوشیه هان ته جوئه . و می تونم بگم این سریال صد در صد بهتر از نسخه ی انگلیسیشه . و مطمئناً حتی اگه نسخه ی انگلیسش رو هم دیده باشید از دیدن این سریال نه زده می شید و نه ناامید و نه سیر . توی همه ی موارد این سریال بهتر از نسخه ی انگلیسیشه . امیدوارم این موضوع باعث تردید شما تو دانلود و دیدن این سریال زیبا نشه. تعداد بازدید از این مطلب: 229
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید
|
درباره نقد کره بهترین سریال های کره ای
آرشیو مطالب مطالب پر بازدید |