نقد وبررسی سریال مد داگ یا سگ وحشی از رز عزیز

سلام. سریال سگ دیوانه یا سگ وحشی در ژانر جنایی و هیجانی( البته این دو کلمه به تنهایی نمی تونه فضای این فیلم رو توصیف کنه بهتره بگیم جنایی ، هیجانی ، معمایی ، درام و رمانتیک)در 16 قسمت نمایش داده شد که به تازگی پخش اون تموم شده. یه چند دقیقه ای رو کنار هم از حال و هوای این درام لذت ببریم.

شخصیت ها:

چویی کانگ وو: یه مدیر با سابقه در یکی از بزرگ ترین شرکت های بیمه ی کره است ولی به خاطر حادثه ای که براش پیش میاد کارش رو رها می کنه و به عنوان سرپرست گروه سگ وحشی شروع به فعالیت می کنه.

کیم مین جون(یان گبر): برادر کوچکتر خلبان حادثه ساز این فیلم. یه پسر یتیم که در کودکی به فرزندخواندگی در المان گرفته میشه ولی در نوجوانی رها میشه . یه کره ای دو تابعیتی که باهوش ولی در ظاهر سرده.

جانگ هاری: تنها زن گروه که قلب گرم و دلسوز ولی رفتاری سرد و خشن داره. با تر و فرزی کارها رو انجام میده و بسیار دوست داشتنیه. در زمان مدیریت کانگ وو اون هم به عنوان بازاریاب بیمه زیر دست اون کار می کرده.

پارک سونگ جونگ: معروف به چیتا. یه گنگستر قدیمی(رشته ی اصلی اش پرستاریه) که سابقه زندان هم داره ولی انسان بسیار خوبیه. مدت هاست زندگی گذشته اش رو فراموش کرده و به عنوان یک عضو ز گروه قسمتی از مسئولیت ها رو به دوش میکشه.

ان نوری: معروف به پنتیوم . کوچکترین عضو گروه که خیلی هم گوگولیه. هکر باهوش و تیزیه و مسئول به دست اوردن اطلاعات برای مامویت هاست. همیشه پشت سیستمه و به ندرت بیرون میره چون به افتاب الرژی داره.

شخصیت های فرعی مهم:

رئیس چا: رئیس بیمه ته یانگ (بیمه ای که کانگ وو توش کار می کرد). یه ادم از طبقه ی پایین اجتماع که حالا به نون و نوایی رسیده و ثروتمند شده اما حرص و طمعش تمومی نداره.

چا هونگ جو: دختر رئیس بیمه ته یانگ که برخلاف ظاهر اروم و بی گناهش ذاتی مشابه پدرش داره . ذاتی که در انتها رو می کنه.

جو هیون کی: پسر رئیس هواپیمایی جوهان که در حال حاضر با مرگ پدرش داره مدیر اصلی میشه و جریان فیلم با هواپیماهای این شرکت شروع میشه.

داستان فیلم:

فیلم با یه مرد خانواده دار شروع میشه. کانگ وو که برای همسرش یه مرد خوب و برای پسرش یه پدر عالیه. اون سال هاست در شرکت بیمه ته یانگ کار می کنه .

همه چیز خوب پیش میرفت تا این که یه مسافرت به جزیره ججو پیش میاد. پرواز برای هر سه نفرشون جا نداره و اون ها تصمیم می گیرن که کانگ وو با پرواز بعد از اون ها به دنبالشون بیاد.

همه چیز خوب به نظر میاد تا این که هواپیما نزدیک مقصد رو به سقوط میزاره. فریادهای برج مراقبت فایده ای نداره و هواپیما با حدود 190 نفر مسافر به زمین می خوره. خلبان و نیمی از مسافران کشته میشن . زن و پسر کانگ وو هم جزو کشته ها هستن.

شرکت بیمه و خبرگزاری ها علت سقوط رو افسردگی و خودکشی خلبان اعلام می کنن. کانگ وو از این اتفاق ضربه ی سختی می خوره و با قلبی پر از درد و کینه کار رو ترک می کنه تا خودش دنبال علت این ماجرا و اتفاق های مشابه باشه. در این راه همکارش هاری هم استعفا میده و به اون کمک می کنه. چیتا هم به خاطر ارادتی که به اون داره به گروه اضافه میشه و گروه با ورود هکر نابغه کامل میشه.

از اون سمت تمام افکار عمومی با خشم و انزجار خلبان رو مقصر این جریان میدونن . بیمه به برادر کوچکتر خلبان مبلغ قابل توجهی پرداخت میکنه و اون رو بی سر و صدا به المان برمی گردونه.

