لوکس بلاگ
موضوعات آخرین نظرات بچه ها آخرین نطرات![]() پاسخ:سلام عزیزم عاشقان ماه، ملکه هفت روزه، ملکه کی ، نقاشی مهتاب روی ابرها. ملکه اهنین - 1400/6/2 ![]() پاسخ:ممنون از شما - 1400/6/2 ![]() حتما ی خبر از خودت بهم بده عزیزم پاسخ:سلام عزیزم قربون خانمی خوبم زیاد دیگه به وبلاگ سر نمی زنم مثل خونۀ ارواج شده فدات خانمی هستم سرم شلوغه کتابامه - 1400/5/17 ![]() به نظر منم این سریال دوست داشتنی خیلی خوبه من همه ی قسمت هاش رو در شبکه ی ۵ نگاه میکنم حتی شده تا نصفه شب بیدار میمونم تا ببینم و هر شب لحظه شماری میکنم ساعت ۱۱ بشه (یعنی در این حد فیلمش رو دوست دارم) ممنون ازکارگردان و بازیگران و تهیه کننده ی این فیلم. بهراد ایمانی ۱۲ ساله از تهران پاسخ:سلام اقا بهراد خوشحالم دوستش داری و ممنون از نظرت - 1400/5/4 ![]() من به تازگی دوباره زایمان کردم این یکی هم پسره مشغول اینم خخخخخ پاسخ:سلام نرگس جان ای جانم مبارک باشه به سلامتی. من که کلا از فاز سریال فعلا بیرون اومدم . یه مدت رفتم سراغ کتاب و یه مدت سراغ سریال باقی ملل. خوشحال شدم عزیزم. قدمش با روزی و با برکت - 1400/3/25 ![]() پاسخ: دقیقا همینه. داستان پررنگی که نداشت همین دو تا پسر بچه داستان رو کشوندن تا پایان. من که تا بهم رسیدن ذوقم پرید. اما بازم به عشق شخصیت اصلی ادامه دادم. ممنون از نظرت - 1400/3/10 ![]() سریال موشو دیدی؟رکورد لایک رو در پرومویز شکونده من که بشدت خوشم اومد عالی بودو کلا پشم ریزان حتما ببینش اگه ندیدی منظر نقدت هستم پاسخ:سلام نرگس گلی کجایی دختر دلم برات تنگ شده بود. نه ندیدم خیلی وقته اصلا سراغ سریال نیومدم. اخرین سریالی که دیدم بریجرتون ها بود که دوست داشتم حالا دارم کتاب می خونم. باشه دیدم حتما ممنون از محبتت . - 1400/3/8 ![]() تمام و کمال موافقم...در کل برای اوقات فراقت خوبه ولی با توجه ب نمرش انتظار بیشتری داشتم پاسخ:وای اقا سید شمایید؟ چقدر خوشحال شدم از نظرتون. کجایید ؟ چه می کنید؟ خیلی وقته خبری ازتون نداشتیم. خوشحالم هنوز تو این حیطه هستید. من که خیلی وقته از کره اومدم بیرون رفتم سراغ کشورهای دیگه. تو این مدت کلی اتفاق افتاد و همه چی تغیر کرد. وای یه لحظه پیغامتون رو دیدم یاد گذشته ها افتادم. بله سریال خوبی بود. من با پایانش مشکل داشتم و مقدمه چینی زیادش. ممنون از نظرتون - 1400/2/25 ![]() پاسخ: من خودم ندیدم اما از من میشنوی اگه مطرح نیست و کمتر کسی سریال رو دیده ریسک نکن. اگر هم میخوای ببینی دو سه قسمت اول باید اگه راضی بودی بقیه اش رو بگیر من اولین سریالی که از بوگوم یادمه یه سریال جنگی بود که به عنوان برادر شخصیت اصلی بازی کرده بود فکر کنم ماسک بود - 1399/12/27![]() پاسخ: بذار یه تیتر می زنم اضافه می کنم کاری نداره - 1399/12/25 |
