لوکس بلاگ
موضوعات آخرین نظرات بچه ها آخرین نطرات![]() پاسخ:سلام عزیزم عاشقان ماه، ملکه هفت روزه، ملکه کی ، نقاشی مهتاب روی ابرها. ملکه اهنین - 1400/6/2 ![]() پاسخ:ممنون از شما - 1400/6/2 ![]() حتما ی خبر از خودت بهم بده عزیزم پاسخ:سلام عزیزم قربون خانمی خوبم زیاد دیگه به وبلاگ سر نمی زنم مثل خونۀ ارواج شده فدات خانمی هستم سرم شلوغه کتابامه - 1400/5/17 ![]() به نظر منم این سریال دوست داشتنی خیلی خوبه من همه ی قسمت هاش رو در شبکه ی ۵ نگاه میکنم حتی شده تا نصفه شب بیدار میمونم تا ببینم و هر شب لحظه شماری میکنم ساعت ۱۱ بشه (یعنی در این حد فیلمش رو دوست دارم) ممنون ازکارگردان و بازیگران و تهیه کننده ی این فیلم. بهراد ایمانی ۱۲ ساله از تهران پاسخ:سلام اقا بهراد خوشحالم دوستش داری و ممنون از نظرت - 1400/5/4 ![]() من به تازگی دوباره زایمان کردم این یکی هم پسره مشغول اینم خخخخخ پاسخ:سلام نرگس جان ای جانم مبارک باشه به سلامتی. من که کلا از فاز سریال فعلا بیرون اومدم . یه مدت رفتم سراغ کتاب و یه مدت سراغ سریال باقی ملل. خوشحال شدم عزیزم. قدمش با روزی و با برکت - 1400/3/25 ![]() پاسخ: دقیقا همینه. داستان پررنگی که نداشت همین دو تا پسر بچه داستان رو کشوندن تا پایان. من که تا بهم رسیدن ذوقم پرید. اما بازم به عشق شخصیت اصلی ادامه دادم. ممنون از نظرت - 1400/3/10 ![]() سریال موشو دیدی؟رکورد لایک رو در پرومویز شکونده من که بشدت خوشم اومد عالی بودو کلا پشم ریزان حتما ببینش اگه ندیدی منظر نقدت هستم پاسخ:سلام نرگس گلی کجایی دختر دلم برات تنگ شده بود. نه ندیدم خیلی وقته اصلا سراغ سریال نیومدم. اخرین سریالی که دیدم بریجرتون ها بود که دوست داشتم حالا دارم کتاب می خونم. باشه دیدم حتما ممنون از محبتت . - 1400/3/8 ![]() تمام و کمال موافقم...در کل برای اوقات فراقت خوبه ولی با توجه ب نمرش انتظار بیشتری داشتم پاسخ:وای اقا سید شمایید؟ چقدر خوشحال شدم از نظرتون. کجایید ؟ چه می کنید؟ خیلی وقته خبری ازتون نداشتیم. خوشحالم هنوز تو این حیطه هستید. من که خیلی وقته از کره اومدم بیرون رفتم سراغ کشورهای دیگه. تو این مدت کلی اتفاق افتاد و همه چی تغیر کرد. وای یه لحظه پیغامتون رو دیدم یاد گذشته ها افتادم. بله سریال خوبی بود. من با پایانش مشکل داشتم و مقدمه چینی زیادش. ممنون از نظرتون - 1400/2/25 ![]() پاسخ: من خودم ندیدم اما از من میشنوی اگه مطرح نیست و کمتر کسی سریال رو دیده ریسک نکن. اگر هم میخوای ببینی دو سه قسمت اول باید اگه راضی بودی بقیه اش رو بگیر من اولین سریالی که از بوگوم یادمه یه سریال جنگی بود که به عنوان برادر شخصیت اصلی بازی کرده بود فکر کنم ماسک بود - 1399/12/27![]() پاسخ: بذار یه تیتر می زنم اضافه می کنم کاری نداره - 1399/12/25 |
سریال ملکه کی ..داستان زندگی یه زن رو روایت میکنی ..دختری به اسم شغال ..زنی به اسم نیانگ ..وملکه ای به اسم کی ..