حالا بعد از دو سال مین جون برمی گرده تا حقیقت پشت پرده ی این ماجرا رو پیدا کنه و برای همین منظور به سراغ سگ وحشی میره. اون ها ابتدا با خشم ازش استقبال می کنن چون فکر می کنن اون برادر کسیه که اون همه ادم رو به کشتن داده و زندگی رئیس چویی رو سیاه و تار کرده ولی با گذشت زمان و برملاشدن خیلی از حقایق کم کم وجهه خوبی تو گروه پیدا میکنه و اون رو تو جمعشون میپذیرن.

مین جون و این گروه با هم سگ وحشی قوی تری میسازن که این بار با قدرت بو میکشه و سرچشمه ی فساد رو پیدا می کنه.

روند سریال:

شروع داستان بسیار مهیج و طوفانیه. هواپیمای شماره 801 هواپیمایی جوهان به طرز غیرقابل باوری روی باند سقوط می کنه. این سقوط مرگبار انبوهی از جنازه ها و مجروحین رو به وجود میاره . خلبان هم کشته شده و نمی تونه پاسخگوی سوال های به وجود امده باشه.

سریال ابتدا شخصیت ها رو به شکل خلاصه پرده برداری می کنه ولی این فقط یه نمای ظاهریه. روند معما گونه و پر از افت و خیز سریال به پیش میره و ما با چیزهایی ورای ظواهر اولیه مواجه میشیم. گاهی تا به حدی متضاد که بی گناهان اولین فیلم به مرور گناهکار و جنایتکاران تبدیل به قربانی میشوند.نویسنده بسیار خلاقانه این تب و تاب ها رو نشون میده .

در این بین ما شاهد تبدیل یک کینه و تنفری که بوی خون میده به یک برونس عالی هستیم. در کنار این ها یه رونس ملایم هم جریان داره که تمام تلخی های سریال رو با یه لبخند از دل مخاطب میشوره و میبره. کم و قطره چکانی هست ولی دلچسبه .

در انتها تمام این جنگ بین انسانیت و حقیقت در برابر دروغ و طمع ارام ارام رنگ عدالت به خودش میگیره و در اخر سریال در اوج هیجان به بهترین شکل ممکن خاتمه پیدا میکنه.

نکات مثبت:

... سناریوی قوی و پر از معمای داستان بی شک قوی ترین نقطه ی قوت سریاله. حوادث و اتفاقات بدون این که متوجه بشی شما رو دنبال خودش میکشه و پیش میبره. روند کند نمیشه و هر بار که فکر می کنی دیگه شکست خوردن یه کلید جدید پیدا میشه.

... بازیگران خوب . نقش اول این سریال رو کسایی که هیلر رو دیدن خوب میشناسن. این اجوشی تو هیلر نقش یک برادر و عمو و اینجا در قامت یک پدر قدر راست کرده ، پدری که داغ مرگ پسر کوچیکش هر روز به قلبش چنگ میندازه. و مین جون که گرچه من برای اولین بار بود که میدیدمش ولی گویا در سریال نجاتم بده هم بازی کرده(برای دیدنش مصمم تر شدم.خخخ) .اولش به نظر سرد و بی احساس میاد و حتی گاهی بدجنس. ولی کم کم از عمق چشم هاش تنهایی و حس درد رو میشه خوند. از بین حرف ها و گاهی تند زبانی های عمدی اش میشه به قلب رنج کشیده اش پی برد.(چقدر خوب بازی می کنه این وو دو هوان). با اون لبخند های خاص و مرموزش و اون هوش ذاتی اش از بین بقیه بازیگران بیشتر به چشم میاد. سیر تکامل رفتار و احساس هر کدوم از شخصیت ها بسیار خوب بیان شده.

... یکی از بهترین ها در ژانر جنایی و معمایی. برای کسایی که مثل من عاشق هیجان و معما هستن این یه اثر عالیه. در عین حال برای بعضی ها ممکنه به خاطر نداشتن رومنس قوی خسته کننده باشه. ولی من با همون عشق صادقانه ولی در عین حال مخفی بسی حال کردم. با اون که تا اواخر فیلم ابراز عشق مستقیمی نمی کردن ولی از نگرانی برای همدیگه و حسادت هاشون میشد به حجم شیفتگیشون پی برد. (همین باعث شد که این زوج یکی از نامزدهای بهترین کاپل امسال شبکه باشن ؛ کاپلی که خیلی از کلیشه های کی دراما رو در هم شکست.)