خلاصه داستان: جانگ جائه مین (جو این سانگ) و چوی یونگ جو ( پارک ئه جین) هر دو از خانواده سرشناس خودشون رو برای ازدواج از پیش تعیین شده و فارغ از عشق آماده میکنند. کانگ این ووک (سو جی ساب) دوست پسر سابق چوی یونگ جو که به دلیل موقعیت خانوادگی مجبور به جدایی از یونگ جو میشه برای شرکت پدر جائه مین در اندونزی کار میکنه. این سه نفر طی ماجراهایی چند روزی رو در بالی باهم همراه میشن و روابط بین اونها با حضور لی سوجونگ (ها جی وون) به عنوان راهنمای تورشون پیچیده تر میشه... پیش درآمد: یک هفته پیش این سریال رو برای بار دوم و به فاصله 3- 4 سال دیدم و این بار بیشتر از دفعه اول جذبش شدم. فکر میکنم دلیلش این بود که بار اول خط داستان رو گرفتم و فقط منتظر عمل و عکس العمل ها بودم. اما بار دوم خیلی از مکالمه و رفتارها رو انگار برای اولین بار میدیدم و بعضی موارد که قبلا برام غیر منطقی بود و جای سوال داشت با دیدن دوباره و توجه به صحنه های حتی بی اهمیت رفع شد. با دیدن دوباره این سریال احساس کردم جای یه نقد درباره اش خالیه. به همین خاطر دست به کار شدم. هرچند که پیشنهاد میکنم اول سریال رو ببینید و بعد نقد منو بخونید. این سریال با وجود قدیمی بودنش یکی از محبوبترین های من هست. هرچند اولین بار این سریال رو از روی تفنن و پر کردن وقتم و با حال خوب و فراغ بال دیدم، اما هنوز که هنوزه یادآوری صحنه هایی از اون باعث غمگین شدنم میشه. با وجود داغون بودن مدل مو و لباسها، با وجود موضوع یک خطی اون، با وجودیکه با دیدن قسمت اول میتونستی بفهمی این مربع عشقی به چه وضعی میفته، با وجود قهر و آشتی هاو رفت و برگشت هایی که شاید حوصله سر بر باشه، با وجودیکه فن -ها جی وون- نیستم و با وجود تازه کار بودن همه بازیگراش.... خاطرات بالی جز سریالایی هست که دوسش دارم و میتونم بگم از لحاظ فضای ترسیم شده بسیار قابل درک بود و میتونی تو خیلی جهات با شخصیتهای سریال هم ذات پنداری کنی. نمیشه بگم با یک سریال خارق العاده، با یک موضوع جدید، با بهترین تیپ و مدلها طرف هستید، (مخصوصا اینکه این سریال دقیقا قبل از تغییرات چهره بازیگران سریال ساخته شده)، اما میتونم بگم فضای سریال طوری شکل گرفته که باعث میشه کشش زیادی به ادامه اون داشته باشید و به راحتی احساسات رو جریحه دار میکنه. سریال در سال 2004 ساخته شده، در سالهایی که مردم آسیا نظیرکره جنوبی بحران اقتصادی و فشارهای مالی سنگینی را متحمل میشدند. در اون سالها شکاف طبقاتی و افزایش بیکاری باعث افسردگی و به دنبال اون فاجعه هایی جبران ناپذیری میشد. بنابراین این سریال در زمان خودش بسیار تاثیرگذار بوده و جز پربیننده ترین ها محسوب میشده. در جایی خوندم که به دلیل آمار بالای خ.و.د.ک.ش.