![]() داستان از اونجایی شروع میشه که میخواستن نیانگ کوچولو ومادرش رو به عنوان برده به کشور یوان ببرن ..تو این بین ولیعهد مهربون کشور گوریو به اسم وانگ یو که ازبرده داری بیزار بوده ..نیانگ و گروه برده ها رو فراری میده واشتباه بزرگی مرتکب میشه چرا که مادر نیانگ وبقیه ی اعضای گروه به دست تنکیشی...که پسر ال تیمور برجسته ترین شخص تو کشور یوان بوده کشته میشن ونیانگ جنازه ی مادرش رو درحالی ترک میکنه که میفهمه پدری به اسم ژنرال کی داره ..که باید به دنبالش بگرده .. نیانگ با همون بچگیش به دنبال پدرش میگرده تا به شیمیانگ میرسه ..مردی پلید وفرصت طلب که درحال خیانت به کشورشه ودلش میخواد هرجوری شده پادشاه گوریو بشه ..نیانگ زندگیش روبه عنوان پسر خدمتکاری تو خونه ی شیمیانگ ادامه میده درحالی که میفهمه کسی که در اصل به تنکیشی کمک میکرده همین شیمیانگ خائنه .. ![]() حالا چندین سال از اون روزها گذشته نیانگ به اسم سو نیانگ یا شغال ..یا فرمانده ..درظاهر به مرد قدرتمند و باهوشی تبدیل شده شغال از راه تجارت نمکی که شیمیانگ به راه انداخته سود میبره واین سود رو خرج خواهران وزنان گوریویی که برده شدن میکنه .. ازقضا با همون ولیعهد سابق اشنا میشه ..اشنایشون به دوستی میکشه ووانگ یو متوجه وفاداری شغال میشه ..شغال به همراه وانگ یو دست شیمیانگ رو رو میکنن ودر نتیجه ولیعهد وانگ یو به تاج وتخت میشینه .. خب ما تو این داستان یه شخص برجسته ی دیگه رو هم داریم ..هرچند که به نظر من ملکه کی سریالی بود که اشخاص برجسته یا بازیگرهای اصلی زیاد داشت ..وواقعا نمیشه تو عرض چند سطر تمام اون ها رو باز کرد وراجع بهشون توضیح داد ..اما در کنار وانگ یو وسونیانگ ..ما برادر امپراطور کشور یوان به اسم تگونگ رو داریم که به گوریو تبعید شده .. تو این قسمت میخوام به بازی بی نظیر چی جانگ ووک اشاره کردم ..بازیگر نقش اصلی هیلر ..به نظرم چی جانگ ووک خیلی خوب تونسته بود نقش یه ولیعهد ترسو بزدل ..وبیش از حد وابسته به اطرافیانش رو نمایش بده ..شخصیتی که بعد از خیانت اطرافیانش و تنها موندن تو یه کشور غریبه ..اون هم درحالی که همه ی هموطن هاش دارن بهش خیانت میکنن وقصد جونش رو دارن به نیانگ وابسته میشه ..نیانگ به درخواست وانگ یو که حالا پادشاه گوریو شده مامور میشه که تا پای جان مراقب این ولیعهد ترسو باشه چرا که اگه توگونگ تو کشور گوریو کشته بشه یوان دلیل خوبی برای نابود کردن کشور گوریو پیدا میکنه .. ![]() ودرکنار اینها بازهم خاطر نشان کنم که از پادشاه شیمیانگ گرفته تا وانگ یو وبرادر امپراطور یوان توگونگ همه فکر میکنن که سونیانگ یه مرده جنگ اوره