... داشتن شوک های متعدد در سریال . هر بار از قسمتی از ماجرا پرده برمیداشتن و حوادثی برای شخصیت ها پیش میومد که گاهی ادم رو تا حد دیوانگی میبرد. هر بار قطعه ای از این پازل رو کامل می کردن و هر بار وجه جدیدی از ماجرا و شخصیت ها رو نشون میدادن. در انتها جوری افراد به هم زنجیر وار وصل شدن که انتخاب گناه کار واقعی سخت شده بود. در این درام هیچ چیز به اسانی قابل شناسایی نیست مگر به مرور زمان.

... نشون دادن عشق و علاقه به خانواده و مسئولیت پذیری نسبت به اون ها . این ارزش چیزی بود که در تمام سریال به خوبی حس میشد . چه برای خانواده های واقعی شون و چه برای اعضای گروه که کنار هم مثل یه خانواده شده بودن. دیدن این عاطفه حس شیرینی داشت. مثل هیونگ گفتن مین جون در اخر سریال که واقعا دوست داشتنی بود. مخصوصا وقتی به یاد می اوردی که فرصت نکرد این کلمه رو برای برادرش به کار ببره.

... دیالوگ های سریال بسی پر معنی و تاثیر گذار بود و بعضی جمله هاش بدجوری به دل ادم می نشست.

نکات منفی:

... اوایل هر کجا کم می اوردن از هیکل توپ هاری مایه میزاشتن. کانگ وو همه جا مثل پدر هاری بود و نمی تونم درکش کنم که چه طور می تونست راضی بشه کارها این طوری راه بیفته . گرچه با اومدن مین جون ورق برگشت . مثل سکانس اخر قسمت پایانی که با غیرتی که نشون داد و اون واکنش شیرینش ذوق مرگمون کرد.

... اون حجم بی احساسی بابای نوری برام قابل هضم نبود. اخه مگه میشه یه پدر این قدر سنگدل باشه؟ چه طور میتونه بچه اش رو طرد کنه اونم بچه ی گلی مثل نوری رو که همیشه سرش به کار خودش بود .

... به نظرم زیاده روی بود که مین جون اولش اون قدر حرص در ار و بدجنس به نظر میرسید . من که اون اوایل فکر می کردم بدمن ماجرا این اقاست ولی اخرش بیشتر از همه برای اون غم و حسرت تو چشم هاش و اون اشک هایی که به خاطر برادرش میریخت و اون تقلاهای عاشقانه اش برای هاری دلمون رفت.اون همه بلا و خطر مرگی که از سرش گذشت هم دیگه بماند.

... اخرش معلوم نکردن ته ماجرای عشقی جو هیون کی و هونگ جو چی شد. ایا واقعا همش تظاهر بود یا واقعا عشقی وجود داشت. خیلی ضد و نقیض بود رفتارشون. من که تهش چیزی نفهمیدم.

در اخر این درام نه تنها ارزش دیدن بلکه قابلیت لذت بردن، هیجانی شدن و ذوق کردن رو هم داره . یک اثر پر تب و تاب با دو تا موسیقی متن عالی. یکی هیجانی و دیگری احساسی دقیقا مطابق با روند سریال.

این سریال یه اثر قوی با رگه هایی از طنز و بار عاطفی بالا برای کسایی که جز فضاهای عاشقانه ، عشق های دیگه هم به دلشون میشینه. مثل عشق یه پدر به پسر کوچیکش و یاداوری تک تک لحظات باهم بودنشون (منو عجیب یاد مدافع و بغض کردن های جیسانگ مینداخت) و غم نگاه یک برادر که هیچ وقت فکر نمی کرد زمونه تنها برادرش رو این قدر زود از دستش در بیاره. حالا اون مونده با رنج روزهای از دست داده و حسرت کلمه ی برادر که میدونه از تنهابرادرش دریغ کرده و هر بار با یاداوریش چشماش بارونی میشه.

خلاصه این که (این تیکه رو با لحن تبلیغات تی وی بخونیدش) « اگر از درام های صرفا عاشقانه خسته شده اید، اگر خشونت و سردی فیلم های صرفا جنایی خسته تون کرده ما به شما مد داگ رو پیشنهاد میدیم.» خخخخخخ

من به این سریال با توجه به پایان خوبش و براوردن تمام انتظاراتم 9.5 از 10 میدم و توصیه اش میکنم.

مرسی که وقت گذاشتید و این مطلب رو مطالعه کردید . امیدوارم به تصمیم گیری تون کمک کرده باشه.

کانال تلگرام

آخرین نطرات

هدایت به بالای صفحه

اسلاید شو