ی افراد مشهور، وضع بد مالی مردم، بیکاری شدید، افسردگی، استرس و فشار بخش آموزشی کشور کره و همچنین برنامه ها و سریالهای غم انگیز و تاثیر گذار ( هرچند واقع گرایانه شون) باعث تحریک مردم (که حال تحت تنش و فشار شدیدی بودند) برای حذف خودشون از زندگی میشده. اما دولت از دوره ای به بعد تغییراتی رو اعمال کرد که شامل آموزش و پرورش، تغییر در برنامه ها و پوشش خبری کمتر مرگ افراد مشهور میشد. یکی از این موارد تغییر در برنامه های تلویزیون و سبک سریال ها بود که امیدواری و روحیه رو دائما به جامعه تزریق کنه. همونطور که در سریالهاشون میبنیم اکثر سریالها دارای درونمایه طنز و پایان شاد و امیدوارکننده ای هستند. نقد سریال: قسمت اول سریال روابط بین دو شخصیتی که قراره باهم ازدواج کنن رو نشون میده که بی هیچ علاقه ای و به صورت قراردادی و برای بقا و توسعه تجارت خانوادگیشون مجبورند به این ازدواج تن بدهند. ظاهرا هر کدام میتونن همون روندی رو ادامه بدن که قبل ازدواج داشتن یعنی بدون وابستگی و تعهد. جانگ جائه مین پسری بی مسئولیت، دختر باز، بی دست و پا ، لوس و در عین حال مغرور، خود خواه و لجوج که تنها برگ برنده اش برای رضایت پدرش ازدواج با یونگ جو دختری از خانواده سرشناس و قدرتمند هست. هرچند که سعی برای نزدیک شدن به یونگ جو داره، اما با رفتارهای خام و کودک مآبش اوضاع رو بدتر میکنه. این پسر دائما از طرف پدر و برادرش مورد سرزنش قرار میگیره و هیچکس در خانواده و همکارانش اونو جدی نمیگیره، نه تنها این ووک و یونگ جو اونو یک فرد ترسو و بزدل و بی مسئولیت و بچه میدونن حتی دختری که عاشقش هست اونو پس میزنه و نادیده میگیره و همه اینها باعث تحریک شخصیتی مانند جائه مین میشه. لی سوجونگ دختری از قشر پایین جامعه که در بالی راهنمای تور هست و تمام تلاشش رو میکنه که بتونه پول بیشتری پس انداز کنه تا زندگیش رو روبراه کنه، اما با دزدیده شدن پول سوجونگ و مشکلات مالی برادرش مجبور میشه که با جائه مین برای به دست آوردن شغل و گرفتن پول روبرو بشه. همین تصمیم باعث انتخابهایی در زندگیش میشه که راه برگشتی براش نمیمونه. کانگ این ووک پسری از قشر فقیر با مادری که یک رستوران کوچک داره، فردی آرام، دقیق، منزوی و با ظاهری جدی وغمگین ،اما توانا در کارش و تا حدودی فرصت طلب. در این شخصیت هیچ جذابیت رفتاری دیده نمیشه (شاید برای من) و تنها حسی که نسبت بهش میشه داشت دلسوزیه. او برای شرکت خانواده جائه مین کار میکنه و کم کم به موقعیت کاری خوبی میرسه. اما برنامه هایی رو برای تغییر در زندگیش داره. یونگ جو، دختری از خانواده سرشناس، با شخصیتی از خودراضی، جدی، ظاهری مصمم و قوی، ولی وقتی با خلوتش روبرو میشی میبینی که فردی از درون شکسته و پوچ که به هر چیزی چنگ میزنه تا خلایی که تو زندگیش وجود داره پرکنه... دوست پسر سابقش (این ووک) که از خانواده فقیر هست رو طرد کرده تا یک ازدواج از پیش تعیین شده رو انجام بده. اما هنوز دلش در گروی این ووک هست و تا نیمه های سریال میبینیم که تلاش برای ایجاد ارتباط دوباره با این ووک رو داره. اما کم کم متوجه میشیم که بیشتر محض زورآرمایی تصمیماتشو رو عملی میکنه و فقط برای کسب داشته های بیشتر و نه از سر پس گرفتن عشق، به هر دری