از همینجا دوستی صادقانه ای بین توگونگ که نقشش رو تو این قسمت ها بی نهایت عالی بازی کرده وسونیانگ که حالا پدرش رو پیدا کرده بود وبه عنوان یه سرباز وفادار تمام هم وغمش رو گذاشته تا جون توگیونگ رو نجات بده شکل میگیره ..انس والفتی که تو این قسمتها توگیونگ یا همون ولیعهد ترسوی یوان با سونیانگ پیدا میکنه چنان تاثیر گذار بوده که تا اخرین لحظات سریال هم به سونیانگ وفادار میمونه .. ![]() اما داستان به همین جا ختم نمیشه ..سونیانگ چندین وچند بار جون توگیونگ رو نجات میده ..اما با اومدن ال تیمور ..یا همون نخست وزیر یوان که شخص مستبد مغرور وخودخواه وجنگ اوریه ..توگونگ از ترس به خودش میلرزه ..وهمینجاست که به خاطر این ترس خیانت بزرگی درحق سونیانگ مرتکب میشه ..توگونگ به دروغ میگه که فرمانده کی ..که از قضا در خفا پدر سونیانگ هم هست شورش به راه انداخته ومیخواسته توگونگ رو بکشه ..پدر سونیانگ اسیر میشه ..چشمهاش کور میشه وزبونش از حلقومش بیرون کشیده میشه ودرنهایت با بدترین وضع ممکن جلوی چشمهای سونیانگ میمیره .. از اینجا به بعد سونیانگ وتوگونگ از هم جدا میشن ..توگونگ به کشورش برمیگرده ..درحالی که به خیال خام خودش فکر میکنه..سونیانگ داره در گوریو به زندگی راحتی که براش مهیا شده ادامه میده وسونیانگ به خاطر نفرتی که بقیه نسبت بهش داشتن به همراه وانگ یو ..پادشاه خلع شده از پادشاهی به یوان برده میشه تا مثل برده ها باقی زندگیش رو بگذرونه تو این بین تنکشی که مسئول بردن برده هاست ..متوجه تفاوت های سونیانگ با باقی مرد ها میشه ودست سونیانگ رو میشه واز اینجاست که تنکیشی با مشکلاتی که با سونیانگ یا نیانگ پیدا میکنه شیفته ی نیانگ میشه ..تو همین قسمت هاست که وانگ یو میفهمه سونیانگی که مثل یه دوست بهش علاقه داشته یه دختره وعلاقه اش به سونیانگ بیشتر میشه ..که البته این علاقه دو جانبه است نیانگ هم با قولی که به وانگ یو میده ازش جدا میشه ![]() نیانگ به قصر یوان میرسه درحالی که از وانگ یو جدا شده و نفرت شدیدی از تنکیشی که مادرش رو کشته ..واز توگونگ که حالا با مرگ بردارش به امپراطوری رسیده وباعث مرگ پدر نیانگ شده ، داره ..وفصل دوم سریال شروع میشه .. تگونگ بعد از برگشتش به یوان با دختر نخست وزیر ال تیمور ازدواج میکنه ..(این ال تیموریکی از ادم بدهای داستانه ..)حالا نیانگ به عنوان یه خدمتکار دررختشوخونه ی قصر مشغول به کاره ..درحالی که نقشه ی قتل امپراطور یوان یا همون تگونگ رو میکشه ..واین درحالیه که دل توگونگ برای سونیانگی که هنوز هم فکر میکنه مردِ تنگ شده .. رابطه ی دختر ال تیمور با توگونگ به شدت خرابه ..چرا که این ازدواج برمبنای یه ازدواج سلطنتی بوده واز طرف دیگه چون ال تیمور باعث به قتل رسیدن پدر توگونگ شده ..توگونگ هیچ دل خوشی از این خونواده نداره وفقط به خاطر زنده موندن عروسک خیمه شب بازی ال تیمور شده .. وجالبی داستان از اینجا شروع میشه ..توگونگ ونیانگ ..یک بار دیگه همدیگه رو ملاقات میکنن ..اون هم تو قصر یوان ..وحالا همه چیز عوض شده .. نیانگ به ظاهر یه دختر خدمتکاره وتوگونگ به یه امپراطور با لباس های فاخرتبدیل شده .. ![]() داستان از اینجا به بعد قشنگ تر وقشنگ تر میشه ..این تفاوت ظاهر نیانگ باعث هوایی شدن دل توگونگ میشه ..تا جایی که صحنه های قشنگ زیبایی رو رقم میزنه ..امپراطور مدام با خودش میگه ..چرا این دختر تا این حد شبیه به سونیانگ ..؟ایا خواهرشه ..؟نیانگ میگه نه ..وبالاخره بعد از چند قسمت توگونگ پی به راز نیانگ میبره ومیفهمه کسی که بارها وبارها نجاتش داده درواقع یه دختر شجاع به اسم نیانگ بوده ..