میزنه. این سریال حول محور طمع، غرور،عشق، نفرت و حسادت میچرخه. وقتی به این چهار نفر نگاه میکنیم میبینیم که هر کدوم با خصوصیات اخلاقی و روش زندگی متفاوت، ناخواسته مسیری رو در زندگی طی میکنند که باهاش بیگانه هستن و چیزی نیست که قلبا آرزوش رو داشته باشن. در طول سریال شادی رو در چهره هیچ کدومشون نمیبینم و دلیل خوشحال نبودن این چهار نفر در زیاده خواهی و طمعشون هست، طمع پول و به دست آوردن چیزهایی که مال خودشون نیست. یونگ جو بین عشق و پول، پول رو انتخاب کرد ولی بعد، نه تنها طمع داشتن این ووک، بلکه جائه مین رو داشت. این ووک تلاشی برای برگشت یونگ جو نداشت و از عشقش برای دستاوردهای بزرگ مالی گذشت، چیزی که کودکیشو تحت الشعاع قرار داده بود و به خاطر فقر، دوست دختر سابقش اونو پس زده بود. سوجونگ طمع ازدواج با یک پسر پولدار برای پایان درد و رنجهاش رو داشت و این رو تنها راه نجات خودش میدید. جائه مین طمع پول و داشتن سوجونگ رو داشت. جائه مینی که به خاطر لجاجت با این ووک و همچنین برانگیختن حسادت یونگ جو و این ووک به سمت سوجونگ کشیده شد و رفته رفته به دام عشقشش افتاد و در نهایت حسادت و نفرت جای همه چیز رو گرفت..... آرزوهایی که همه در جای اشتباه قرار گرفت و عاقبت بدی رو برای این چهار نفر رقم زد. از لحاظ بازی چهار بازیگر اصلی سریال، با وجود جوونی و تازه کار بودنشون به خوبی از پس نقششون بر اومده بودند، بازیگرانی که امروز جز شناخته شده ترینها هستند. جو این سانگ که نقش پسری سرکش و غیرمنطقی و در عین حال ساده رو بازی میکنه، چنان تو نقشش فرو رفته که باورم نمیشه این همون پسر آروم، خونسرد و با جذبه سریال (چیزی نیست، این عشقه) و یا پسر بداخلاق، قمارباز، دروغگو و مصمم (زمستانی که باد میوزید) هست. این نشون میده که جو این سانگ از عنفوان جوانی بازیگر توانمندی بوده و با وجودی که 23 سالش بوده بازی تاثیرگذار و جذابی رو ارائه بده و میشه گفت در نقشش میدرخشه. ها جی وون از اون دست بازیگرا هست که در هر حالتی غرور از چهره اش میباره، بنابراین شاید چرخش و انعطافش برای هر نقش کافی نباشه و نتونه نقش یک دختر ضعیف و تو سری خور رو بازی کنه، اما در اینجا غرور و مصمم بودن چهره اش به کمکش اومده و اگه نگم بهترین بازی ولی یکی از بهترین بازیهاش محسوب میشه. سو جی ساب به خاطر خصوصیات شخصیتی این ووک میبایست بازی حسی رو ارائه میداد و نقش سختی رو برعهده داشت. بهمین خاطر بیش از دیالوگ، از روی میمیک چهره اش ناراحتی، خوشحالی و عصبانیش رو درک میکردیم. با این وجود بازی متوسطی رو ارائه داد و با نگاهی به سریالهای جدیدش (نظیر ارباب خورشید) به راحتی رشد بازیگری اونو حس میکنیم. و در نهایت پارک ئه جین که کلا آدم دوست داشتنی و شیرینی نیست (از دید من) و نقش مکمل زن رو که معمولا آدمای طماع، دورو، دروغگو و بدجنسی هستن رو به خوبی بازی میکنه و میتونه اون انرژی منفی رو به آدم منتقل کنه. در این سریال با دو رابطه عاشقانه اصلی که موازی هم پیش میره روبرو هستیم. رابطه جائه مین و سو جونگ، که با طمع سوجونگ شکل گرفت و کم کم حس رقابت طلبی و لجاجت جائه مین باعث دامن زدن بهش شد. رفت و برگشت و برخوردهای گاه بیگاه ایندو مثل همه سریالهای کره ای دیگه باعث علاقشون به هم میشه. اما عشقی نهفته و خام که هیچ وقت به بلوغ نمیرسه. رفتار این دو نفر نشان از ناپختگی شون در عشق میده که هیچ کمکی به پر و بال دادنش نمیکنند، در رویارویی این دو نفر فقط بحث، دعوا و کشمکش رو میبینیم، در هیچ جای سریال سوالی راجع به گذشته هم نمیکنن، سعی برای شناخت هم ندارن، همدیگرو دلداری نمیدن، و این رابطه رو به همین شکل ادامه میدن و تنها چیزی که میبینی یک کشش نامحسوس هست که بدون هیچ شکایتی به سمت هم برمیگردن. تنها در یک صحنه سوجونگ از جائه مین میپرسه که چرا از دختری مثه من خوشت میاد؟ و بازهم با رفتار مغرورانه جائه مین روبرو میشیم: چون صادق هستی و بی غرور....ولی رفتاری که بیننده از سوجونگ در رویارویی با جائه مین میبینه، چیز دیگری است. اون هیچ گاه با جائه مین در رابطه با عشقش صادق نبود و احساس درونیش رو تا لحظه آخر اعتراف نکرد و غروری که باعث شد هیچوقت عشق جائه مین رو نپذیره. و بالعکس.... هر چند ظاهر و رفتار جائه مین نسبت به سوجونگ غرور همراه با حقارت را نشان میداد، اما چیزی که نهایتا در عشق جائه مین شاهدش هستیم، صداقت هست، اون حتی غرورش رو آروم آروم در مقابل سوجونگ کنار میگذاره. از طرفی عشق کانگ این ووک و سوجونگ رو میبینیم، عشقی فرسوده، آرام با روندی کند، چیزی که از این رابطه حس میشه، عشقی هست که از اوجش گذشته و فقط شیب ملایمی همراه آرامش رو حس میکنیم، هیچ هیجانی نمیبینیم. درددل های سوجونگ با این ووک نشون از دوستی میده نه عشق. بیشتر این دو مرهم درد همدیگه هستن و به راحتی میتونن حرف همو درک کنن. به حرف هم گوش میکنن بدون اینکه دخالتی در تصمیمات هم داشته باشن. کمتر میبینیم که همدیگه رو زبانا نقد کنند و فقط با بی اعتنایی بهم اعتراض خودشون رو نشون میدن. لی سوجونگ دائما بین عشق این دو نفر در جریان هست. گاهی با این ووک و گاهی با جائه مین، اما مطمئن هستم اکثر افرادی که این سریال رو دیدن جائه مین و دیوونگی هاشو به ووک خسته، منزوی و بدون حرارت ترجیح میدن و دوست داشتن این دختر یه جایی به جائه مین یه روی خوش نشون بده، من به شخصه دلم میخواست صحنه های احساسی این ووک تموم بشه تا به جائه مین برسیم... هرچند با جلو رفتن داستان میفهمیم، تنها دلیل نوسان این دختر بین ایندو پول بود و فقر....