واز اینجاست که عشق افسانه ای توگونگ به نیانگ شکل میگیره ..عشقی که درهمه ی سریال جریان داره وهیچ وقت کم نمیشه خب فکر کنم تا همینجا بس باشه ..هرچند که این تازه چند قسمت از کل داستانه واونقدر حواشی مختلف این داستان داره که اصلا نمیشه خلاصه اش کرد .. اونهایی هم که فکر میکنن این خلاصه خیلی باز شده است ومن واقعا کار بدی کردم که دارم داستان رو لو میدم باید خدمتتون عرض کنم که من دوتا دلیل داشتم ..اول اینکه روند داستان رو یکم براتون باز کنم ..تا شاید اونهایی که فکر میکنن داستان خیلی غمگینه از اشتباه در بیان همونجور که خوندید سیر داستان بیشتر هیجانی وجالبه تا غمگین .....دومین دلیل هم اینه که حداقل یه خلاصه ی جامع نسبت به بقیه ی خلاصه ها از این سریال تو این تاپیک باشه تا حداقل یه تصویر واضح از این سریال داشته باشید .. خب میخوام نقاط مثبت داستان رو بشمرم .. اولین نکته روند بی نهایت زیبای داستان هست ..شما تو هرقسمت یه نقطه عطف ..یا قسمت هایی عاشقانه ..یا قسمت هایی مربوط به سیاست ودشمنی دارید که شمارو خسته نمیکنه ..قسمت های جنگی ورزم مناسب چیده شده ..ونواوری هایی که توبعضی از ایده ها انجام شده باعث میشه شما به هیچ عنوان از دیدن پنجاه قسمت پشت سر هم خسته نشید ..این درحالیه که هیجان داستان همچنان بالاست وداستان همچنان پرفراز ونشیب جلو میره وشما رو خواه ناخواه به دنبال خودش میکشونه ..مثلا تو یه قسمت هایی عاشقانه ی داستان نم میکشه ..اما باقی سیاست ها ..باقی دسیسه چینی ها ..اونقدر جالب ودرعین حال پیچیده است که محاله شما دست از دیدن سریال بکشید ..قسمتی که مسابقه ی بین انتخاب همسر بود ..واقعا از خودم میپرسیدم ..نویسنده چه جوری به همچین ایده ای فکر کرده .. من با اینکه خودم به شخصه عاشقانه ی داستان برام بیشتر اهمیت داره وقسمت های اول تا بیستم رو همین جوری طوطی وار رد کردم ..اما از قسمتهایی که نیانگ وملکه با هم جنگ میکردن بیشتر خوشم میومد جوری که لحظه به لحظه ی سریال رو میدیم ..چه ضرب المثل های پرمغز وقشنگی گفته میشد ..چه هوش ودرایتی برای این قسمت ها خرج شده بود ..اگه نیانگ همین جوری پشت سر هم بالا میرفت ودونه به دونه ی دشمنانش رو از بین میبرد ..با کمک های الهی نبود ..بلکه برای هرقسمت فکر شده بود ..هرقسمت چالش های جالبی داشت که شما رو همراه خودش جلو میبرد دیگه فکر کنم هرکسی که این قسمت ها رو دیده متوجه شده که پشت سر تک به تک صحنه ها یه فکر کلی بوده این سریال به نظر من یکی از عظیم ترین سریال های تاریخی کره به حساب میاد چرا که تعداد بازیگرهای سرشناس این سریال واقعا بالاست ..یه چیزی مثل سریالی های تاریخی خودمون بازیگرهای خبره وکار بلدی که هرکدوم تو جای خودشون به خوبی تونسته بودن نقش های مثبت ومنفی رو ایفا کنن ...از این جهت به نظر من یکی از بزرگترین وزیباترین کارهای تاریخی از اب دراومده .. بازی بازیگرهای اصلی وانگ یو ..نیانگ ..توگونگ ..یا حتی بازیگرهای حاشیه ی کار مثل ملکه ی مادر ..ال تیمور وپسرانش ..تاتال وژنرال بایان ..