این ووک و سو جونگ هر دو از قشر فقیر جامعه هستند که سختی های زیادی کشیده اند، هر دو زیاده خواهند و هر دو قصد دارند از شرایط مالی خانواده جائه مین به نحوی استفاده کنن. تا نیمه بیشتر سریال میبینیم که جائه مین برای سوجونگ نقش کارت بانکی رو داره و به طور واضح اینو به جائه مین نشون میده.... سوجونگ به راحتی از جائه مین درخواست مالی یا کار میکنه و هر بار با رفتار بد جائه مین روبرو میشه.... و بیننده تو اون لحظه با خودش میگه: الانه که سوجونگ ناراحت شه و بزنه زیرگوشش، اما در کمال تعجب میبینیم به راحتی همه چیز رو در ازای پول به جون میخره. همونطور که در نهایت به جائه مین اعتراف میکنه و میگه: هر بار که رفتار بد و بی ادبی تو رو میدیدم احساس راحتی بیشتری داشتم...هر چند که بعد از هر بار تحقیر جائه مین، صحنه ای رو میبینم که سوجونگ داره به حال خودش وتحقیری شده گریه میکنه.... اما در اواخر سریال، سکانسی رو میبینیم که سوجونگ دیگه جائه مین به خاطر پولش نمیخواد، پول رو بهش پس میده و زیر گوشش میزنه.... اینجاست که چرخش رفتاری سوجونگ رو میبینیم...و جائه مین همراه با بیننده این سوال رو از سوجونگ میکنه: پس چرا پولو پس دادی؟ سکوت سوجونگ خیلی از شک ها رو به یقین تبدیل میکنه البته نه برای جائه مین.... اولین برخورد این دو در بالی با پیشنهاد جائه مین به سوجونگ همراه است که باعث تغییر نگاه سوجونگ به جائه مین میشه. ملاقاتهای بعدی مثل حضور سوجونگ در شرکت جائه مین و درخواست کار، دیدن سوجونگ به عنوان میزبان و در نهایت درخواست پول در خانه جائه مین و پیشنهاد سوجونگ برای ارتباط داشتن به عنوان بهره، همه همه باعث تحقیر بیشتر سوجونگ شد. شرایط به گونه ای پیش میره که سوجونگ به چیزی جز استفاده از جائه مین فکر نمیکنه، هرچند که ظاهرا کارگران قصد نداشت چنین شخصیتی را نشان دهد، اما در همه جای سریال میبینیم که این سوجونگ هست که دائما از جائه مین سواستفاده میکنه، در مقابل با وجود همه رفتارهای بد و پیشنهادات تحقیر آمیز جائه مین و با تمام سرکشی هایی که داره شدیدا به سوجونگ وابسته شده و هیچ قدرت سواستفاده از اون رو نداره. هرچند که سوجونگ خودش رو بی توجه به جائه مین نشون میده، اما با هر کلمه محبت آمیز جائه مین قلبش به لرزش در میاد، ولی دم بر نمیاره تا بتونه احساساتشو به عنوان سلاحی برای خودش نگه داره. هرچند در طول سریال میبینیم که تک تک افراد سوجونگ رو به خاطر نداشتن غرورش سرزنش میکنن، اما تنها کسی که عشقش رو به حراج نداشت، سوجونگ بود. یونگ جو تمام تلاشش رو برای دستیابی به این ووک و جائه مین میکنه، ولی در نهایت هر دو دست رد به سینه اش میزنن. حتی در سکانسی از سریال به این ووک میگه: من فکر میکردم سوجونگ غرور نداره، ولی اونیکه براش هیچ غروری باقی نمونده منم. این ووک پیشتر توسط یونگ جو که اونو بخاطر شرایط و سطح متفاوتشون تحقیر کرده ضربه خورده و حالا که دل به سوجونگ میبنده در نهانش میدونه که نفر اول زندگی سوجونگ نیست، جائه مین که تازه عشق رو شناخته تمام تلاششو برای حفظ اون میذاره،..... اما سوجونگ هرچند که خیلی جاها حقارت رو قبول میکنه، تنها کسیه که در عشق غرورشو حفظ میکنه، همونطور که در سکانسی به جائه مین میگه: اگه قلبمو بهت نمیدم به خاطر حفظ غرورمه. حتی در آخرین مواجه ایندو وقتی که جائه مین به سوجونگ التماس میکنه: براش صبر کنه، میبینیم این ووک رو انتخاب میکنه تا قلبش رو به جائه مین نده. سکانسها و دیالوگهای خوبی رو در این سریال شاهد هستیم: چندین صحنه وجود داره که میبنیم سوجونگ و دوسش می هی در حالیکه پشتشون به هم هست، بدون نگاه به همدیگه شروع به اعتراف اشتباهاتشون میکنن، همدیگه رو دلداری میدن و در سکوت اشک میریزن. این سکانسها برای من خیلی تاثیرگذار بود. یکی از بهترین صحنه ها، صحنه اعتراف سوجونگ به جائه مین در شبی که باهم گذروندن هست و اشکی که از سر شرمندگی و عشق پنهانش میریزه. سکانس دیگه، نگاه خشمگین جائه مین به این ووک سر میز غذا تو بالی (زمانیکه دست یونگ جو رو میگیره و مانع رفتنش میشه)، یکی دیگه از صحنه های مورد علاقه ام خوشحالی و ناراحتی همزمانی که تو چهره سوجونگ بعد از بوسه این ووک (زمانیکه جائه مین پنهانی شاهدشه) وقتی توی رختخواب میره روی صورتش نقش میبنده، خوشحال از اعتراف این ووک و چند لحظه بعد لبخند از چهره اش محو میشه که نشون از عشق پنهانش داره. صحنه دیگه ای که خیلی دوسش دارم سکانس آخر سریاله، مکالمات بین سوجونگ و این ووک و جمله سوجونگ به جائه مین که جان کلام بود. جوری بود که حتی دوست نداشتی جملات بیشتری رو ببینی که بین این دو نفر رد و بدل میشه. تنها یک نکته منو خیلی اذیت میکرد: دلیل اینکه این دختر قرضهای برادرشو میداد و نمیخواست به زندان بیفته برام قابل درک نبود، اگه برادرش یه آدم سر به راهی بود که به خاطر یک بحران مالی به اینجا میرسید قابل قبول بود، نه اینکه آدم لاابالی که از خواهرش مایه میذاشت و تا آخرم روبراه نشد (هرچند این مسئله تاثیری در روند سریال نداشت). موسیقی سریال به طرز غریبی قشنگه و اگه حتی اونو ندیده باشید و فقط به آهنگها گوش کنید حس غمگینشو به شما منتقل میکنه، حتی میشه گفت برخی از قسمتهای سریال در خدمت آهنگه..... فضای این درام بسیار غمگین و سرده و حتی تو صحنه هایی که کمی مهربانانه و طنز و لطیف هست از تلخی سریال کم نمیکنه. سریال ریتم آرومی داره، اما کل اون یک طرف و 20 دقیقه آخر سریال طرف دیگه که طوفانی به پا میشه، به طوریکه شما در کمال ناباوری سریال رو به پایان میرسونید و تا مدتها (حتی همین الان که بهش فکر میکنم) مغز و روحتون رو درگیرمیکنه و به نظر من یکی از بهترین پایان بندی ها برای این سریال بود. میدونم خیلی هاتون مثه من ترجیح میدید که چشماتون صحنه های پر رنگ و لعاب و چهره های ترمیم شده امروزی کره و مدلهای لباسی قشنگشون رو ببینه، اما اگه فضاسازی سریالهای قدیمی کره و موضوعات غمناک رو دوست دارید تا یکم با روح و روانتو بازی کنه، با کاهش سطح توقع حتما دیدنش رو پیشنهاد میکنم. تعداد بازدید از این مطلب: 260
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید
|
درباره نقد کره بهترین سریال های کره ای
آرشیو مطالب مطالب پر بازدید |