ملکه ی اول وحتی خدمتکاران وخواجه های قصر همه درکنار هم بی نقص وعالی بود ..شخصیتی تو سریال نبود که بگم کارش رو خوب انجام نداده ..یا صورت وبازیش به شخصیت داستان نمیخوره ..حتی کولتا هم خوب بازی کرده بود .. جی چانگ ووک ..به خوبی میتونست با صورتش ..با چشمهاش حسی که داره رو به بیننده منتقل کنه ..مثلا اون قسمت هایی که دنبال سونیانگ راه میوفتاد وصداش میزد ..کاملا نشون دهنده ی شخصیت وابسته ی امپراطور به نیانگ بود ..یا قسمت هایی که براش اشک میریخت ..وانگ یو هم همین طور .وقتی میدید امپراطور به نیانگ نظر داره وبه هرطریق ممکن میخواد نیانگ رو کنار خودش نگه داره .. وبیشتر از همه ی اینها از شخصیتی که برای تاتال نوشته شده بود ..چقدر هوش ونبوغ در این مرد بود ..صحبتهاش درمورد مسائل مختلف با نیانگ ..هوش بی نظیری که درهمه ی موارد خرج عموش بایان میکرد ..مخصوصا که تو قسمت های اخر واقعا این شخصیت از همه ی شخصیت ها جلو زد ونبض سریال رو به دست گرفت ![]() فضاسازی سریال بی نظیر بود ..به قول دوستمون انی جون ..اون قصر زیبای یوان ..با اون الاچیق های قشنگ ..تا قصر گوریو که کاملا معلوم بود مستعمره ی یوان شده وچقدر کوچیکه ..طراحی لباس ها ..طراحی گریم ها ..نوع ارایش زن ها ومردها ..همه بی نقص بود ..قبول کنید کنار هم چیدن اینها واقعا سخته ..واحسنت داره .. عاشقانه ی داستان به قدری قشنگ تو بستر داستان ریخته شده بود که بیننده رو زده یا کسل نمیکرد ..عاشقانه هایی متغیر عجیب غریب وجالب ..این سریال واقعا عاشقانه است ..هرچند که مربع عشقی داستان یکم ازار دهنده بود ..اما قشنگیش این بود که نویسنده با اینکار مخاطب رو وادار به ادامه ی داستان میکرد ..کاری که هرنویسنده ای نمیتونه از عهده ی انجامش بربیاد...اگه وانگ یو میرفت ..امپراطور جاش رو میگرفت ..اگه امپراطور میرفت تنکیشی میومد ..واگه همه ی اینها نبودن ..دوستان وهمراهان نیانگ .. نویسنده تو طول داستان اتفاقات جالب ودرعین حال هیجان انگیزی رو دستمایه ی ساختن صحنه های زیبا کرده بود ..مثلا قسمت فوتبال بازی کردن نیانگ وامپراطور ..یا نمایش سایه ها ..که وانگ یو وامپراطور هردو دو طرف نیانگ ایستادن وهرکدوم از یه طرف دست نیانگ رو گرفتن .. استفاده از جادو ونفرین ..استفاده از هوش بی نظیر تال تال ومشاوره هاش ..همه ی اینها در کنار عاشقانه ی داستان ..درکنار صحنه های جنگی که درش به خوبی از تدبیر فرماندهان استفاده شده ..حتی قسمت هایی که وانگ یو از سونیانگ دور بود وبا مشکلاتی مثل حمله ی ترک ها ..یا اموزش سپاهیانی که یه مشت مردم عادی وبدبخت بودن ..میتونست جالب وهیجان انگیز باشه .. خب خودتون میدونید که انلاین دیدن خیلی سخته ..ویه وقتهایی تا بخواد موعد هفته ی دیگه سر برسه ادم یه چیزهایی از سریال رو فراموش میکنه ..اما الان که پشت سر هم وبه صورت دوره ای سریال رو دیدم ..دیدم از خیلی جهات یه سریال طنز هم هست ..نمیشه کلا بگم طنزه ..اما واقعا یه جاهایی از خنده روده بر میشدم .. اون قسمت هایی که نیانگ صورت امپراطور رو میشست ..یا کارهای کولتا وامپراطور ..سریالی بود که هم باهاش میخندی وهم گریه میکردی .. یکی دیگه از نقاط مثبت اینکه این داستان نه یکی نه دوتا ..بلکه چندین وچند ادم منفی ومثبت مختلف داشت که تو هربرهه از زمان بوسیله ی پول ..قدرت ..عشق ..رویه اشون رو عوض میکردن وبه ادم های دیگه ای تبدیل میشدن ..شاید ال تیمور اولین ادم بد داستان بود ..یا شاید پادشاه شیمیانگ .یوم بیوک سونگ ..یون فی سو . یون هوا...اما همشون کارهاشون توجیه شده بود واین به نظر من یکی از بزرگترین وبهترین کارهایی بوده که تا حالا نوشته شده .سخته که بخوای شخصیت همه ی بازیگرها رو باز کنی ..تا بیننده بتونه عادلانه رفتارها رو قضاوت کنه ..با اینکه ال تیمور یا حتی ملکه زن اول امپراطور ادم های بدی بودن ..دست به کشت وکشتار میزدن ..یا مثلا ملکه تو جوشونده ی بقیه ی همسران پادشاه ها داروی ضد بارداری میریخت ..امابیننده رسما در پشت پرده میدید که این زن چقدر از چند همسری امپراطور ..از اینکه برای پسرش جانشینی پیدا بشه وحشت زده وافسرده بود ..از اینکه امپراطور تمام نیروش رو برای نیانگ خرج میکرد چقدر ازرده دل بود .. یا ژنرال بایان ..اواسط سریال ..مردی بود که برای از بین بردن ال تیمور همه کاری انجام داد ..جزو ادم خوب ها بود که دلش میخواست کشورش امپراطو ری قوی وفهیم داشته باشه ..اما اواخر داستان ..همین هدف وانگیزه اش اون رو به فساد کشوند .. بازهم احسنت ..نویسنده تا کجا پیش رفته بود ..چه جوری تونست انقدر عالی روند عوض شدن ادمها رو نشون بده ..اینکه اگه ادمی از نظر ما پلید و بده ..لزوما افکار پلید وخبیث نداره ..بلکه اهدافش ..چیزهایی که براش مهمن باعث میشه اون شخص دست به کشت وکشتار یا دسیسه چینی بزنه ..تمام ادمهای این سریال مثل ما بودن ..عادی ..دارای دو خوی پلیدی وخوبی ..واین هدفهاشون بود که تعیین میکرد ایا این شخص به خوب بودنش ادامه بده یا نه .. وهمینها باعث میشد من هیچ وقت ازشون متنفر نشدم ..همه دلایل محکمی برای پلید بودن داشتن ..حتی تو صحنه ی اخری که از ملکه تاناشیری دیدم واقعا دلم براش سوخت .. واما اخرین نکته ی مثبت از نظر من ...با اینکه نکته ای که میخوام بگم رو بعضی ها ضعف داستان میدونن اما من جزو نکات مثبت اوردم ..دلایلم رو هم توضیح دادم تا خودتون بخونید .. خب تا اونجایی که من فهمیدم همه میگن پایان ملکه کی غمگینه ونبینید وغصه دار میشید ودپسرده .. اما باید حتما یه نکته ای رو بگم ..این داستان تقریبا برمبنای واقعیت اتفاق افتاده یعنی شاید تو حوادث دست برده شده باشه وتحریف شده باشه ..شاید به جای یه عاشق ..دو سه تا عاشق تو طول داستان میبینیم ..اما مسلما انتهای زندگی شخصیت ها برمبنای حقیقته ..که این رو باید از اول در نظر داشته باشید .. وازطرف دیگه به نظر من پایان داستان دقیقا به داستان میخورد ..درود برنویسنده ..که سریال رو با یه پایان ابدوغ خیاری جمع نبسته بود ..فکرشو کنید پایان سریال مثل دیو ودلبر تموم میشد ..یا مثل سیندرلا ..اینجوری به شعورتون توهین نمیشد ..؟ قبول کنید که سریال هایی با پایان واقعی بهتر از سریالی با پایان رویایی هست ..از نظر من یکی از دلایلی که تا این حد نسبت به این سریال تعصب دارم ..همین پایان واقع گرایانه وزیباست خب راجع به نکات منفی داستان .. گفتم یکم این مربع عشقیشون عجیب غریب بود ..اخه خود بازیگر همچین خیلی هات وجذاب نیست ..مخصوصا عشق تنکیشی یکم عجیب بود .اما دروغ چرا من که خوشم اومد واین قسمت ها رو میدیم .. جاهایی که به نیانگ میگفت ..برای کسی گریه نکن ..برای من گریه کن که اگه دوستم نداشته باشی وتو رو نداشته باشم میکشمت ..واقعا قشنگ بود اما اگه بخوایم درست حساب کنیم ..یکم غیر عادی بود یکم اواخر داستان بعد از ازدواج نیانگ وتوگونگ از بار عاشقانه ی کار کم میشه که خب شاید برای اون دسته از کسایی که صرفا وصرفا برای عاشقانه به سراغ سریال میان یکم خسته کننده بشه ..اما برای من این طور نبود ..چون به نظر من بقیه ی ایده های داستان هم اونقدر قشنگ بود که بخوام تا انتها جلو برم راستش هرچی فکر میکنم نکته ی منفی دیگه ای به ذهنم نمیرسه ..حتی اینهایی هم که گفتم از نظر خودم منفی نبود .. موسیقی کار مخصوصا اون تیتراژ سریال تو فصل اول واقعا قشنگ بود من که خیلی دوستش داشتم ..موسیقی متن هم واقعا تاثیر گذار بود وبه قسمت های رمانتیک وعاشقانه ی کار جلوه ی بیشتری میداد ..مخصوصا که هم تم حماسی وتاریخی داشت هم واقعا لطیف وزیبا بود .. خب راجع به اصل داستان نمیتونم حرف بزنم ..من نمیدونم ایا واقعا وانگ یویی وجود داشته که عاشق نیانگ باشه ..؟یا ایا واقعا نیانگ این همه مصیبت وسختی رو از سرگذروند تا به همچین جایگاهی رسید ..؟اما راجع به شخصیت ها ..به نظرم وانگ یو از اول به فکر تاج وتخت ومردم گوریو بود ...جوری که تو این راه حتی سونیانگ رو هم از دست داد ..امپراطور برعکس تنها هم وغمش نیانگ وسلامتیش بود ..اینکه درکنار نیانگ لحظات خوشی داشته باشه ودرست برعکس وانگ یو ..زیاد به فکر تاج وتخت ومردمش نبود ..ملکه ها قابل درک بودن ..رفتار ومنششون .. خب فکر کنم دیگه موردی برای اشاره کردن نمونده ...خلاصه ی داستان وگریم رو گفتم ..طراحی صحنه رو گفتم ..موسیقی رو گفتم ..بازی بازیگرها رو هم گفتم ..پایان داستان رو هم گفتم ..دیگه چی مونده ..؟نمره به کار ..من در کل بهش نمره ی 9.5 رو میدم چرا که : طنز داستان ..غم داستان ..بازی خوب بازیگرها چه منفی چه مثبت ..فضا سازی بسیار عالی وبی نهایت طبیعی داستان ..درکنار فیلم نامه ی فوق العاده... یه مجموعه ی بی نهایت عالی رو ساخته بودکه باز هم تاکید میکنم شما رو بی حرف وپیش با خودش میکشه وجلو میبره .. صددر صد وحتما این سریال رو به همه ی کسایی که تا حالا دست دست کردن وندیدن ..وهمه ی اونهایی که تازه مشغول دیدن سریال های کره ای شدن پیشنهاد میکنم .. نه نگاه به انتهای داستان کنید ..نه نگاه به تعداد زیاد قسمت ها ..این سریال مجموعه ای هست که شما رو برای مدت مدیدی هیجان زده میکنه وتا ابد صحنه های عاشقانه اش تو ذهنتون نقش میبنده .. ![]() نویسنده moonshine تعداد بازدید از این مطلب: 4389
برچسبها:
نقد وبررسی سریال کره ای ملکه کی |Empress Ki ,
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید
|
درباره نقد کره بهترین سریال های کره ای
آرشیو مطالب مطالب پر بازدید |